بشر اغلب آنچه را که با ابزار علوم تجربی میشناسد فیزیک وآن چه را با این ابزار نمی شناسد متا فیزیک نامیده است.
برای مثال هاله ی اطراف بدن انسان تا ۵۰ سال پیش به عنوان موضوعی متا فیزیکی بررسی میشد و اکنون که امکان عکس برداری از آن وجود دارد فیزیکی قلمداد میشود،این مثال و موارد مشابه آن نشان میدهد که مرز بین فیزیک و متا فیزیک ثابت نیست.با کمی دقت به این موضوع میتوان گفت که به طور کلی تلقی ما از متا فیزیک صحیح نیست. و در واقع متا فیزیک مجموعه ی نا آگاهی های ما درباره وقایع و حقایقی می باشد که وقتی به وضوح شناخته می شود،دیگر متا فیزیکی محسوب نمی گردد.
برای مثال،محو شدن یک تومور،اتفاقی متا فیزیکی شناخته می شود در حالی که بر اساس قوانین و روابط مشخصی میان ماده، انرژی و آگاهی رخ میدهد که امروزه دنیای علم به شناخت آن نزدیک شده است، اما و البته داشتن اطلاعات علمی برای تحقق آن کافی نیست، به هر اندازه که از این نوع وقایع ،چارچوب و اصول علمی آن ها مطلع شویم می توان گفت که فیزیک در متا فیزیک نفوذ کرده است.در حال حاضر بشر به سمتی میرود که متا فیزیک به سمت صفر میل می کند، یعنی مجهولاتی که تا کنون به عنوان متا فیزیک شناخته شده است از پرده ابهام خارج میشود و به سمت صفر میل میکند.امروزه بشر وارد عصر هوشمندی شده است. یعنی عصری که در آن امکانات استفاده ازهوشمندی(شعور حاکم بر جهان هستی)به کار گرفته می شود و روز به روز کاربرد نظری و عملی آن بیشتر آگاه می گرددتا جایی که مشاهده میکنیم این بهره برداری یک امر عادی و بدیهی است و برای مثال با برخورداری از آن دیگر محو یک تومور یا کیست عجیب نیست و نه تنها سهل الوصول است بلکه روند شناخته شده ای دارد که با ریکاوری سلول ذهن و سایر اجزای وجود انسان به نتیجه می رسد.