عید سعید فطر را به تمامی افراد خاندان مجدی ووابستگان محترمشان تهنیت می گویم وابیاتی چند به زبان دزفولی برایتان به عنوان عیدی تقدیم می دارم
عزیزون مژدیون ای مه درومه مجدی های عزیزاین ماه در آمد
صوبا عیده دگه شوال درومه فردا عید است چون ماه در آمد
خوری نون شیر وفرنی پی کولیچه نان شیر وفرنی با کلوچه بخورید
ونی می اشکماتون نون تازه داخل شکماتون نان تازه بگذارید
ناهارتون هم بوه بن گو برشته ناهارتون هم بادنجان سرخ کرده باشد
دوماش هم تلپنی سالات تازه بعدش هم سالاد تازه بخورید
بعده بن گورووی می ته شوادون بعد از خوردن بادنجان به ته شوادون بروید
دوسی ساعت منی می شوادون دو سه ساعت در شوادون بمانید
دم پسین خوری چویی تازه هنگام عصر چای تازه بخورید
دوتا گالشت کنی دروازه بازه دوتا آروغ بزنید راه باز است!!
سر شوم هم خوری باقله توحه شام هم باقلا پخته بخورید
اگر جا داشت گد ت خربیزه بازه اگر شکمت جا داشت خربزه باز شده موجود است
دو صد سال دگه زنده منایی دوصد سال دیگر زنده بمانید
سر هر سال حسن عیدی میاره سر هر سال حسن عیدی می آورد
ایشه لا هی سالوم بایه انشاءالله همیشه سالم باشید
حق یارتان با د
انشاا… که همه ی خاندان سلامت باشند…..مرسی از شعر قشنگتون آقای مجدی نسب.عید بر همگی مبارک
mer30 qashang bod eyde shoma ham mobarak
عید مبارک بر همگییی
نمیدونم دقیقا چی بود ولی هر چی بود، شعر نبود.
😀
مثل شعر روز همایش زیبا و مفرح بود…
فکر کنم اگه “عمو حسن ” ادبیات میخوند الان یه شاعر نامـی در خاندان داشتیـم. 🙂
خیلی با حال بود ممنون اقای مجدی نسب همیشه شادوخرم باشی الهی امین.
دوباره دیده ام داده نظر کس
نوشته به به و چه چه به آن کس
برایش آفرین گفته به شعرش
نمیدانم چه دیده در دو بیتش
آخه جانا کمی هم فکر بد نیست
فقط تشویق و احسنت ، کار بد نیست ؟
بابا بس نیست این تعریف و تمجید
زده بالا زکوروش و ز جمشید
یکی آمد بگوید انتقادی ؟
بگه بابا آخه این چیست دادی
آره این کار ما گشته دمادم
که هر که هر چه گفت ، گوییم احسنت
چرا هر کس که یک چیز دگر گفت
همه گوییم وای وای این چه بد گفت
درسته این که فامیلیم همیشه
ولی این جور بودن هم نمیشه
مگر نشنیده اید این داستان را
که مومن آینه باشد کسان را
کجا در آینه هر زشت زیباست
کجا یک منحنی چون راست ماناست
خودم را میکنم اینگونه خاطی :
چرا شعری که گفتی را ندادی ؟
آخه بهر جواب شعر ایشون
دو چند بیتی نوشتم از براشون
ولی حالا میرم شعر و میارم
و اینک مینویسم هر چه دارم
چو چند روز از مه رحمت کذر کرد
نگاهم روی این سایت هم گذر کرد
بدیدم سایت خوب مجدیان را
بزرگان و عزیزان و کسان را
درون صفحه ای با عکس آبی
یکی یک شعر گفته ، شعر نابی !
