لابد تا حالا شنیده اید که در باره ی بعضی از آدمها می گویند :خرعیسی گربه مکه برند چون که باز آید همان خر باشد . ولابدبا خود اندیشیده اید که :حالا چرا عیسی و چرا مکه؟ واضح است که عیسی پیامبر الهی وصاحب نفس زندگی بخش و دم مسیحایی بودو بدین جهت لقب روح الله داشت و نیزمکه که بر همگان واضح است که بالا ترین شهراز لحاظ معنویست که خانه ی خدا درآنجا واقع شده است.منظور از عبارت کنایی فوق اینست که نه هم نشینی با پیامبر خدا و نه رفتن به دیار معنوی و الهی دربعضی از ا شخاص کوچکترین تاثیری نخواهد گذاشت .حکایت اکثرما آدمها همین است سالهای عمرمان به سرعت برق وباذ میگذرد وبازهم حقد و بغض و غرض و مرض یقه ی دل مان را رها نمی کندخود خواهیها و خود پرستی هایمان به اوج می رسد ماشینیسم بهانه ای می شود برای دوری هرچه بیشتر انسانها از یکدیگر وناگهانهوابس ناجوانمردانه سرد میشود و سلامها را کسی پاسخ نخواهدگفت وسرها برای چشم در چشم نشدن درگریبانهامی رود و کم کم فرهنگ چسبیدن کلاه با دو دست که باد نبردش تهادینه می گردد. .و زهی خسران که به فرمایش مولایمان نه تنها دوروز که همه ی روزهایمان مثل هم میگذرد و مادرخسرانی بزرگ ــ بی آنکه بدانیم یا بخواهیم که بدانیم ــبه سر میبریم تاغاقبت بی آنکه باورداشته باشیم که مرگ فقط مال همسایه نیست ناگهان بانگی برمی آید که :خواجه رفت .……………
حکایت بعضی از ما
لابد تا حالا شنیده اید که در باره ی بعضی از آدمها می گویند :خرعیسی گربه مکه برند چون که باز آید همان خر باشد . ولابدبا خود اندیشیده اید که :حالا چرا عیسی و چرا مکه؟ واضح است که عیسی پیامبر الهی وصاحب نفس زندگی بخش و دم مسیحایی بودو بدین جهت لقب روح […]