پدرم  حاج محمد مجدی فرزند حاج رشید همیشه از افرادی نظیر مرحوم فاطمه سلطان مجدی همسر خواجه ابوالقاسم , حاج رشید بزرگ , خواجه کره , خواجه بره ,خواجه نوراله و مادر آجمال و آمندنی انصاری نام می برد که جزء خاندان مجدی بودند ولی متاسفانه نام آنها در شجرنامه ذکر نشده بود .

چند روز پیش  به درخواست  و تشویق یکی از دوستان  پدرم  به دیدار شخصی رفتم که پاسخ سوال هایم را میدانست و گامی  برای تکمیل شجره نامه خاندان مجدی  بود

روز پنجشنبه ۳/۱۲/۹۱  وارد خانه ای در محله ساکیان شدم پس از ورود به داخل خانه زن و شوهری مهربان و مسن را دیدار کردم به نشانه ی ادب خواستم دستش را ببوسم اما فورا دستش را عقب کشید و اجازه نداد و به خاطر اینکار مرا ملامت نمود. یادم میاید اولین بار ایشان را چند سال پیش در مجلس ختمی در مسجد لب خندق که به همراه پدرم رفته بودم دیدار نمودم و پس از پایان صحبت پدرم با ایشان از پدرم سوال کردم ایشان چه کسی بودن؟پدرم پاسخ داد ایشان آ ماندنی  انصاری هستن و فامیل ما می شوند . مادرشان جزء خاندان مجدی بوده است و پس از چندیدن سال دوباره ایشان را دیدار نمود البته این بار به همرا برادر زادیشان آقای حمید انصاری فرزند آ جمال که پس از سلام احوال پرسی و صحبت های اولیه شروع به پرسیدن سوال هایم کردم

ابتدا نام مادرشان را سوال کردم که پاسخ داد نام مادر من زهرا فرزند خواجه عبدالسید فرزند خواجه بشیر بوده است که خواج عبدالسید دارای ۴ فرزند به نام های :

۱-زهرا (مادر من)    ۲ – سروجهان  ۳-  سرو جون (که اولاد نداشته) و یک پسر که در کودکی از سر بند کلک هنگام آب نوشیدن درون آب می افتد و آب او را می برد و دارای ۸ برادر  به نام های

۱-محمدعلی  ۲- حسین    ۳ – رضا

۴ -خواجه نوراله که دارای دو دختر به نام های گوهر(همسر محمد چوپان) و فاطمه سلطان (مادر حاج محمدعلی وحدت پناه)

۵-خواجه حسن که یکه دختر به نام مریم خاتون داشته است

۶- خواجه کره پدر فاصمه سلطان (همسر خواجه ابوالقاسم)

۷- خواجه بره که دارای دو فرزند به نام های عبده و عیدی بوده که یکی از این دوتن فرزند نداشته و یکی دیگر دارای چندین فرزند می باشند که در حال حاضر یکی از آنان در اصفهان پزشک می باشند ولی متاسفانه فامیلی مجدی را اختیار نکردند و امیدوار است در آینده بتوانیم این این افراد را شناسایی نماییم

۸ – محمدسلطان

و خواهری به نام فاطمه که همسر حاج احمد فتحی و مادر حاج کاظم فتحی بوده است

از ایشان اطلاعاتی در مورد خاندان مجدی خواستم که پاسخ دادند ؟اصل خاندان مجدی از سرزمین نجد عربستان می باشند که به اینجا هجرت نمودند و ابتدا سنی بودند و بعدها شیعه شده اند . خاندان مجدی حدود ۷۰۰ الی ۸۰۰ سال می باشد که به دزفول آمده اند و زیر چادر هایی در کنار آب سکونت نمودند و جزء اولین کسانی بودند که در دزفول ساکن شده اند عده ای از آنها در چندین سال گذشته در معمره ,هویزه ,آبادان و اهواز زندگی کرده اند

