عید فطر آمد که ساقی عاشقان را جام داد
عاشقان تشنه را از جام وحدت کام داد

بعد چندی لب فروبستن ز اکل و شرب، دوست
سفره ای گسترد از احسان و بار عام داد

تا هلال ماه شوال از افق شد آشکار
ساقی از راه وفا، کام دل ناکام داد

خلعتی از تار و پود نور بر اندام جان
حضرت جانان ز لطف بیکران انعام داد

جانب میخانه بشتابید ای میخوارگان
کاین زمان پیر مغان، اصحاب را پیغام داد

حیف، رفت آن ماه و صد شکر آمد این عید سعید
دست ساقی باز می بوسم که ما را جام داد

لب فرو بستید از نوشیدنی گر چند گاه
از خم وحدت شما را باده ی گلفام داد

دست افشان، پایکوبان جانب ساقی روید
چون که عیدی باده ی جانبخش آن خوشنام داد

روزه داران را ز راه مرحمت در صبح عید
ایزد جان آفرین پاداش آن ایام داد

«خوش عمل» چون عید فطر آمد ز لطف خویشتن
حضرت حق طبع ما را قدرت الهام داد