شیرعلی پهلوان وکشتی گیر جوان و بنامی که در شهرستان دزفول دارای شهرت فراوانی بوده است . او در سال ۱۳۰۶ در دزفول به دنیا آمد.پدر او ابراهیم و مادرش فاطمه شیخ کرم (پدر و مادرش پسر خاله ودختر خاله بوده اند)و او فرزند ارشد خانواده که دارای دو برادر به نام صفرعلی(در کودکی فوت کرده)و رحیم و دو خواهر به نام های هاجر(همسر حسن زرگر) و ربابه(همسر حسن شیخ نجدی)بوده است. شغل او قصابی و دامپروری بوده که مغازه اش در بازار قدیم قرار داشته است. از بد روزگار او با یک استوار نظامی که بوکسر بوده است داری نزاع می شود که سرانجام قرار به مسابقه گذاشته می شود. این مسابقه در منزل احمد بهروزیان واقع در محله قلعه (جنب فاطمیه کنونی)بر گزار می شود که برای این مسابقه پیمانی میان دو طرف نوشته می شود که طبق این پیمان هیچ کس جز این دو نفر در مسابقه حضور نداشته باشد و اگر آسیبی به هریک از طرفین برسد حتی منجر به فوت یکی شود هیچ کدام حق شکایت یا گرفتن دیه یا قصاص را ندارد.و به این ترتیب مسابقه پشت درهای بسته برگزار شد.درابتدا شیرعلی از حریف جلو می افتد اما قدری که از مسابقه می گذرد حریف که تازه گرم شده است شیرعلی را مورد اصابت ضربه های سنگین خود قرار می دهد و ضرباتی محکم به شکم و پهلو و سر او وارد می نمایدمسابقه ادامه داشته افراد بیرون خانه منتظر بوده اند .مادر شیرعلی دل نگران و بی تاب می شود و فریاد میزند که مسابقه را تمام کنید و باعث می شود که مردم در خانه را باز کنند و مسابقه پایان یابد و شیرعلی مغلوب حریف گردد.
مدتی پس از اینمسابقه شیر علی که حالش نامساعد است به اسرار افراد بسیاری از خاندان مجدی به همراه چند نفر از جمله حاج رحیم برادرش و حاج رشید مجدی برای درمان عازم تهران می شوند در تهران توسط یکی از اقوام حاج رشید(دایی همسرش) بنام میرزا نیلگران که گرداننده کارخانه صنعتی جنرال بوده است و او هم توسط صاحب کارخانه به نام میرزا ابوالقاسم بهبهانی شیرعلی را در بیمارستان آریا تهران بستری می نمایند و یکی از حاذق ترین پزشکان تهران را به بالین او می آورند.پزشک پس از ویزیت به او میگوید که دچارخونریزی شدید داخلی و کلیه شده است و باید هرچه زود تر عمل جراحی روی او انجام شود .اما متاسفانه شیرعلی زیر بار این عمل نمیرود . دکتر بسیار او را نصیحت می نماید و به او می گوید به جوانی خودت رحم کن وگرنه ابتدا کور می شوی و سپس با از دست دادن کلیه های خود جانت را از دست می دهی اما بازهم راضی نمی شود. و به دزفول بر میگردد ،اما پس از گذشت چند روز بطور بینایی خود را از دست میدهد و از درد اذیت میشود دوباره به همراه چند نفر به تهران مراجعه میکنند اما دیگر بسیار شدهو متاسفانه فوت می نماید.خبر فوت شیرعلی مثل بمب در دزفول می پیچد و تمامی بازار مغازه هارا تعطیل می کنند و زمانی که آمبولانس جنازه او را به دزفول میاورد خیابان قلعه عین روز عاشورا شلوغ می شود ومردم برایش شیون وزاری می نمایند.این واقعه در سال حدود ۴۲ یا ۴۳ اتفاق افتاده است .سالیان سال است که از این واقعه می گذرد اما نام شیرعلی هنوز ورد زبان همه است .مزار او در کربلا می باشد.
