قبل از اینکه شروع به نوشتن کنم ،لازم است تا آنجایی که من از ایشان شناخت دارم به معرفی اجمالی ایشان بپردازم .آیتالله انصاری یکی از مراجع تقلید است که سالها ی زیادی است که در اصفهان زندگی می کند ،ایشان از نوادگان شیخ مرتضی انصاری دزفولی است که معرف حضور همهءعزیزان می باشد.متذکرمی  شوم که طرز تفکر و بیان ایشان کاملا با دیگر شخصیتهای مذهبی تفاوت دارد وباید گفت:تفاوت از زمین تا آسمان است.هر از گاهی که به حضور ایشان می رسیم به عنوان تذکر مطالبی ایراد می کنند که خالی از لطف ندیدم خلاصه ای از سخنان ایشان را که در تاریخ ۹۱/۱۲/۱۷  بیان نمودند برای شما اهل دل باز گو کنم.

اصول دین و فروع دین را مادر بزرگت یادت داده ،سابق این طور بوده، ۵یا ۶ سالگی یاد گرفتی که خدا یکی است و دو نیست ،نماز ها چند رکعتند،یاد گرفتی نبوت یعنی خدا ۱۲۴ هزار پیامبر فرستاده اول آدم و آخر خاتم،اضافه چه داری؟چه اضافه کردی بر توحید یا بر نبوت یا بر معاد؟اصلا فکرش را کردی که باید اضافه ای داشته باشی و اگر باید باشد چیست؟کجاست؟فهمیدی ؟بعد از بلوغ طوعاً(به اختیار) و کرهاً (با زور) آن دو رکعت که یادت دادندبه نام نماز صبح می خوانی،تو آنی که امانت بهت دادند؟که قرآن می فرماید:ما امانت دادیم بر کوه ها وبر ……نتوانستند تحملش کنند اما انسان پذیرفت تو آنی؟تو هنوز در صد د آن نیستی که ،بابا این ۱۷ رکعت را چگونه بخوانی این ۱۲ امام که بودند؟از کجا آمدند؟اولی آمد تا یازدهمی ،خوب دوازدهمی کجاست؟پرونده های خودمان را باید بررسی کنیم پرونده گذشته را باید بررسی کردکه چقدر شناخت نسبت به اصول و فروع داریم.فرق اصول با فروع این است که اول باید اصول را پذیرفت .خدای نا دیده را باید بپذیریم بعد پیامبر رابپذیریم.حالا وقتی بگویند ماه رمضان است می گویی چشم.فروع زاییده اصول است اطلاعات اصول تو چقدر است؟بر اطلاعات اصولی منهای آنچه مادر و مادربزرگت یادت داده اند  چیزی اضافه کردی؟ نه.هر چه را به اسم دین به خوردت می دهند هم آنکه خوردت می دهد و هم تو که می خوری هر دو تا گول خوردید و هر دو تا دکان داری می کنید.هنوز در قولوا لا اله الا الله تفلحوا گیر ی،آنوقت سفره حضرت رقیه می اندازی هم تو که سفره می اندازی و هم انکه از آن می خورد دکان داری می کنید چقدر از دین دارید؟هیچ.

اول توحید–از آن خالقی  که خلق کرده تمام این عوالم را و ما از آن عوالم خبر نداریم  چقدر خبر داری؟ از کره خاکی خودت چقدر خبر داری؟هیچ،از وجود مبارک خودت چقدر خبر داری؟می دانی مرکبی از دو قسمت،یک قسمت ردیف ملائکه و یک قسمت ردیف چهار پایان،از خودت خبر داری؟نمی دانی ولی ناخود آگاه به قسمت دوم می رسی،من نمی گویم خدا در قرآن می گوید واشاره می کند به نیمه دوم.خودت را نشناختی آنوقت ختم سوره انعام می گیری،دعای ندبه هم می روی،ندبه یعنی چه؟ندبه یعنی عزا و واویلا -دیدی کسی عزیز ترین عزیزها را از دست بدهدچطور توی سرش می زند و یقه را پاره می کند ،استقرار ندارد و باید جلوش را بگیرند،عرب به این می گوید ندبه .ندبه برای کی؟برای از دست دادن عزیزش ،تو برای کی ندبه می کنی که جمعه می روی و ناشتا می خوری،برای آقا ،کدام آقا -آقا کیه؟برای آقا امام زمان ندبه می کنی نه،چقدر شناخت داری که برایش ندبه می کنی؟امام صادق ندبه می کرد که می گفت بنفسی انت ،من فدای آن کسی بشوم که از دیده ها پنهان است اما در درون با ماست. گاهی انسان خانه تکانی می کند ،می دانی خانه تکانی چیه؟

