خواجه حسین مجدیان فرزند بشیر تنها فرد خاندان مجدی است که دارای پنج همسر بوده اند اولین همسرش که فوت می کند دومین همسر را اختیار می کند وهمین رویه ادامه داشته تا اینکه پنجمی را به همسری بر می گزیند وجالب اینکه دو تن ازهمسران ایشان خواهر بوده اند که بعد از فوت یکی از آنها دیگری را به تزویج خود در می آورند این دو طلا وجواهر نام داشته اند که دختران ملک محمود بوده اند از جواهر دارای شش فرزند به نامهای طوبی حمیده کریم رحیم بشیر ومحمد  می گردد که از این جمع فقط طوبی در قید حیات می باشد  نام همسر دیگرش خدیجه بوده که سه فرزند به نامهای محمد روبخیر ومنور داشته است  ولی نام دوتن دیگر از همسرانش را نتوانسته ام پیدا نمایم که از این دو اولادی نداشته است که جا دارد کسانی که این مطلب را میخوانند اگر اسامی آنها را میدانند در دیدگاهی درج نمایند حاصل ازدواج ایشان با طلا تک فرزندی به نام فاطمه بوده است که به نام فاطمه طلا در بین خاندان مجدی شناخته شده بود هدف من از این نوشته شناخت این بانوی درد کشیده برای نسل جوان خاندان مجدی است بانویی که تمامی دوران زندگیش در رنج وسختی گذشت این بانوی بزرگوار در تاریخ ۱۲۸۰ در محله قلعه چشم به جهان گشود ودر سال ۱۲۸۹ در سن ۹ سالگی ازدواج نمودند وحاصل این ازدواج چهار دختر به نامهای شوکت طاهره طوبی وبتول بود که ازین جمع طاهره به رحمت خدا رفته اند شوکت با محمدعلی فریدی فر که عرب زبان بوده اند ازدواج می نماید و در اهواز زندگی می کند وهمسرش فوت کرده اندو صاحب سه دختر وسه پسر می باشد طاهره با غلامرضا شوشتری وصلت نموده اند و صاحب دو اولاد به نامهای یوسف و.مهین میباشند که یوسف در بازار کهنه دزفول در انتهای راسته آهنگران به شغل روی فروشی اشتغال دارند وبنده ارادت خاصی نسبت به ایشان دارم طاهره در اواخر زندگیش نابینا میشود طوبی با جاسم مجدی ازدواج نموده وحاصل این ازدواج ۱۱فرزند بوده است که شوهر ایشان نیز به رحمت خدا رفته اند ایشان پس از ازدواج به شوش رفته اند ولی پس از چندین سال به دزفول مراجعت می نمایند بتول نیز به نکاح یوسف شمعونی در آمد که صاحب هفت اولاد است واکنون درکرج زندگی می کند مرحومه فاطمه برای مدت دوسال در ساختمانی که بعدها بانک سپه در آنجا مستقر بود ومالکش مرحوم حاج غلامرضا مجدی نسب بود سکنا گزید پس از ان در خانه شوهرش در اتاقی که کف ان از حیاط پایین تر بود وبا آجر های چهار گوش به صورت خشکه چیده شده بود با حداقل امکانات یا بهتر بگویم با نبود امکانات گذران می کرد وزندگی پر مشقتی را سپری می نمود به خاطر دارم هر از چندی به منزل ما می آمدند وبا مادرم درددل می نمودند وبعد از خوردن ناهار بر می گشتند قد کوتاهی داشت وبسیار صبور بوده اند خصلتی که در بیشتر زنان قدیمی خاندان نهادینه شده بود درسال ۱۳۵۰ بیمار می شوند ونزد کوچکترین دخترش بتول که آن زمان در خیابان امام خمینی بین چهار راه سی متری ومیدان ساعت زندگی میکرده برده میشود وبالاخره این بانوی زجر کشیده در سال ۱۳۵۳به دیار معبود می شتابند مطالب زیادی از مصائبی که این بانوی بزرگوار در طول زندگی پراز مشقتش سپری کرده اند برای نوشتن دارم ولی بنا به دلایلی از نگارش آنها معذورم این بانوی بزرگوار در محمد ابن جعفر دفن گردیده است وسنگ مزارش نشان از مظلومیت وغریبی اوحکایت می کند سنگ مزاری در ابعاد یک موزاییک

158 با تمامی تلاشی که برای بدست آوردن عکسی از ایشان نمودم معلوم گردید تنها عکس ایشان  براثر آتش سوزی از بین رفته است علیهذا اگر کسانی عکسی از ایشان در اختیار دارند لطفا مرا مطلع نمایند خدایش رحمت نماید حق یارتان باد