یاهو

ماه خرداد ، ماهی است که اتفاقات بسیار بزرگی در آن رخ داده است و در کنار این همه رویدادهای تاریخی ، این ماه برای من که در اولین روز آن متولد شده ام چیز دیگری است .

می خواهم در مورد ۴ خرداد سخن بگویم . با اینکه اصلا مناسبتی با این ماه ها و روزها ندارد . همانطور که می دانید چهارم خرداد در تقویم به نام روز مقاومت و دزفول ثبت شده است ، پس اگر در هر ساعت ، هر روز ، هر ماه و هر وقت از دزفول مان سخن بگوییم شیرین و لذت بخش است ، خصوصا آنکه اگر در مورد تاریخ شهرمان باشد و آن وقت است که به دزفولی بودن خودمان افتخار می کنیم .

 ما دزفولی های مقیم مرکز  هر ماه و همچنین در مناسبت های مختلف دور هم جمع میشویم . این گردهمایی شامل برنامه هایی مانند سخنرانی ، بیان خاطرات ، عزاداری ، جشن و …. است و از همه مهم تر دیدار دوستان ، که لحظات نابی را به دنبال دارد .

و آن روز ۴ خرداد سال ۱۳۹۱ از ما دزفولی های مقیم مرکز دعوت شد تا در باغ موزه دفاع مقدس به مناسبت روز دزفول دیداری تازه کنیم . جزء اولین نفراتی بودیم که وارد سالن شدیم و در  ردیف های جلو به انتظار شروع برنامه نشستیم.

بعد از خوشامد گویی و اجرای برنامه های متنوع ، با ورود جناب آقای دکتر سنگری ،سالن حال و هوای دیگری پیدا کرد . من شخصا از دیدن ایشان بسیار به وجد آمدم و  خوشحال شدم که این جلسه پربار خواهد بود . چون منتظر سخنان ایشان بودیم لحظات به کندی می گذشت و وقتی ایشان پشت تریبون قرار گرفت و سخنان گهربار خود را آغاز کرد ، سالن در سکوت مطلق فرو رفت ( مگر بعضی مواقع گریه کودکی ) .

از ایشان خواسته بودند از عاشورا و  آیینه روشن زیباترین اسوه تاریخ سخن بگوید ، ولی جناب دکتر به مناسبت این روز تصمیم گرفته بودند در مورد تاریخ و شهر دزفول بیاناتی را ارائه دهند.

نکته: ” همانطور که می دانید نام دکتر سنگری با عاشورا و امام حسین (ع) عجین شده است .”  خودشان فرمودند : همانطور که در مورد عاشورا تحقیق کرده ام ، در مورد گذشته و تاریخ شهر دزفول هم تحقیق کرده ام و اگر از دزفول سخن بگویم ، هوشمندانه است نه احساسی .

جناب دکتر سخنان خود را با لحن بسیار شیوا و دلنواز ، با این آیات شروع کردند : ( سوره اعراف آیات ۵۷ و ۵۸ )

 ادامه دارد