این ظرف شکسته و نیم بست است ،قالی خراب است،رختخواب مال سال دقیانوس است آنها را می اندازد بیرون،انقدر خانه تکانی می کند که چهار ستون خانه می ماند تو اگر خانه تکانی بکنی  آنجوری می شود.عبادات نیست صورت است خیرات نیست ربا است صدقات نیست آنچه هست منیت است باید بیندازی بیرون نماز نیست دولا وراست شدن است آنرا هم بینداز بیرون ،چیزی نمی ماند خودتی و خودتی و خودت. این را می گویند خانه تکانی .بیدار باش ،خوابی و دستهای غیبی نا خود اگاه تو را بیشتر خواب می کنند،همین بوق و کرناهایی که همه جا هستند خواب در خواب در خواب.آنوقت بیدار می شوی که هیچ فایده و نتیجه ای ندارد.ما اگر در مطا لبمان چیزی هست این است که می خواهیم     بگوییم خوابیم ،چیزی دیگر در دستگاهمان نیست.در خانه تکانی بیرونی بالاخره چیزی می ماند اما در خانه تکانی درونی اگر بخواهیم خانه تکانی کنیم هیچی نمی ماند هیجی.انشاءالله این تذکرات نافع باشد و کمی از خواب

(که با سرم های جور وا جور به ما تزریق کرده اند )بیدار شویم.همین اندازه که بیدار شوی بس است،همین اندازه بیدار شو که یک خالق بیشتر نداری هر کجا بروی یکی است .

یک نکته عرض می کنم و آن این است که درد را گفتی درمانش چیست؟من نمی گویم قرآن می گوید:بل الانسان علی نفسه بصیره و لو القوا معاذیره

هر کسی خودش را بیشتراز دیگران می شناسد. خودت را می شناسی می دانی این کار را که کردی این بود،اسمش خدا بود، خوب دیگر نکن.و لو القوا معاذیره اگر چه القا کند پوزش را ولی دروغ می گویدخودش آگاه است که چه گفته و چه کرده قبلاً گفتم که مثالی است معروف،لقمان را گفتند ادب ازکی آموختی گفت از بی ادبان هر چه را مردم نپسند یدند من آن کار را نکردم.مثل حرف زدن،لباس پوشیدن،وده ها وصدها نمونه دیگر طبیب اصلی که خالق همهءمخلوقات است درمان را گفته،اگر چه القا کند عذر و پذیرش  را اما درونش می داند که دروغ می گوید درمان آسان است ،دیگر نکن ،دیگر نگو،بچه گول می زنند وصد ها بزرگتر از من وتو را گول می زنند،خبر نداریم کی گول می زندو چطوری گول می زند .دو خودرو دارید که شما را به مقصد می رساند ،خودت هم کمک می کنی به این دو خودرو و این دو خودرو نیازی به سوخت ندارند،سرعتشان حسابی است،زاپاس و پنچری هم ندارد،نه خودت می دانی این دو خود رو چه هستند و نه آگاهی داری که به آنها کمک می کنی آن دو خود رو شب و روز هستندو مقصد هم مرگ است اگر سال هفتاد ،سی سال به پایان عمرت مانده تحویل سال ۹۲ آن را می کند بیست و نه،سال ،پس نتایج این برادر کوچکت این است که باید بیدار شد شیفته ی زرق وبرق این محل هم نباید شد برای هیچ کس محل قراری نیست هر کس پا گذاشت در این محل(درخت،حیوان،انسان)باید کوچ کند پس این زرق وبرق ها گولت نزنند،فریبت ندهند ولی این اندازه این زرق وبرق ها را آرایشگر آرایش می کند که باورت  نمی آید .سه آرایشگر داری؛

اول : قسم اولی که خوردی

دوم :دنیا

سوم :نفس اماره

آنچنان آرایش می دهند که نه من،من که عددی نیستم،اونی که عددی است هم فکر نمی کند.فهمیدی ، سعدی می گوید :تو آن کودک از مگس رنجه ای ———–که امروز سالار و سر پنجه ای

هی می گویی من،چه خبرت است عمو امروز سالار و سر پنجه ای ،فردا چی؟ فردا هم مثل آن روز است،؟اگر ماند باید تر و خشکش کرد،و اگر بیشتر ماند باید برود خانه سالمندان فهمیدی ، فردا هم مثل آن روز .امیر المومنین می فرماید:مسکین پسر آدم،با یک شقه (ضربه)خدا رحمتش کند عزیزان بیدار شوید.