کتاب سینوهه مربوط به نزدیک ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد مسیح. این کتاب در حفاری های باستانی مصر پیدا شده و به زبان های مختلف دنیا ترجمه شده است. سینوهه پزشکی بود که به بیشتر دنیا سفر کرد (برای سینوهه دنیا محدود به مصر , سیاهپوستان جنوب مصر, ملل وحشی و آدم خور شرق و جنوب اروپا , سوریه و بابل میشد) و به دلیل عقاید روشنفکرانه ای که داشت اغلب تحقیر می شد. وی پس از تحمل سختی های زیاد پزشک مخصوص فرعون می شود. در نهایت خودش مجبور می شود که فرعون را بکشد و در اواخر زندگی فرعون جدید که با کمک خود سینوهه به حکومت رسید به خاطر ایده های روشنفکرانه اش, وی را به کشوری دیگر تبعید می کند. در این کتاب, او زندگی خودش را نوشته که با وجود قدمت ۳۰۰۰ ساله کتاب واقعا برخی جمله هایش آدم رو به فکر فرو می بره. پیشنهاد من به دوستام همیشه این بوده که مطالعه مطالب غیر تخصصی رو همیشه تو برنامه هاشون جا بدن.
قسمتی از مقدمه سینوهه (که البته با استدلال های همیشه شیرین ذبیح الله منصوری , مقدمه در آخر کتاب آورده شده)
“حقیقت مثل یک کارد برنده و یک زخم غیر قابل علاج سات و به همین جهت همه در جوانی از حقیقت می گریزند و عده ای خود را مشغول به باده گساری و تفریح با زنها می کنند و جمعی با کمال کوشش در صدد جمع آوری مال بر می آیند تا اینکه حقیقت را فراموش نمایند وعده ای بوسیله قمار خود را سرگرم می نمایند و شنیدن آواز و نغمه های موسیقی هم برای فرار از حقیقت است.
تا جوانی باقیست ثروت و قدرت مانع از این است که انسان حقیقت را درک کند ولی وقتی پیر شد حقیقت مانند یک زوبین از جایی که نمیداند کجاست می آید و در بدنش فرو می رود و او را سوراخ می نماید و آن وقت هیچ چیز در نظر انسان جلوه ندارد و از همه چیز متنفر می شود برای اینکه می بیند همه چیز بازیچه و دروغ و تزویر است آن وقت در جهان بین همنوع خویش خود را تنها می بیند و نه افراد بشر می توانند کمکی به او بکنند ونه خدایان.
من سینوهه که این علامات را روی پاپیروس نقش می کنم اعتراف می نمایم که قسمتی از اعمال من بسیار زشت بوده و من حتی مرتکب تبه کاری ها شدم برای اینکه تصور می کردم آن تبه کاریها مشروع و لازم است ولی این را هم می دانم که اگر بر حسب اتفاق این کلمات در آینده از طرف کسی خوانده شد وی از زندگی من درس نخواهد آموخت و پند نخواهد گرفت.
دیگران وقتی مرتکب گناه می شوند به معبد آمون می روند و آب مقدس آمون را روی خود می ریزند و با این عمل تصور می نمایند که از گناه پاک شده اند. ولی من که در این آخر عمر به خدایان عقیده ندارم برای اینکه میدانم که آنها نیز مثل افراد بشر اهل دروغ و تزویر هستند بوسیله آب مقدس آمون خود را مطهر نمی نمایم و می دانم ه هیج قدرتی قادر نیست که یک تبه کار را بی گناه کند برای اینکه هیچ قدرتی قادر نمی باشد که قلب یک نفر را تغییر بدهد و مردی که مرتکب گناه می شود در قلب خویش را تبه کار می داند.
دیگران به دروغ مناظر اعمال نیک خود را بر دیوار های قبر خویش نقش می کنند تا اینکه در دنیای مغرب اوزیریس را فریب بدهند واعمال مزبور را در ترازوی وی بگذارند تا اینکه کفه اعمال نیکو سنگین شود. اما ترازوی من همین پاپیروس است که اعمال زندگیم را روی آن نوشتم و تمام تبه کاری های خودم را هم در آن حتی پر رنگ تر از کار های نیکویم نوشته ام.”
جالب بود.