ما افرادی نگران در فتار کردن و تصمیم گرفتن ، انجام دادن و آینده نگری هستیم. همیشه سعی در طرح ریزی چیزی ، خاتمه چیز دیگر و کشف چیز سومی هستیم. هیچ اشکال و اشتباهی در این امر وجود ندارد. بهرحال دنیا را به همین شکل ساخته ایم و تغییر شکل داده ایم. اما بخشی از تجربیات زندگی را عمل ستایش تشکیل میدهد.هراز چند گاهی لازم است از حرکت باز ایستیم، از خود خارج شده و در مقابل جهان سکوت اختیار کنیم.با جسم و روح خود زانو زده و بدون درخواست چیزی و حتی بدون تشکر بخاطر هیچ چیز و فقط با عشق آرامی که ما را در برگرفته زندگی کنیم ،در این لحظات چه مقداری اشک غیر منتظره که نه از خوشحالی هستند و نه از غمگینی میتوانند مهمان صورتمان شود، این خود یک هدیه است. این اشک ها در حال شست وشوی روح ما هستند .
اگر میخواهید گریه کنید همانند کودکان اشک بریزید. به هر حال شما نیز روزی یک طفل بوده اید و گریه کردن یکی از اولین کارهایی است که در زندگی آموخته اید، برای آنکه گریه بخشی از زندگی است.فراموش نکنید هرگز فراموش نکنید که شما آزاد هستید و بروز هیجانات شرمندگی ندارد.فریاد بزنید با صدای بلند هق هق کنید و اگر دلتان خواست قیل و قال کنید .برای اینکه بچه ها این چنین گریه میکنند. آنها به خوبی راه آرام کردن قلبهایشان را میدانند. آیا شما تا به حال دقت کرده اید که چگونه کودکان دست از گریه کردن برمیدارند؟
چیزی حواس ایشان را پرت کرده و توجه شان به سوی یک ماجراجویی جدید جلب میشودو بسیار سریع دست از گریه کردن برمیدارند شما هم میتوانید این گونه باشید به شرطی که همانند کودکان گریه کنید. اما همه این گفته ها مال زمانی است که در ابتدای راهیم. به قول معروف داریم تاتی تاتی راه میرویم. اگر و اگر و اگر کودکی را پشت سر نهادیم آن وقت حتی گریه کردن هلیمان هم شکل دیگری به خود میگیرد.
اما چرا تا میتوان خندید گریه کرد؟
خداوند دنیا را آنچنان آفریده که هر چیز کوچکی که ممکن است حتی به چشم ما دیده نشود مظهر تجلی اوست و سراسر پر از زیبایی و شادی. آنوقت که بزرگ شویم و ظرف وجودیمان وسیع شود طور دیگری گریه میکنیم و طور دیگری خواهیم خندید.