سکانس اول:
چند روز پیش تهران بودم در خیابان پاسداران اعلامیه ای روی دیوار توجهم را جلب کرد
اعلامیه ای که مکرر آنها را دیده ایم وبه راحتی از کنارش گذشته ایم باایشان تماس گرفتم واز او پرسیدم علت فروش کلیه ات به خاطر چیست جواب داد بدهی زیادی دارم وراهی جز فروش کلیه ام ندارم وقتی قیمت کلیه اش را از او پرسیدم با صدایی بغض آلود مبلغ آنرا ۴۵ میلیون تومان اعلام نمود براستی چه میشود که انسانی به خاطر فشارهای مادی قسمتی از بدنش را به فروش می رساند؟
آیا ارگانی جهت کمک به این نوع افراد احساس نمی شود؟
سکانس دوم:
همان روز تبلیغ کنسرتی در یکی از پر تیراژترین روزنامه صبح تهران توجهم راجلب نمود
با دفتر فروش تماس گرفتم وفیمت بلیط را جویا شدم قیمت هر قطعه بلیط را ۹۵۰۰۰۰ ریال اعلام نمود به عکس این به ظاهر هنرمند توجه نمایید ومابقی قضایا را خود دریابید
آقا حسن رحمت به آن شیر پاکی که خوردی . بعضیها اینجور وقتها گیر میدن به بعضیها که چرا ضریح میسازین؟چرا هی میروید حج؟ خوب حالا میشه از این آقایون و خانوما خواست که بابا این یه بار رو تشریف نبرین کنسرت و پول بلیطش رو بدین به بد بخت مستحق که ناچار نشه کلیه بفروشه