یادش بخیرقدیمها وقتی که باصطلاح انسا نها اینقدر پیشرفت نکرده بودند واینهمه به درجات بالای علمی وترقی فرهنگی نرسیده بودند،همان انسانهای باصفای قدیمی که حالا یا به دروغ یا به مصلحت یا با با وری پاک،برای اینکه ازناهنجاریهایی درآن زمان پیشگیری نمایند،یا مردم دور و برخود را نسبت به مسایلی آگاه سازند یا … . متوسل به دیدن یا صحبت کردن باجن می شدند که معمولا داستانهایی سرهم کرده تا بتوانند با این بهانه،هرچه بیشتر،افراد را مواظب اعمال ورفتار خود نمایند وازطرفی تشویق به انجام کارهای نیک.
ولی معلوم نیست چه شده که ازحدود پنجاه سال پیش به اینطرف،هم جن،هم سایه جن وهم داستا نهای زیبای مربوط به آن درحال محوشدن است که احتمال می رود تا نسلی دیگرکلاً نیست شود!
خیلی تعجب است که باورهای مثبت دیرین ما با سرعتی اینچنین باورنکردنی زایل شوند و جای آنرا آگاهی های برنامه ریزی شده نگیرد! باورهای چندین هزارساله که درهرعصربا پیشآمدهای جدید تاریخی ودینی،رنگ وبویشان تغییریافته و درقالبی جدید، با خواسته های هردوران به حیات خودادامه داده …
چه شده که باورهای چند هزار ساله فقط وفقط باید ظرف مدت کمترازشصت یاهفتاد سال ازبین روند وهیچگونه جایگزین منطقی وانسانی که درخور انسان امروزی باشد، نشود و جای آن باورهای بی آلایش را ریا،غرور وخودبینی تاحد اعلا بگیرد!
البته جای تعجب نیست ،هرگاه به کتب یا مراجعی برمیخوریم که مثلاً:همین کوههای اطراف دزفول خودمان،روزگاری نه چندان دور مأمن وجایگاه گونه های زیادی از حیوانات اکنون نایاب همانندآهو – کل – خرس – ببر و شیربوده که ازصد و پنجاه سال پیش تاکنون گونه های آنان به صورت بیرحما نه ای براثرافراط درشکارمنقرض شده ا ند! وهنگامی که دانسته شوداین جایگاه وحش طبیعی شایدهزاران سا ل زیستگاه این وحوش بی آزار بوده که اگرقانونی وجود داشت تا کنون زیستگاه آنان حفظ می شد وگنجینه ای گرانبها برایما ن به ارث باقی می ماند،فقط آنگاه است که درکسری ازثانیه انگشت حسرت به دندان میبریم ولاقید ازآن فاجعه می گذریم.
پس در این حال است که به یاد گذشته هایمان می افتیم که  در شعر خود لطف و نگاه محبت آمیز خود را حتی به کوچک ترین جانداران دریغ نکرده و گفته اند :
میازار موری که دانه کش است …
…………………………………………………………………………………………………………………………………
یا وقتی که در حال حاضر به ساحل دز می نگریم و دیگر نمی توانیم اثری از آن شکوه و زیبایی طبیعی را که شاید حاصل میلیون ها سال تلاش رودخانه با طبیعت اطراف بوده ، مشاهده نماییم ، و هنگامی که در میابیم آن طبیعت بکر و دست نخورده ی چندین میلیون ساله فقط و فقط تنها ظرف حدود چهل سال تبدیل به محیطی لوس و دل نچسب مصنوع انسان شده که تازه پس از این ویرانی بی رحمانه باز هم هر لحظه شاهد جدال و کشا کش انسان ها با این محیط مصنوعی می با شیم تا بتوانند با ویرانی هرچه بیشتر آن سودایی پر درآمد تر داشته باشند ، منطقی است که دیگر خبری از وجود جن در آن مکان های مقدس که قدمتی هزار و پا نصد ساله دارند نباشیم و هرگاه سخنی از روی مصلحت به میان آوری به سخره بگیرند و دهن لقی نمایند.
صحبت از جن در مکان مقدس رود خاته پیش آمد :
خیلی جالب است بدانیم ،قدیمیان را اعتقادی راسخ بود که در آسیاب ها (آسیاب های آبی دزفول) (زیر پل قدیم – پل جدید – علی کله) که قدمتی حدود دو هزار ساله دارند ، جن وجود دارد!
لابد که نه بلکه صد در صد تفکر و این نوع اعتقاد داشتن قدیمیان خیلی خیلی بالاتر از تفکر انسان های این دوران بوده. زیرا با ور آنها پایه و اساسی عقلانی داشت که کنار آب به خصوص در آسیاب ها و زیر درابه ها (قوس های آسیاب) جایگاه اجنه است!