دو صد جمله نهاده در پس و پیش
درون ظرف خود چند باقله بیش
بجز در بیت اول هر چه گفته
زخوردن ، از غذا و میوه گفته
برادر جان اگر قصدت چنین است
که تبریکی بگویی رسمش این است ؟
توانستی چنین داری تو آغاز
به نام آنکه عالم کرده آغاز
مبارک بر شما ای قوم نیکان
چنین عیدی که باشد عید پاکان
پس از یک مه نماز و روزه داری
دگربرخور زهرچه خانه داری
به صبح و ظهر و شب خوردن حلال است
اگر چه پر خوری آخر ملال است
امید آنکه در این ماه پر از فیض
هزاران توشه بردید و هزار فیض
دعا و نیت و صوم و صلاتان
قبول درگه یکتا خداتان
کنون چند بیت از بهر نمونه
به دزفولی نوشتم تا بمونه
فقط امید دارم صاحب شعر
بفهمد رسم و راه و قالب شعر
نکه دلگیر گردد از مرامم
نکه ناراحت از کار و جوابم
کنون در دور هم خوشحال و خندان
بخوانید شعر دیگر را عزیزان
مو اومم تا گووم ای شیر برارم
مخوم پندی دهام بر تو برارم
اگر زین پس قلم در دست گرفتی
به یاد آری چه گفتم و شنفتی
تو که سعی کنی شعری سُرایی
کُتی سعی کن که خوب از اُو دِراری
میار هر چی به زونته ری یه کاغذ
نما قدری تامل روی کاغذ
ببین شعری که گفتی جور دِرومه
همه دُّرّی که سُفتی جور دِرومه
فقط پر کُردن صفحَه ملاک نهِ
فقط چهِ گفتن و وَندن ملاک نهِ
همه شرط هنر اینه که تونی
پِ شعرت بر کسی یه چِ رَسونی
کنی قلبیه شاد و جونی یهَ خُوش
نمایی هر که خوندش شاد و سرخوش
په لَحنت وا که دلها تازه سازی
نه که ظرفی وَنی سالادی سازی
به جا تنها بَری نوم ِغذا نه
دعایی کن نبینه کَس عَزا نهَ
غم و درد و مَحَن دور با ز کُل مون
خدا خواهد خوشی ها نه سی کُل مون
دو صد سال دگهَ هم جم مون جمع بان
میون آدمون مجدیون سر بان
اگر چه گویشم چیزی جز این بود
به هر سختی که گفتم شعرم این بود
نه قصدم اذیت ، نه قصد ظلم است
خدا داند دلم در بند حُبّ (دوستی ) است
گل گفتی درویش.
یا هو.
حق نگهدارت.
دوست عزیز آقا یا خانم (من ) بنده سالهاست تو کف یاهو هستم معنی فارسیش یعنی( ای او ) بین عربهای خوزستان هم هر وقت کسی در خانه شان را میزند میگوین :یاهو یعنی کیه ؟درسته که بین دراویش و اهل متصوفه زبان رمز ونماد برای بیان مطالب پرمعنا به کار میرود اما گفتن یا الله به جای یا هو قشنگتر نیست ؟ ضمنا یا الله ذکر هم هست
آخه آزاد اندیشی تا چه حد؟!!!
به ذکر مردم هم کار دارین؟!
یا هو.
من عزیز شما با هر زبانی که دوست دارید ذکر بگویید .هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید /بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
یا به قول مولوی که از زبان پروردگار به موسی (ع)عتاب کرد:هرکسی را اصطلاحی داده ام / هرکسی را سیرتی بنهاده ام
بنده از لحاظ معنایی گفتم لطفا هر چیزی را به واذی سیاست نکشانید و خیلی داغ نکنید.
چرا فکر کردین آزاد اندیشی به سیاست ربط داره؟!
یه خرده دایره نگاهتون را وسعت و غنا بدین.
بذارین من از جانب ایشون جوابتون رو بدم .
