با راهنمایی و تعارف وی پا به درون سالن پذیرایی شان نهادم.. سالنی شیک و زیبا و مملو از مجسمه ها و ظرف های نفیس و انتیک.میدانستم عشق و علاقه عجیبی به اجناس لوکس و قیمتی دارد و صد البته مشتاق این که انها را در معرض دید بگذارد و از به به و چه چه گفتن دیگران لذت ببرد.چه نقطه مشترکی بین من و او بود که دوستی مان ادامه یافته بود نمی دانم..راه و عقید ه ای کاملا متفاوت داشتیم و هر دیدارمان با بحث و جدل تمام میشد و دوباره فردای همان روز یا او بود که با تلفن من شاد میشد یا من که با دیدن شماره اش روی مانیتور تلفن لبریز از خوشحالی میشدم.اخه او دوست دوران پاک و بی الایش کودکی ام بود.ان روز تابلو فرشی بسیار نفیس و گران بها و بزرگ که روی دیوار سالن نصب شده بود توجه ام را کاملا به خود جلب کرد.نمی دانم از زیبایی تابلو فرش بود یا تعجبم از این که این تابلو با این عنوان و مضمون در این خانه چه میکند که چند لحظه ای سکوت کردم.از سکوت چند لحظه ای که در بین خوش و بش های اولیه پیش امده بود صاحبخانه تعجب کرد و گفت:چی شده؟بلا فاصله خودم را جمع و جور کردم و گفتم :خیلی زیباست.مبارکه.گفت :چی مبارکه؟اخه تو این مدتی که همدیگه را ندیدیم خیلی چیزا خریدم.گفتم همه شون مبارکه ولی منظورم تابلو فرش بود.بافنده ش خیلی به پاش زحمت کشیده.اخه میدونی من هم سر رشته ای تو کار بافتن این تابلو ها دارم و علی رغم سعی و تلاس دو سه سا له ام هنوز نتو انسته ام تابلو فرشم را تموم وان را در معرض دید بذارم.کار سخت و وقت گیری هست و دست و کمر میخواد.گفت:حق با توست.بابت همین یک تابلو بیش از دو میلیون پول دادم .ولی می ارزه .خودت مید ونی من ازقران و ایه هاش سر در نمیارم ولی شنیدم هر کس ایه (وان یکاد الذین………)را تو خونه ش نصب کنه از هر چشم بد و حسودی به دور میمونه.منم که میدونی خیلی به این چیزا عقیده دارم.گفتم:چشم ما روشن.از کی؟تو که به هیچ ایین و مسلکی ایمون نداشتی و خیلی سالهاست دور همه چیزای مرتبط با دین خط قرمز کشیدی.خند ه ای کرد و ادامه داد نه با با.میدونی دور و زمون این چیزایی که تو و امثال تو بهش عقیده دارن تموم شده.با خانواده ام هم که کاملا اشنایی. شکر خدا شو هرم هم مسلک و هم ایین ماست.نه،عقیده به چشم زخم و چشم حسود دارم.الان هم کلی پول دادم و این تابلو را خریدم که چشم حسودمون بهش بیفته و بترکه.اخه مردم چشم ندارن ببینن کسی به نون و نوایی رسیده.صحبت از همان ابتدا بین ما گل کرد طبق معمول همه دیدار های گذشته مون نه من تونستم او را مجاب کنم نه اومرا.و من با خود زمزمه کرده ایه ای از قران را با این عنوان که(لکم دینکم ولی الدین)دین شما برای خودتان ودین من برای خودم..چون احساس کردم بیش از این سخن گفتن نارواست.
اما برم سر اصل مطلب و براتون بگم منظورم از بیان سخنان رد و بدل شده میان من و خانم ایکس چه بود.شاید من نوعی و یا شمای جنابعالی نیز این ایه از قران را به شکل و نوعی زینت بخش خانه مان کرده ایم.سخن این است ایا تمام پند و اندرزهای قران همین ایه است وبس.شهید مطهری میفرماید :از شعارهایی که مردم انتخاب میکنند ،روحیه مردم را میشود شناخت.ما در قران ایه زیاد داریم.ایاتی که برای شعار قرار دادن فوق العاده عالی است ولی هیچ ایه ای به اندازه ایه( وان یکاد الذین کفرو) در میان مردم شایع نشده است در هر خانه ای که بروی می بینی یک ان یکاد زده اند.یعنی طبق باور عامه مردم چشم تو کور که خانه و زندگی من را میبینی.این تابلو را نصب کرده ام برای این که چشم تو کور باشد.این امر یک حالت خود خواهی در مردم از یک طرف و یک حالت بدبینی به دیگران از طرف دیگر را نشان میدهد.این یعنی منم که خداوند چنین نعمت هایی به من داده و چشم تو کور که نعمت و مال ومنال مرا نبینی.