(این واقه را بنده به نقل از پدرم حاج محمدعلی مجدی که بسیار شیرعلی رو دوست می داشت و همیشه به ما می گفت که او من و برادرم حاج منصور را سوار دوچرخه میکرد و به گردش می برد بیان کردم)
روحش شاد و یادش گرامی
شیرعلی مجدی نسب
شیرعلی پهلوان وکشتی گیر جوان و بنامی که در شهرستان دزفول دارای شهرت فراوانی بوده است . او در سال ۱۳۰۶ در دزفول به دنیا آمد.پدر او ابراهیم و مادرش فاطمه شیخ کرم (پدر و مادرش پسر خاله ودختر خاله بوده اند)و او فرزند ارشد خانواده که دارای دو برادر به نام صفرعلی(در کودکی فوت […]
منزل پدری مرحوم شیر علی در محله قلعه و کنار لووایه و دیوار به دیوار منزل خواجه ابوالقاسم مجدی قرار دارد.
اتفاقن به منزل مارشیرعلی معروف بود.
برادر ایشان حاج رحیم هم اکنون مشغول کار در مغازه ی قصابی خود هستند.
چه عجب یه مطلب زدید که تکراری نبود،جالب بود،من فقط اسم ایشون رو شنیده بوده دیگه در مورد زندگیش چیزی نمیدونستم،حالا یکم سایت بهترشده با این تغییرات
آقا مسعود مطلب جالبی بود که مرقوم نمودی ممنونم
خداوند شیر علی خان را بیامرزد
از زبان مادر وپدر مرحومم راجع به جوانمردیها ودلاوریها ی مرحوم شیرعلی زیاد شنیدم وبه معنای واقعی کلمه پهلوان بوده خدا خاله مار شیرعلی (مادرش ) را رحمت کند یادم میآید که شنیده بودم پس از مرگ این شیر مرد آنقدر عزادارودلسوخته شده که تا سالیان متمادس سیاه به تن داشته است و شروه خوانی یا به قول رایج درگویش دزفول برایش اُوازَ میخوانده ووقتی برادرم غلامرضا شهید شد وسط مجلس که مادرم ومرحوم زن عمو شوکت (که هر دو هم صدای خوبی داشتند وهم اواز خوانی بلد بودند ) داشتند باهم در رثای برادرم میخواندند وگریه میکردند با ورود خاله مارشیر علی همه با دهان باز بهش نگاه میکردند وسکوت مجلس را گرفت وبعد خاله در کنا مادر وزن عمو شوکت نشست و سه تایی باهم خواندند بعدها مادر گفت که خاله بعد از شیر علی اولین بار است که به مجلس ختم کسی آمده است
با عرض سلام خدمت مدیریت محترم سایت برادرم (شیرعلی) نشانه ی مردانگی عزت و سرفرازی تمام خاندان بلخص بزرگ خاندان مجدی او پهلوانی بود نامی که هنوز هم آوازه ی قهرمانی اش تن آدمیان را به لرزه در می آورد از اینکه یاد او هنوزدربین مردم ل است مایه افتخار ومباحات من است.