میگم اگه شما خودتو آزاد اندیش میدونی چرا تحمل نظر ایشونو نداشتی ؟ شمام یه ارزن به نگاهت وسعت بده من جان
درویش جان خیلی زیبا بود ولی من شاعر نیستم که قوانین شعر گویی را رعایت کنم
به نظر من در هر صورت آقای مجدی نسب بابت شعرهاشون زحمت زیادی میکشن و وقت گرانبهاشون رو به این کار اختصاص میدن که یکی مثل بنده ی حقیر و کلیه ی خاندان از شعرهاشون لذت برده و خواهیم برد.من که شعرهاشون رو عالی میدونم و وجود فردی همانند ایشون در خاندانم باعث افتخار است… یا حق
فوق العاده بود درویش عزیز کلی لذت بردم
این شد یک شعر حسابی ممنون
چون میدونم شما نیز جزو همین خاندان هستید منتظر شنیدن اشعار دیگرتان هستم
درویش جان شکسته نویس زین پسنستعلیق و سدس هم بنویس …بود شعر شماهم پر ز اشکال و مصراع بعدش را بعدا میگویم خدمتتان!!!اولا :چندجای این مثنوی از لحاظ قافیه (شایگان ) است بخوانید همان غلط .مثلا دوواژه ی (پراز -هزار )چون حرف رَوی (مشترک ) در هجای آخر ندارند قافیه نمیشوند وتکلیف (فیض )هم که معلوم است ، ردیف است جانا .
نیز شیر برارم و برارم نمیتوزه ی هم قافیه باشند .
دربیت (به یاد آری چه گفتم و شنفتی ) وزن عروضی شعر بهم خورده است . امتداد هجاها یکسان نیست .
و اینکه تکلیف گونه ی زبان شعرتان ( که البته به شعر شاعران نوپرداز به طنز معر میگویند ) یا همان معرتان نامشخص است آمیخته ای از گونه ی رسمی و عامیانه که به صولت شعر لطمه میزند . ثانیا را بعدا خدمتتان عرضه میدارم .
عزت زیاد
خدا لعنت کند این صفحه کلید خود سر خود رأی لجباز را که هرچه دلش خواست خودش مینویسد و امکان ویرایش بعد از ارسال هم وجود ندارد . اصلاحیه : در دیدگاه قبلی ام نمیتوزه همان نمیتواند خودمان است . و مشاعر نوپرداز را لطفا نوپا بخوانید .
درود بر درویش جان احسنت به این شعر کاش خودتان را معرفی می نمودید تا بفهمیم این فرد با استعداد و شاعر چه کسی است،به هر حال بنده کلی با این شعر حال کردم و بسیار خرسند شدم و برای شما آرزوی موفقیت و پیش رفت را خواستارم
در ضمن از آقای محمدحسن عزیز دل تشکر می کنیم.
کاش همه ما مثل درویش اینقدر زیبا و بی غرض انتقاد میکردیم و مثل آقا محمد حسن عزیز اینقدر انتقاد پذیر بودیم فروغ خانم از شما بعید بود این جور مغرضانه انتقاد کنید که امیدوارم برداشت من اشتباه باشد ضمنا ثلث درست است نه سدس و کلمه ای که اخر مصراع تکرار میشود قافیه نیست بلکه ردیف است.
البته خاله عزیزتر از جانم مطمنن شما در ادبیات از بنده حقیر خیلی وارد تر هستی و به تمام نکات ذکر شده آگاه ولی اینجا بحث مفهوم شعر است که اگر با تامل بیشتر شعر را میخوندید متوجه منظور شاعر میشدید که به نظرمن خیلی زیبا بیان شده .
