این مطلب توسط آقای مهدی مجدی فرزند حاج جاسم به رشته تحریر در آمده است :
نقطه نقطه ،خط خط،صفحه صفحه ،برگ برگ ، ردپای نام توست سطرسطر زندگی
سلام که نام حضرت حق است تقدیم شما
سلامی چو بوی خوش آشنایی بر آن مردم دیده روشنایی
آرزوی سلامتی وسرافرازی و هرچی خوبی توی دنیاست برای خاندان بزرگ و بزرگوار مجدی در هر کجای این گیتی که باشند وتا زهره بر این آسمان می تابد
این اولین پیامی است که من روی وب سایت خاندانمون می ذارم و می خوام قصه ی یک ماراتن رو براتون تعریف کنم :
قصه رو از اونجا شروع می کنم که جلسه مجمع عمومی خاندان در تالار ارشاد و انتخاب هیئت مدیره شرکت خاندان ، میشه گفت تقریبا همه فکر کردن باید منتظر یه اتفاق خوش یمن و یک بهانه جدید برای گردهم جمع شدن بیشتر پیدا کردیم برای اینکه همدیگر رو میهمان لبخند لب ها و محبت قلب هامون بکنیم ولی این ثاینه ها نه ساعت ها نه روزها نه بلکه ماه ها بود که می گذشت وما همچنان در بی خبری بسر می بردیم
خوب اینهمه تاخیربا وجود انتخاب هیئت مدیره ای که به نظر می رسید دارای شخصیت مدیریت وبا نفوذ و تجربه هستن بعید به نظر می رسید !!!!!
گذشت زمان داشت از گوشه و کنار حرف در می اورد و شاید هم خطرناک برای ادامه کار هم بود و تقریبا همه همچنان بی خبر از اصل ماجرا…
زمان می گذشت و تقریبا هیچ خبردلگرم کننده ای بگوش نمی رسید.وب سایت خاندان هم اجبارا یا ترجیحا به اخبار گوشه وکنار شهر ودنیا و حواشی می پرداخت .
تا اینکه تصمیم گرفتم این بی خبری رو خودم کنار بزنم به امید اینکه صاحب خبر شوم پس مصمم شدم منم بقدر بضاعت و تواناییم هر چند کم یه کاری انجام بدم (چراکه همیشه این سخن مولای عشق در گوشم تکرار می شد که : کلکم راع و کلکم مسئول ) لذا بعد ازچند ملاقات با مدیرعامل شرکت رسمیت نیافتمون دکتر علیرضا مجدی نسب ومحمدرضا مجدی نسب دبیر شرکت تعاونی نشستن پای درد دل ایشان تا حدودی متوجه مشکلات و موانع در راه ثبت شرکت قرار گرفتم
با هماهنگی و مساعدت ایشان قرارشد بخشی از کارها رو رفت وآمدهای اداری را برعهده بگیرم اما غافل از اینکه رشته ی ادارات ما سر دراز دارد………….
خلاصه سرتون درد نیارم با هماهنگی دکتر مجدی نسب وآقا محمدرضا مجدی نسب یکسری مستندات و طرح های خواسته شده رو آماده کردم وپس از چندین باررفت وآمد موفق به دیدار آقای رئیس شدم و ایشان اظهارکردن که سرم شلوغ است ولطف فرمودند که خارج از وقت اداری پرونده ما را بررسی و سپس نتیجه را به ما خبر بدهد ضمنا این را هم فرمودند که پرونده شما پنجمین پرونده در نوبت خارج وقت اداری است.
اما من که تازه ایشان را پیداکرده بودم وبا مشورت های صورت گرفته با دکتر مجدی و دیگر دوستان معلوم شده بود که به دلیل مشغله زیادشان کار به کندی می گذرد،منم ول کن قضیه نشدم و هر روز به دفتر ایشان می رفتم تا نتیجه را جویا شوم که الحمدالله این سریش شدن جواب داد وتازه ایشان پرونده ی چند صد صفحه ای ما را به بخش پایین تری انتقال دادند اما این بخش در واقع همان جایی بود که امید های ما را دوباره زنده کرد.
ولی امان از این بروکراسی اداری امان !!!!!!!!!!!!
وقتی با مسئول این بخش صحبت کردم تقریبا نیم صفحه A4 از ایرادهای پرونده ی شرکت بینوای رسمیت نیافتهمان پر کردم ولی خوشحال بودم که لااقل پروندمون رو بررسی کرده . که این قضه منتهی به اطلاعیه فوری آقامحمدرضا مجدی نسب در سایت شد
خوب بسه خیلی اذیتتتون نکنم این بود بخشی ازقصه ی یک ماراتن اداری که باید اعتراف کنم که این ماراتن کاغذ بازی و بروکراسی اداری هم زمان وهم توان وهم فرصت ها وهم اعتبار هیئت مدیره رو داره خرج وصرف می کنه تا تمام تلاش ها و زحمات صورت گرفته در این مسیر را کمرنگ جلوه دهد.
اما با این همه ، پیوسته سعی و عمل گرچه نادیده ولی مستمر و پایدار ادامه دارد و امیدواریم که در آینده ای نزدیک روز ثبت شرکت و رسیدن به خط پایان این ماراتن و شروع فازجدید فعالیت هایمان (شروع فعالیت های اجرایی)را به جشن بنشینیم.
در پایان سخن بر خود لازم می دانم از تک تک کسانی که از شروع این ایده تا بدین امروز با فکر و زبان و عمل حتی به سادگی یک لبخند و به شیرینی یک دلگرمی در این مسیر مساعدتی کرده اند تشکر کنم و بویژه از زحمات جناب آقای دکترعلیرضا مجدی نسب و جناب آقای محمدرضا مجدی نسب که مجدانه پیگیری مسایل را انجام می دهند تشکر کنم وعرض کنم : ومن الله توفیق
آنسوی همه دلتنگی ها خدایی هست که داشتنش جانشین همه نداشتن هاست

عضو کوچک خاندان