درست است که چندسالی است که در بین ما نیستی ولی در هر مراسمی تورا بین خودمان حس می کنیم مخصوصا” در این روزها ؛ می دانم اگر بودی و این گردهمایی ها ؛ وحدت ها و همکاریهای خاندان را می دیدی از ته دلت خدا را شکر می گفتی و مشوق و همراه ما در تمام این مسیر بودی .
در ایام محرم هرگاه که در مسجد یا در محله خودمان (لوایه) بودیم صحبت از شما بود از تو عموجان ؛ از خوبی هایت ؛ مهربانی هایت ؛ از ارادتی که به سرور مان اباعبدالله الحسین (ع) داشتی و حیف و صد حیف که از وجودت در این ایام بی بهره ایم .
زبانم نمی چرخد که ششمین سالگرد عروج ملکویت را تسلیت بگویم ولی چاره ای جز پذیرفتن حقایق نداریم ؛ روحت شاد و یادت گرامی باد.
بهمین مناسبت در روز پنج شنبه ۳۰/۸/۹۲ بر سر مزارش واقع در محمد بن جعفر آرامگاه خانوادگی گرد هم می آیم و برای شادی روحش فاتحه قرائت می نمائیم .
ای کاش میمردم و هیچوقت این پیج رو نمیدیدم که دوباره داغ نبودنت واسم تازه شه…..دایی حاجی خوبم کجایی که برای هر لحظه دیدنت جونمو فدات کنم…منو که یادت نرفته منم انیس پلی pali.(گیسو) همونی که همیشه میگفتی خودم تو خونه ام واست هفت شبانه روز جشن میگیرم..حالا تو کجاوو اون عمارت شاهانت کجا؟؟؟؟؟؟..خدایااااا حتی عمرش کفاف نداد تو اولین جشنم شرکت کنه…من و همسرم از خدا برای این بزرگ مرد خاندان مجدی طلب آمرزش ابدی مینماییم..یا علی
۶ سال گذشت ولی شرار داغت هنوز شعله ور است و جانمان را میگدازد..
6 سالست رفته ای…خیالت راحت همه چیز خوب خوب است…یادگاریت پابرجاست چون تو به او استواری را آموخته ای ولی در صورتش غمی هویداست،غم هجران..برادرت از فراقت قد خمیده اما هر جا که نام نامیت می آید،راست قامت میشود..
یادم نمیرود آن روز همان روز که شب ترین روزها بود ، جوانی مویه میکرد همچون مادر فرزند از کف داده…برای همه ما ناشناس بود الا برای تو..میگریست از برای نداشتنت..
**************
فردای فوتش تفأل زدیم به حافظ،حافظ چنین پاسخ داد:
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد
صوفی مجلس که دی جام و قدح میشکست باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد
شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد
مغبچهای میگذشت راه زن دین و دل در پی آن آشنا از همه بیگانه شد
آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت چهره خندان شمع آفت پروانه شد
گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت قطره باران ما گوهر یک دانه شد
نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد
منزل حافظ کنون بارگه پادشاست دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد.
دایی حاجی بعد از فوت بابا بزرگم(پدر مامانم) به غیر از عزیزی وبزرگی خودشون این احساسات نسبت به ایشون ۲برابر شد و ایشون هم واقعا از لحاظ همیشه حواسشون بیشتر از هر کسی به ما بود مرگشون وقتی میگم مرگشون یعنی مرگ همه شادییهامون و خاطرات خوبی که از ایشون داشتیم و باید بگم بعد از ایشون ما طعم واقعی خوشی رو نچشیدیم……….امیدوارم خدا زنده نگهدار زندایی شهین رو که با بودنش و دیدنش خاطرات و خوشیهای اون موقع رو برامون زنده میکنه……..
خدا قرین رحمت کنه روح داییم رو وابستگی خاصی نسبت به ایشون داشتم فوتشون ضربه بدی از نظر روحی بهم زد طوری که بعد از گذشت چند سال هنوز داغشون برام درد آوره…….حتم دارم بهشت برین جایگاهشونه…..
روحشان شاد. مصداق الهم انی لا نعلم منه الا خیرا بودند.
دایی حاجی میدونم که از بهشت شاهد دلهامون که چقدر از نبودنت غمگینن هستی. شاهد خواهری که هر شب قبل خوابش ازت می خواد که به خوابش بری شاید دلتنگیش کمی کمتر بشه. انشاالله که خدای متعال بهترین جایگاه و تو بهشت برات قرار بده که شایسته و لایقش هستی
یادت همیشه نه تنها در دلهای ما و آشنایان بلکه تمام مردم شهر جاودانه خواهد بود. به نامت افتخار میکنیم دایی
هر وقت اسم دایی رو از غیر فامیل می شنوم این بیت بیادم میاد
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
دایی مهربانم همیشه تو را مانند یک پدر دوست داریم
ای سفرکرده به قرب معشوق…ای به دریای تنعم مغروق بعدتوهیچ نیامدکه کند…لحظه ای یادتوازدل مغروق یادت گرامی دایی عزیزم .
خدارحمت کنه دایی حاجی رو.قدربزرگامونو باید بدونیم همیشه…