امین جان چرا فکر کردی مغرضانس ؟ حق با شماست ثلث ولی بنده منظوری داشتم که اینجور نوشتم که بعدا به شخص شاعر میگم دوم من هم که گفتم فیض که در آخر هردومصراع یا بیت آمده است ردیف است وقافیه محسوب نمیشود و بنابراین قانون دو کلمه ی پراز و هزار توسط شاعر قافیه شده که این هم از لحاظ قواعد قافیه که دوتا بیشتر نیست غلطه و حتی جزو تبصره های قافیه هم نمیشود آنها را درست دانست . . از شما بعیده که نقد فنی واصولی یک دبیرادبیات را که ۲۱ سال تدریس در متوسطه را دارد غرض بدانید مثل پزشکی که بنا برملاحظات خانوادگی ودوستانه بیماری سرخک را کهیر اعلام کند ضمنا نقد بنده برای بهتر شدن کار درویش خان بوده . اما اینکه قبلا به آقا حسن تذکر ندادم این بوده که صرفا شعر ایشان را نوعی تفنن به حاب آورده ام نه واقعا شعر و نمیدانم این عینک سیاه بدبینی چه خاصیتی دارد که اینقدر سفت وسخت روی دماغمان نشسته جدا ازت دلگیر شدم امین جان یعنی تواین چند سال خاله ی خودتو نشناختی؟ برای خودم متاسف شدم
بنده این شعررا از لحاظ مفهوم ومعنا بررسی نکردم فقط از جنبه ی فنی و عروضی بود وبس .
خاله جان منظور من از کلمه مغرضانه همون عینک بدبینی بود که خودتان فرمودید . ضمنا توانایی شما در ادبیات بر کسی پوشیده نیست .اگر هم ناخواسته باعث مکدر شدن شما شدم از همین جا ازتون معذرت میخواهم .
بنده لازم می بینم که توضیحاتی را جهت تنویر افکار عمومی!!!!!!!!!!!!بنویسم : ۱- به بنده خرده گرفته شده که چرا شعر آقاحسن رو ایرادگیری نکردی ؟
پاسخ خیلی روشن است اینکه در دیدگاه قبلی گفتم نوشته ی ایشان تفنن است و نه شعر رسمی . به همین دلیل بنده به نقد عروضی آن نپرداختم . ونه اصلا دیدگاهی نوشتم برایش ونه بقول بعضی به به وچه چه راه انداختم .
پرسیده اند پس چرا درباره ی شعر درویش اظهار نظر کردی ؟ پاسخ : برای اینکه درویش از شعر آقا حسن به زبان شعر انتقاد کرده در حالی که می توانست به زبان نثر انتقاد کند پس چون ایشان به اصطلاح ادبی شعر ایشان را (پاسخگویی ) کرده – چنانچه بین شاعران نظیره گویی ،استقبال و پاسحگویی مرسوم است_ فکرکردم پس درویش دستی در ادب و شعر دارد خواستم اشکالاتش را به ایشان بگویم . و به زعم بعضی دوستان غرضی درکار نیست .
اما اینکه نوشتم (بودشعرشماهم پرزاشکال ) یک مقدمه ی فنی بود که حالا مجبورم درباره اش توضیح بدهم .در ادب فارسی واحد شعر (مصرع یا نیم بیت )است و تقریبا همه ی افراد قادر به سرودن نیم بیت هستند مهم اینست که بتوانند نیم بیت را تبدیل به یک بیت ازهمه جهت کامل بسرایند یعنی از لحاظ وزن ، قافیه ،آهنگ ، لحن ، تخیل و گاهی هم پیام یا محتوا .
بنا براین با این نیم مصراعی که سرودم خواستم چند چیز را به خوانندگان واز جمله سراینده ی شعر بگویم وآن اینکه : هرکسی قدرت سرودن ندارد . بنا براین سرودن شعر به طور حتی ابتدایی یک موهبت است و کار هر کسی نیست . دوم به عنوان یک کارشناس لازم دیدم به کسی که پا در میدان نقد دیگری گذاشته بگویم که درصورت عدم مراجعه به اهل فن هر شخصی می تواند دچار اشتباه فنی وتخصصی بشود ما در ادبیات فارسی سعدی علیه الرحمه را فرمانروای مُلک سخن می دانیم در حالیکه همین شخص بیتی با قافیه ی نادرست سروده وآن بیت در این غزل وی آمده است که میتوانید به آن مراجعه کنید
پیوندروح میکند آین باد مُشک بیز /هنگام نوبت سحراست ای ندیم خیز
و یا جناب فردوسی :چه گفت آن خداوندتنزیل و وحی /خداوندامروخداوند نهی
بنابراین حتی درخشانترین چهره های ادب فارسی هم گاه از لحاظ فنی اشتباه داشته اند اما آیا به صرف نقد و بیان آن ،میشود ناقد را مغرض دانست .؟
اما اینکه نوشتم سدس و ننوشتم ثلث وگفتم که بعدا خدمت درویش شکسته نویس حضوری میگویم باز هم لازم دیدم که بناچار خود توضیح بدهم بنده با این ترفند خواستم قفا دهان ایشان را که از خوشنویسان تقریبا حرفه ای خاندان ماست بازکنم تا شاید دراین سایت دست به قلم شود و مطالبی مفید دراین زمینه از ایشان بخوانیم . اما هنوز که موفق نشده ام وامین خان شیخ نجدی هم زد کاسه و کوزه ی مرا بهم که نه بلکه شکست .
