اندیشمندان دزفول – قسمت سوم: حاج سید حسین ظهیرالاسلام

 سید حسین بن سید محمدرضا ظهیر الاسلام در سال ۱۲۷۴ه.ق در دزفول به دنیا آمد. در سال ۱۲۷۹ ه.ق وقتی حاج شیخ جعفر شوشتری به دزفول آمد و هوش و ذکاوت سید حسین را مشاهده نمود، بر سر او که پنج سال بیشتر نداشت عمامه گذاشت. وی در سال ۱۲۹۱ه.ق به همراه حاج شیخ جعفر شوشتری برای تحصیل به نجف اشرف مشرف شد و از نخستین کسانی بود که بعد از رسیدن به درجه اجتهاد به تحصیل علوم فلسفه، عرفان، ریاضیات و حتی علوم تجربی و شیمی پرداخت.

 مرحوم ظهیر دو سال بعد از فوت پدر بزرگوارش ناچار به ترک دزفول می گردد و مسافرتی را آغاز می کند که حدود بیست سال به طول می انجامد. نقل کرده اند در سفر به خراسان در مشهد مقدس چنان مورد قبول خاص و عام واقع گردیده که در مجلس درس وی نزدیک به ششصد نفر حاضر می شده اند و سرانجام پس از سالها دوری از دزفول، در سال ۱۳۲۱ه.ق به منزل پدری خود واقع در محله لوریان باز می گردد.

 سید حسین از قول پدرش سید محمدرضا که خود از بزرگان دزفول بوده است، ماجرایی را نقل کرده که شنیدنیست: در سال ۱۲۶۰ در زمانی که در نجف اشرف بودم، قصد زیارت خانه خدا را کردم و برای وداع به حرم حضرت علی(ع) مشرف شدم. در حال زیارت بودم که نامه ای به دستم رسید. در نامه نوشته شده بود که علی محمدخان (از خان های مستبد درفول) مانع از چرای دام های اهالی قلعه سیّد شده است. نامه را به درون ضریح حضرت علی(ع) انداختم و عرض کردم یا امیرالمومنین! من عازم زیارت خانه خدا هستم و دسترسی به علی محمدخان هم ندارم، تو میدانی و او! … شبی از شب ها که در بیابان های عربستان سوار بر شتر بودم این آواز به گوشم رسید “قُتِلَ عَلی محمّد بِالدِّسبّول”. این آواز چند بار تکرار شد و هر چه تجسس کردم صاحب آواز را پیدا نکردم. پس از مراجعت به دزفول بود که شنیدم علی محمد را در حمام کشته اند. این ماجرا از آن زمان یعنی نیمه ی  دوم سده ی سیزدهم هجری قمری در دزفول به صورت ضرب المثلی شایع است که “تا علی مَحَد خان اَ حَمُوم آیَ” یعنی “تو در انتظار کسی یا چیزی هستی که هرگز نمی آید و شدنی نیست”.

 سید حسین ظهیرالاسلام سرانجام در سال ۱۳۳۷ه.ق ارتحال یافت. پیکر آن مرحوم را در مدرسه اجدادی وی در دزفول به خاک سپردند و بر روی آن گنبدی ساختند که هم اینک زیارتگاه عموم مردم است.