این اعتقاد و ایمان از آنجا نشات می گرفت : زیرا آسیاب ها برای آ نان هم جایگاهی بود برای کار و دخل و خرج و علاوه بر آن به دلیل اینکه گندم در آنجا تبدیل به آرد می شد و همانگونه که می دانیم بدلیل اینکه از دیرباز گندم نزد ایرانیان تقدسی خاص داشته ، پس این محصول و جایگاهی که توانسته اند قوت لایموت خود را از آنجا فراهم آورند روی هم رفته مقدس شمرده شده اند.
پس بوجود آوردن این اعتقاد که در آن مکان ها جن وجود داشته شاید توانسته سپر بلایی باشد تا این بناها طی قرون متمادی و بدون وقفه خدمات بیشائبه ای برای مردم آن روزگار که نیا کان ما بوده اند انجام دهند،ونیز با مقدس شمردن، از خرابی آنها جلوگیری شود.
ولی حال چه؟ آ یا اعتقا دی به تقدس آ نها است؟ آیا شده که حتی دقیقه ای درنگ نماییم که این بناها ، چه مدّت زمان ، چه مقدار خد مات بی منّتی برایمان انجام داده اند؟
به واقع جای تأسف است که این بناهای الهی به حال خود واگذاشته شوند و هیچگونه مرمت و نگهداری اساسی که شایسته مقام والایشان باشد به عمل نیاید!
دقیق یاد دارم حدود سال ۱۳۶۲ بود که با کارگذاری دینامیت و مواد منفجره قسمتی از بکر ترین و زیبا ترین آسیاب ها را که به استخر معروف بودند و کمی پایین تر از آسیاب هایی به نام جوا نان بودند منهدم و ویران ساختند تا استخری برای نیروهای عزیز و جان بر کفی که آن موقع در جنگ عراق علیه ایران شرکت می نمودند در آن جا یگاه احداث نمایند!
جالب است که پس از گذشت کمتر از ده سال اصلاً اثری از آن بنای محاسبه نشده و ناقص نماند! فقط و فقط خانواده آسیاب ها بود که هم شاهد از دست رفتن یکی از اعضای خانواده ا شان بودند و هم شاهد از بین رفتن غاصب هم خا نواده ا ی آنان و برای ما که شاهد ویرانی بی رحمانه ی آن بودیم تاکنون جز داغی به دل نیست.
…………………………………………………………………………………………………………………………………

فقط طبیعت بکر و دست نخورده و آثار باستانی نیست که در این ۶۰-۵۰ ساله دچار دست درازی و ویرانی شده اند بلکه اگر کمی دقیق شویم و بنگریم،خیلی سریع به این نکته میرسیم که انسان امروزی یدون باور ولی با فرهنگ بدلیل هرچه بیشتر مال اندوزی و رسیدن به ثروت حتی به خود و داده های خود هم رحم نمی کند!
مثلا یک نمونه این بی وجدانیها و بی رحمی ها نسبت به باغ های عزیز و با صفای چندین هکتاری می باشد که با شقاوت و آگاهی هر چه بیشتر تبدیل به باغاتی چند هزار متری یا حتی هزار متری برای فروش با قیمت هایی افسانه ای شد ه اند که لااقل ای کاش این باغ ها به افرادی صا حب فن باغ داری یا حتی بومی شهر خود مان معامله می شد .
درست است که برای اینگونه افعال وقیح و ویرانگر قا نونی محکم وجود ندارد! ولی لااقل می توان امیدوار بود که شعور والای انسان امروزی موجود است !!!
در همین راستا باغ داران محترمی هستند که به طور کل به همه چیز پشت پا زده و کلاَ باغ ها را تبدیل به زمین زراعی می کنند ویک روزه آن باغ با صفا را با آن درختان بهشتی تبدیل به صحرایی برهوت می نمایند.
این است که باز هم به نا گاه یاد با ور های قدیمی می افتیم که هیچ درختی را نباید قطع نمود،زیرا باور برآن بود شاید این
درختی را که قطع می نمایی منزلگاه اجنه ای باشد که با این عمل منزلگاهش ویران می شود! پس منزلگاهت دیر یا زود
ویران خواهد شد!
حتی در با ورهای دینی هم همین نکته می باشد که قطع نمودن بدون دلیل هر درخت گناهی عظیم محسوب می شود.
ولی چه سود که دیگر ا ثری از این با ورها نمانده و اگر خواسته باشیم حتی به معتقد ترین افرادی که صا حب این بهشت روی زمینی هستند این نکات را گوش زد نماییم حد اکثر با گفتن اینکه استخاره گرفته ام و خیر در آمده آن عمل شیطانی را رنگ و
لعابی الهی می دهند که اگر بیشتر بحث نمایی گناهت سنگین تر می شود .
