عادل رو که تازه به حـرف اومده بود برداشتم و رفتم خونه آقای دفتری.وارد هال ورودی که شدیم چند جوجه زرد و رنگی توی یه کارتن گوشه هال توجه عادل رو کاملا به خودش جلب کرد.چند دقیقه ای اونو بغل کردم و کنار کارتن موندم تا به خیال خودم از دیدن جوجه ها سیر بشه،بعد دستش رو گرفتم و رفتیم تو اشپرخونه.گرم صحبت با فرخنده بودم که یهو متوجه غیبت عادل شدم.صداش کردم و اونو تو هال ورودی پیدا کردم.اما چه پیدا کردنی!کنار کارتن جوجه ها چهار زانو نشسته بود و سه چهار تا جوجه کنارش ولو رو زمین و گردن یه جوجه دیگه تو دستش.گفتم چیکار کردی عادل؟؟؟!!!نگاهی معصومانه بهم انداخت و گفت مامان همه جوجه هاشون لالا کردن(جوجه های بیچاره) همه رو خفه کــــرده بود و یکی یکی کنار کارتن گذاشته بود.نمیدونستم به حال جوجه های بیچاره گریه کنم یا به حرف عادل بخندم.راستی شما بودین چیکار می کردین؟؟؟