تشکری دوچندان دارم که بازهم پهلوان قدیمی را یاد کردید و الگویی شد برای جوانان امروز روحش
همیشه خواهان دانستن پهلوانی خان دایی را داشتم ولی جسارت نداشتم از مادرم(حاج هاجر مجدی) بپرسم چون یاد آن روزها برایش دردناک بود واشک در چشمانش جاری میشد وتوان بیان خاطرات را نداشت بسیار سپاسگذارم که با این مطلب یاد او را گرامی داشتین
با سلام واحترام خدمت مدیریت سایت
مرحوم معذم شهید خواجه شیرعلی مجدی به مردم ستم دیده ومظلوم شهرستان دزفول کمک ویاری می رساند وبه روایتی که خود در دوران تفولیت وواقیت را تشیخص نمیدادم به روایت بزرگان دزفول که شهید توسط نوکر اجیر شده شاه که خانواده اش را تهدید کرده تن به این مبارزه ناجوان مردانه داده است مورد ایشان مظلومانه زیر ضربات ناجوان مردانه انها به شهادت رساندن
روحش شاد ویادش گرامی باد
با سپاس از ادمین عزیز به پاس بزرگذاشت و یادآوری خاطره برادر عزیزم.لازم به ذکر است که مطالبی که در مورد این مرحوم نوشته بودید اگرچه جالب ولی آنچنان مطابق حقیقت نبود.از عزیزانی که مسئول این سایت هستند استدعا دارم که مطالبی که اختصاص به مرحومین میدهند توجه بیشتری داشته باشند چون دستشان از دنیا کوتاه است و بهتر است قبل از درج هر مطلب در صورت نداشتن آگاهی کافی از اشخاص بزرگتر خاندان یا خانواده مرحوم راجب زندگیشان بپرسن.لازم میدونم راجب بعضی مطالب توضیحاتی خدمتتان عرض کنم.مسابقه مرحوم شیرعلی در تهران بوده نه در دزفول و نه به شیوه ای که نگارنده بیان کرده به شکل یک شرط بندی بر سر جانشان.در ضمن مرحوم کور نبودن وتا لحظه ی مرگشان کور نشدن.و چون مسابقه در دزفول نبوده مسلما مادرم هم عکس العملی که در این پست نوشته شده نداشته اند. همراههای ایشان در تهران مرحوم آقای کویتی و همسر محترم ایشان و برادر گرامیشان بوده اند. خواهشمندم در مطالب دیگر دقت لازم را لحاظ کنید. روحش شاد و یادش گرامی
درخصوص مسابقه از افرادی که شاهد واقعه بودن بدون داشتن واسطه این داستان را شنیدم که با مطلب نویسنده مطابقت دارد و بارها حاج رشید داستان تهران رفتنشان را و شرح واقعه را با جزییات کامل بیان نمود
باسلام خدمت تمامی دوستان عزیز و با سپاس فراوان از نویسنده بابت درج این مطلب باید به عرض به رسانم که پدر و عموهای بنده کاملا حقیقت این مطلب را تایید مئ نمایند و شاهد این ماجرا بودند و مرحوم شیرعلی در دزفول مسابقه داده و کور هم شده و پدر گرامی بنده از دیدگاه ربابه خانم کاملا تعجب کرده به هر حال پدر بنده و عموهای من شاهد این ماجرا بوده و برای شهادت و تعریف ماجرا حاضر است و مطلب نویسنده رو مورد تایید خود قرار می دهد
منم از پدر بزرگم شنیدم که ایشون کور نبوده اند و تو مسابقه به خاطر ضرباتی که به قلب و کلیشون خورده فوت کرده اند
من درپاسخ آقای حسین مجدی باید عرض کنم که هیچکسی به اندازه ی خانواده ی شخص مرحوم شیر علی نسبت به وقایع آگاهتر نیست والحمدالله شهود هنوز درقید حیاتند واینکه ما نخواهیم مدعای بستگان درجه یک ایشان را بپذیریم جای تعجب دارد زیرا نابیناشدن یا نشدن ایشان نه زیانی و نه منفعتی برای کسی درپی نخواهد داشت ضمن اینکه بنده از مادرم بانو فاطمه شیخ نجدی شرح پهلوانیهای ایشان را مکررا شنیده ام و ایشان هرگز اشاره ای به نابیناشدن مرحوم نداشتند.من افتخار میکنم که از خاندان شیرعلی هستم.فقط این شجرنامه رو از کجا باید گیر بیارم-راهنماییم کنید ممنون میشم
چند روزی پیش تعریف ایشان را از آقای تاج شنیدم خدا رحمتش کند
زندگی نامه شیر علی مجدی نسب زیبا بود با تشکر از شما
سلام زیبا بود ولی حاشیه زیاد داشت.