من نخواستم وارد بحث های خاندانتون بشم اما بدجوری دلم برافروغ خانم سوخت بیچاره راست میگه این شعر درویش پراز غلطهای قافیه است چندنمونه شو براتون میگم بیت به بیت از بیت اول شروع میکنم
1-نظر -بد قافیه نیستن ۲-فکربد کاربد ۳-شعرش وبیتش (-َش)حروف الحاقیه و درنتیجه شعر وبیت قافیه شدن که غلطه
4-قافیه کردن دمادم -احسنت
5-دگر -بد
6=ایشون -براشون
7 گذر – گذر
(اصلا قافیه ندارد وفقط ردیف استفاده شده )
8-نیکان و پاکان که اصلا قافیه نیستن
دو مورد دیگر رو هم که فروغ خانم گفتن .
پس چرا به اهالی خاندانتون بر میخوره ؟ شعرتون سرتاپا غلطه اما خب خداییش با نمکه و ریتم و آهنگ هم داره-
أَشرَفُ الخَلائِقِ التَّواضُعُ وَالحِلمُ وَلینُ الجانِبِ؛
شریف ترین اخلاق، تواضع، بردبارى و نرم خویى است.
بدون شک بر کسی پوشیده نیست که آقای مجدی نسب در بحث تبریک عید سعید فطر و دیگر مباحث زحمت بسیار کشیده اند و به دور از معرفت است قدر نشناسی از زحمات ایشان
و نیز با پاسخ کوتاه خویش اما پر محتوایشان نشان دادند که نه تنها به دیگران وبه هنر اهمیت می دهند بلکه با تواضع و فروتنی نشان دادند که دارای روحی بزرگ نیزهستند .همانطور که در روایات آمده :
فروتنی نردبان شرافت و بزرگی است و انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانایى رسد، متواضع مى شود.
و اما ……..
همی گویم وگفته ام بارها
بود کیش من مهر دلدارها
خانواده ،فامیل ،خاندان ، واژه هایی که با بیانشان در ذهن هر کسی معنای محبت ،همراهی وهمدلی نقش می بندد ، و لزوما این ها تنها در تمجید وخوب دیدن یکدیگر معنا نمی یابد چه بسیار اتفاق افتاده که عزیزانمان راهی را به اشتباه رفته اند وما با سرزنش با قهر یا ……. قصد در اصلاح آنان داریم و چه بسیار اتفاق افتاده که پدران ومادران گاه به خاطر مصلحت فرزندانشان مجبور به تنبیه آنان گردند و در اصل همین تنبیه وآن سرزنش یعنی اهمیت ،یعنی توجه ،یعنی سعادت تو آرزوی من است ولو از من رنجیده خاطر شوی
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
و من نیز همانگونه که قبلا هم در مطلبم نوشته ام هدفم این است که بگویم دوستان عزیزان و…. همیشه تعریف خوب نیست گاهی نیزبه ، یک ایراد گرفتن ، یک تلنگر زدن و یا به فکر فرو بردن نیاز است که درابن برحه این مطلب را بهانه بیان سخنم قرار دادم.