قران مملو از شعارهای اجتماعی و اخلاقی است.بیایید کمر همت ببندیم و این گونه شعارها را در جامعه رواج دهیم از این همه تنگ نظری و خودخواهی دست برداریم.همه را دشمن نپداریم.در خانه مان تابلویی نصب کنیم و بر روی ان با خط خوش بنویسیم (ان اکرمکم عند الله ا تقیکم) گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.درکلاس درس هایما ن بنویسیم (هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون).ایا مساویند کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند.در مساجد و مجامع عمومی که گاهی میبینیم دو نفر سر در گوش هم برده و در حالی که به اطراف نگاه میکنند با هم پچ پچ می کنند و با این کار ده ها نفر را در حالت شک و تردید فرو میبرند بنویسیم (انما النجوی من الشیطان)نجوا و پچ پچ کردن از شیطان است.و در مساجد و حسینیه ها یی که مراسم مذهبی و فاتحه برگزار و گاها جای سوزن انداختن نیست و با وجود اعلام این که مجلس به صورت نشست و برخاست است بعضی ها جا خوش کرده و حاضر به تکان خوردن نیستند این ایه را نصب العین قرار دهیم که( یا ایها الذین امنوا اذا قیل لکم تفسحوا فی المجالس فافسحوا یفسح الله لکم و اذا قیل انشزو فا نشزوا ).ای کسانی که ایمان اورده ایدهر گاه به شما گفته شد در مجلس ها جا باز کنید،باز کنید تا خدا برای شما جای بگشاید و چون گفته شود برخیزید ،برخیزید.و ده ها ایه از این قبیل.من که با خودم عهد کرده ام اگر عمرم به دنیا بود و شاهد افتتاح حسینیه خاندان بودم چند تابلو این چنینی به حسینیه اهدا کنم.
خلاصه کلام این که به هم اطمینان داشته باشیم.برای هم خوبی بخواهیم و هیچ کس را جز شیطان دشمن نپنداریم.
موفق و در پناه حق.
فروزان مجدی نسب
بانوی عزیزگل گفتیدخیلی امور دیگری همهست کهما برای خودمان وضع کردیم واگر کسی که وارد و آگاه هست برمبنای آگاهی دادن با آنها مخالفتی نشان دهد ازنظر عوام گویی به ورطه ی کفر افتاده .ما میدانیم که قران موجب برکت ورحمت است . تقریبا شروع امورمهم مان قرآن را مقدم میکنیم !اولین چیزی که به خانه ی نو وارد میشودقرآن است که با آیینه لب طاقچه مینشیند و همانجا می ماند بی آنکهلابلایش باز شود وهرازگاهی دست بانوی خانه گردوغبارش را پاک میکند.یا سرسفره ی عقد مقابل آیینه ی بخت گذاشته میشود تا برکت و خیرش برای زوج خوشبختی مضاعف بیاورد اما در همان مکان و همان زمان ودر برابر کلام الله معصیتها تحت عنوان مجلس شادی یکی پس از دیگری بروز میکند و هیچکس هم نمیداند یا توجه ندارد یا نمی خواهد که بداند که داردبا کلام خدا و نص شریف آن صراحتا محاربه میکند و نالعیاذ بالله به آیات حجاب و عفاف دهن کجی میشود. یاخودمان را مقید کرده ایم که شب جمعه به نیت اموات خیرات کنیم در حالیکه شکم گرسنه وتن برهنه و دست خالی وقت و روز معینی ندارد یا همین که باید حتما به مرده شورقواره پارچه و پیراهن بدهید تا میت بی لباس !!!!!نماند کافیست این مرده شور هفته ای دو میت را بشورد که در ماه میشود ۸ و در سال میشود ۸۴ قواره کدام آدمی درسال اینهمه پارچه میخرد ؟وخیلی مسائل دیگر
با تشکر از نوشته شما .مخلص کلام اینکه اگر سرمان به کار حودمان باشد فرصتی برای سرک کشیدن در امور دیگران نمیماند