ایشان در مورد چگونگی وصلت پدرشان و خاندان مجدی گفتند:که خواجه عبدالسید قافله دار بوده و پدرم در کاروان ایشان کار می کرده است. روزی به بابا عبدالسید می گوید دوست دارم با خاندان مجدی وصلتی انجام نمایم و برای همین دختر بیوه ات را ازتو خاستگاری می نمایم (شوهر اول زهرا ابتدا از خاندان عصاره بوده)  و این وصلت صورت میگیرد پس از آن مادرم ۱۲ فرزند به دنیا می آورد اما هیچ کدام زنده نمی مانند و فرزند سیزدهم شان که من بودم  پس از ۱۲ فرزند زنده می مانم  که نام من محمد حسن است اما بخاطر خواجه مندنی فرزند خواجه میرزا و بخاطر اینکه من باقی  مانده ام نامم را ماندنی گذاشتند ,  و فرزند چهاردهم برادر آ جمال بود.ایشان گفتند جد ما جابرانصاریست  که  مد فنش در جاده دزفول – شوش است و من به واسطه ۲۱ نسل به جابر میرسم. مادر ایشان زهرا خواجه عبدالسید در سال ۱۳۲۹ فوت نموده و بعد در امانت گذاشته شده و پس از مدتی توسط شیخ مشکول به کربلا برده شده است و در آنجا دفن گردیده است

از قدرت و اقتدار خاندان مجدی در گذشته از ایشان سوال نمودم که پاسخ دادند:افرادی پر جرات و نترس و مردمانی ثابت قدم بودند و رکنی قوی در شهر دزفول بودند که محله مسجد و محله قلعه (تماما) محله خانیان زیر نظرشان بوده و همچنین محله ممتقی خان بر اثر حمایت  مجدیان به محله صحرا بدر قطب یورش بردند و زمانی که محله صحرا بدر به محله شاهکرندیدن یورش می برده زنان آن محله خمیرهای نان را بر سر نهاده و به محله قلعه پناه برده و نان هایشان را در آنجا پختند و محله قلعه پناهگاه بیشتر طایفه ها بوده و خاندان مجدی هم با کمتر افرادی از طایفه های دیگر وصلت نموده اند و بیشتر ازدواج هایشان درون فامیلی بوده است .

در مورد نقش ایشان در حزب پرسیدم که گفت بنده در حزب سمپاط بوده ام و روزنامه ها را به افسر نگهبان میدادم تا آنها را پخش کند

ایشان برای من خاطره ای نقل کردند که: یک روز  به خانه خواجه نقی رفتم با فانوس درون شوادان افتادم اما آسیبی ندیدم که خواجه نقی گفت حقا که از خاندان انصاری هستی و  فرزندشخواجه محمد آمد و هی از من پرسید که چیزت نشده ؟ و نگرانم شده بود. یادم است لنگ مخصوصی بر سرش بود به نام چر لنگ که بزرگان فامیل روی سر می گذاشتند

آ ماندنی  در دزفول به دنیا آمده و ابتدا در دوره جوانی در حوزه تحصیل کرده و سه سال معمم بوده و بعدش هم در آگاهی استخدام شده اند و با درجه سرهنگ دوم بازنشست گردیده اند . همسر ایشان از خاندان معزی می باشند و دارای چهارده فرزند هستند که اکثرشان در خارج از کشور به سر میبرند .ایشان در حال حاضر بزرگ خاندان انصاری می باشد. با ایشان در مورد گردهمایی خاندان مجدی در فروردین ماه صحبت کردم که این گردهمایی را کاری مهم و بزرگ دانست و من هم از ایشان سوال کردم که اگر از شما دعوت شود آِیا حضور پیدا می کنید که گفت البته مایه سرافرازیه ماست.

حدود ۲ ساعت نزد ایشان بودم و از ایشان در پایان کار تشکر کردم و ایشان به من گفت که همیشه پیش ما بیا و اگر هم کسی دیگر را دوست داشتی با خود بیاور که مانعی ندارد و اگر بتوانم سوالهایتان را پاسخ بدهم خوشحال می شوم و بنده از ایشان خداحافظی نمودم و منزلشان را ترک کردم.ایشان بسیاری از افراد بزرگ خاندان مجدی که وفات یافته اند را دیده است و ازشان خاطراتی نقل می نمایید.امید است که بتوان اطلاعات بیشتری از ایشان کسب نماییم

در آخر هم بنده از آقای حمید انصاری تشکر می نمایم که باعث دیدار ما با عمویشان آ ماندنی گردید.