گر پند تلخ می دهمت ترش رو مباش
تلخی به یاد آر که خاصیت دواست
وهمچنین دلیل نمی شود چون اینجا یک سایت عمومی است چشم بر اشتباهات ،کاستی ها و…همدیگر ببندیم و به جای آنکه با انتقاد سازنده وخوب و بدون تخریب یکدیگر گاه به طور رسمی وجدی وگاه با زبان طنز، هر یک داموس الملکی شویم در پای سیستم هایمان و جز احسنت چیز دیگری نگوییم .
و نیز آنچه که مواکدا می خواستم با شما عزیزان درمیان بگذارم این است که چرا بجای آنکه درون را بنگیریم و حال را ،فقط به برون چسبیده ایم وقال ها ، باز هم می گویم من با تاکید در مطلب خود
(می گویم مطلب نه شعر که دوستان خورده نگیرند که بنده خود هیچگاه داعیه ی شاعر بودن را نداشته ام و شاعران کسانی دیگر وشعرهای حقیقی به گونه ای دیگرند
به شعر حافظ شیراز میرقصند و مینازند
سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی)
بیان کردم که قصدم خدای ناکرده تخریب کسی نبوده و نیست وبه نوعی با زبان دست وپا شکسته و نیمه طنز خواستم مطلبی را با شما در میان بگذارم اما برای عده ای از دوستان پوست زیباتر از مغز بود
واما در آخر آرزویم این است روزی همه ی افراد خاندان ، بیش از اکنون چون عضو عضو یک پیکر باشیم و خود را خانواده ای صمیمی وبزرگ بدانیم که در سینه تک تک ما قلب تپنده ای برای همه ی افراد خانواده باشد آنقدر که دور ونزدیکی نسبت ها رنگ ببازد و حتی دور ترین نسبت فامیلی برایمان آشنایی آشنا باشد.
این قلب شکسته را که ترمیم کنم
باید به شما دوباره تقدیم کنم
پس خود همه تکه ای از آن بردارید
سخت است که عادلانه تقسیم کنم
ارادتمند همه ی شما
درویش شکسته نویس
همه ی آدمها قبل از انجام هر کاری باید شجاعت داشته باشن .نه اینکه در پنهان بیان یه حرفی بزنن و برن….آقا حسن شعرشو گفت درویش جواب داد , زندایی فروغ عزیزم هم ایرادات به اصطلاح شعر درویش رو لطف کردن گرفتن…از اینکه زندایی با شجاعت با ذکر اسم خودشون نقد کردن ممنونم چون اینگونه شجاعتها کم دیده میشه.یا الله.
درویش عزیزم خوشحالم که با نوشتن چند بیت ناقص از بنده دیدگاهی نوشتی خوشحالی من از اینه که شخص فهیمی مانند شما از سایت خاندان مجدی دیدن میکنه و تاسف من از اینه که کسی اونو نمیشناسه امید وارم من بعد نوشته های زیبای شماا از ستون دید گاههاخارج ودر صفحه اول به نام خودتان نگارش گردند حیف است شخصی مانند شما در حاشیه باشه وبیسوادی چون من در متن /باشدتا ازسبوی شما ولو شکسته جرعه ای بیاشامیم منتظر مطالب شما هستیم
آقا محمدحسن عزیز بنده تا حدودی درویش شکسته نویس را میشناسم . ایشان مثل ماه خودرادر مُحاق بردهاند ایشان هنرمندی خویش نویس و نسبت به اطرافیانش فوق العاده با محبت و دلسوز است با اینکه تحصیلکرده ی یکی از رشته های مهم مهندسی است اما درگیر رنگ و لعاب و زرق و برق زندگی امروزی نشده است و خلقا ً درویش است . دوستی او با اهل بیت وائمه علیهم السلام بسیار عمیق است .فن بیان خوبی دارد و عنان قلم را به خوبی در وادی سخنوری می تازاند . خودنما و متظاهر نیستدر دوستی و رفاقت میشود به او تکیه کرد همانطور که به ستونی از رخام .
کاش این ماه از پشت پرده رُخ بنماید .
مرسی چراغ راه. واقعا مسیر زندگی من رو عوض کردی. همیشه چراغ راهم باش.