…………………………………………………………………………………………………………………………………
از همین قبیل باز هم می توان از زمین هایی به واقع با ارزش تر از طلا نام برد که تا همین ۲۵ سال پیش جزو مناطق زر خیز
کشاورزی دزفول محسوب می شد که متاسفانه در حال حاضر از بس ساخت و ساز در آن انجام شده ،دیگر انگار نه انگار که روزگاری این مناطق چشم امید صدها کارگر و کشاورز در فصلهای مختلف سال بوده ! ( منظور مناطق تازه ساخت ۸۶ هکتار – فرهنگ شهر – بهاران – کوی سعدی و……)
متاسفانه باز هم وقتی اندیشه نماییم به این حقیقت تلخ می رسیم که از قضای روزگار،شا نس با ما بوده و طبیعت دوستدار ما ،که عوامل آن ظرف مدت صدها هزار سال باعث شده تااین بستر مناسب برای کشا ورزی فراهم آید که انسان هوشمند ،
با شعور و با فرهنگ ا مروزی بتواند آن نعمت طبیعی را فقط ظرف ۲۵ سال نا بود نماید ! بگونه ای که اصلاً گمان نبری روزی روی این زمینها برو بیایی بوده وحاصل خیزی طبیعی آ نها میتوانسته در سال کسری در خور توجه از محصولات کشاورزی کشورمان را فراهم نمایند!
به واقع باز هم جای آن دارد که از با ورها و اعتقا د قدیمیا ن یا د نمود:
از جشن ها و سرورهایی که هنگام کا شت یا برداشت محصولات بر پا می نمودند. از دعاهایی که برای هر آن چه بیشتر محصولات می کردند، از احترام و تقدسی که برای زمین کشاورزی قائل بودند، از وردهایی که هنگام پای گذاشتن به آن
مکان مقدس می خواندند و اعتقاد بر این داشتند که نباید به هیچ عنوان گناهی روی زمینی که به ما نا ن می دهد و شکمما ن
را سیر می کند انجام شود و …
حال چه : دعا ونیاز ،نذر ، جشن وسرور که اصلا مربوط به آدم با شعور و صاحب عقل امروزی نمی باشد!
بلکه بهترین عمل انسان امروزی صا حب این منابع آن است که در اندک زمان، با فروش آن زمینها، با قیمتهایی افسانه ای، برای مقاصدی غیر از کشاورزی و بدون آینده نگری ، صا حب ثروتی بی کران شوند و این قطعه شعر را به گور نا دانسته ها سپارند:
آنها کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم و آنها بخورند
………………………………………………………………………………………………………………………………..
سخن از این دست زیاد است ولی این بود گوشه ای کوچک از وا گذاشتن با ورهای سازنده وبه اصطلاح رسیدن به آگاهی های نو و امروزی
جن- پری –دیو – فرشته و … داستانند و افسا نه که یا در ذهن های پاک به عنوان با وری جای دارند تا آنها را از افعال منفی باز دارند یا بالعکس درذهن هایی که می خواهند و می توانند از آن با ور ها سو استفاده نمایند.
دیو و فرشته خودمان هستیم .اندیشه ،رفتار و کردار خودمان است که دیو و فرشته بودن را مشخص می سازد.
این حقیقتی است که اگر خواهان آن باشیم تا ساختار یک مجموعه ذهنی قدیمی و فرسوده را نو و تبدیل به واقعیتهای علمی کنونی نماییم تا بتوانیم همگا م با نیا زها و پیشرفتهای امروزی قدم برداریم و استفاده ای منطقی و صحیح کنیم ،حتمانیاز است برای دور ریختن آن مجموعه ذهنی قدیمی ، جایگزینی مطمئن و حساب شده و کاملا علمی ، به گونه ای تدریجی و پلکا نی پایه گذاری نماییم تا با ورود تدریجی و منطقی ، برای عا م افراد ،هرچه بیشتر ملموس و آشنا شود تا از طرفی دیگر بتواند با جهت گیریهای مغرضانه کمترین اصطکاک را داشته باشد . نیز ورود تدریجی باعث می شود تا افراد هر آنچه بیشتر و بهتر فرصت فکر و درک کردن تفاوت دنیای قدیم و جدید خود را داشته باشند و با فراغ بال بیشتری قدرت نظر را روی باور های قدیم و واقعیتهای دنیای علمی جدید ارائه دهند .
پس اگر قرار باشد بدون فکر و تعقل ،فقط رد قدیم نماییم و بدون کمترین اندیشه ای نو گرایانه عمل کنیم ،همان بهتر که روی با ورهای قدیمی خود مانده وزندگی کنیم . زیرا با ورهای قدیمی هر چند پایه و مبنای علمی امروزی را نداشته اند ولی لااقل از ذهن هایی پاک بوده که به تخریب زندگی بشری ختم نمی شده اند. درنتیجه جایگزینی اندیشه و علم محاسبه شده امروزی به جای با ور های قدیمی، اگر بدون مطالعه وآ گاهانه نباشد، منجر به فاجعه است! امید است بیش از این اینچنین نباشد.

نویسنده مطلب: آقای مهران مجدی نسب فرزند مرتضی