و چون پروردگار تو  به فرشته ها گفت من در زمین جانشینی خواهم گماشت، فرشته ها گفتند: آیا در آن کسی را می گماری که خون ها بریزد! وحال آنکه ما باستایش تو تو را تنزیه می کنیم و به تقدیست می پردازیم.

خداوند فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید.

هربار گردنکشی و عصیان میکنم صدای همهمه فرشته ها دوباره بلند می شود. تعجب میکنند از اینکه خدا با وجود آنها من را برای چه می خواست! آخه کجای شخصیت من به خدا شبیه است که خلقم کنه تا جانشین او بشوم!

گفته بودند: ماکه فرمانبردار توییم این بشر را برای چه می خواهی ! که برود توی زمین قتل وفساد کند!

خدا من و تو را با هردو تا دستهایش آفریده، خودش این را گفته :هردو تا دست هام(خلقت بیدی) فکرش را بکن ! بعدهم نگاهمان کرده و خودش را بخاطر خلقت ما برای این دست کارش تحسین کرده به خودش آفرین گفته . بعدهم سجده فرشته ها و مواخذه شیطان برای تکبرش و سجده نکردنش به ما !! به ما که حاصل خلق هردو دستهای اوییم: یا ابلیس ما منعک آن تسجد لما خلقت بیدی!!

هربار هوای گردنکشی و عصیان برت می دارد پیش از اینکه همهمه فرشته ها دوباره بلند شود پیش از اینکه خدا با آن ابهت خدایی اش بگوید: من چیزی میدانم که شما نمیدانید

خودت برگرد و به شیطان بگو: (من حاصل دوتا دست های اویم ! رد دست هایش هنوز روی وجودم هست. به من دست نزن و از من دور شو………….)