هنچنانکه مستحضرید در ” شیطنت های معصومانه” برای شما نوشتم که یک طرح دیگر برای ” خنده بازار ” به ذهنم رسید که ان را برای شما شرح خواهم داد و اکنون زمان ان فرا رسیده است تا ان را برای شما توضیح دهم .
در تابستان سال ۱۳۱۷ شادروان ” حسین توفیق ” هفته نامه ی جدی و ادبی خود را تبدیل به یک هفته نامه ی طنز کرد اما چون در اوائل امر ، تعداد فکاهی سرایان و طنز نویسانی که می شناخت و می توانست از همکاری ایشان برخوردار شود به اندازه ای نبودند که بتوانند یک هفته نامه ی هشت صفحه ای را پر کنند ، چاره را در این دید که خود ، هر هفته چند شعر بسازد و هر شعر را به امضاء مستعار منتشر کند . یکی از این امضاها هم ” هدهد میرزا ” بود که هر هفته بحر طویلی بدین امضاء منتشر می ساخت .
در پائیز سال ۱۳۱۸ حسین توفیق به گناهی که ابدا” مرتکب نشده بود ، از طرف اداره سیاسی شهربانی وقت دستگیر شد و به زندان افتاد . اما خانواده ی او تصمیم گرفتند توقیف او را از نظر اداره ی راهنمای نامه نگاری ( اداره ارشاد کنونی ) و سایر مقامات پنهان نگاه دارند و انتشار روزنامه را کماکان ادامه دهند .
اجرای این تصمیم مخاطره امیز به ” ابوالقاسم حالت ” محول شد که در ان هنگام اداره ی امور داخلی ” توفیق ” را عهده دار بود و ناچار شد علاوه بر اشعاری که هر هفته به امضاء ” خروس لاری ” منتشر می کرد ، اشعاری نیز با امضاهای مستعاری که توفیق داشت بسازد . انشاء و انتشار بحر طویل به امضاء هدهد میرزا هم که قبلا” کار توفیق بود ، به گردن ابوالقاسم حالت افتاد .
حسین توفیق مبتلا به سینه درد و تنگی نفس بود و یک ماه و نیم اقامت در زندان نیز باعث تشدید بیماری اوشد به طوری که پس از ازادی دیگر حال رسیدگی به کارهای توفیق را نداشت و بعد از مدت کوتاهی در شب دوشنبه ۲۹ بهمن ماه ۱۳۱۸ زندگی را بدرود گفت .
بنابراین ، ساختن بحر طویل و امضاء هدهد میرزا در واقع میراثی بود که از حسین توفیق برای ابوالقاسم حالت ماندو این کار تقریبا” تا اخرین سال انتشار توفیق ادامه داشت . زیرا هر وقت که دنباله ی ان قطع می شد اصرار خوانندگان توفیق ادامه ی ان را اجتناب ناپذیر می ساخت .
حال ببینیم بحر طویل چیست ؟
بحر طویل شعری را گویند که از تکرار غیر محدود پایه های وزن شعر ساخته شود . بحر طویل هم مصراع دارد هم بیت و هم قافیه .
اولا مصراع های بحر طویل درازتر از مصراع های معمول و معهود اشعار فارسی است . اگر هر مصراع شعر فی المثل چهار ” فعلاتن ” دارد ، در هر مصرع بحر طویل ممکن است تعداد ان بسیار بیشتر باشد .
ثانیا” طول مصرع ها به یک اندازه نیست . مصرع ها کوتاه و بلند هستند. در حالیکه یک مصرع مثلا چهل ” فعلاتن ” یا بشتر دارد شاید مصرع بعد فقط بیست ” فعلاتن ” یا کمتر داشته باشد .
ثالثا” در حالی که هر مصرع در جاهای مختلف دارای جملات و کلمات مقفی است در عین حال هر مصرع نیز با مصرع قبلی و بعدی هم قافیه می باشد .
بعد از این مقدمه نسبتا” بلند جهت ادب دوستان از این پس هر از گاهی یکی از بحر طویل های مرحوم ابوالقاسم حالت را برای شما درج می کنم . تا چه مقبول افتد و چه در نظر اید .
شخص بسیار خسیسی که به هر حال پی سود خود و صرفه ی خود بود و نمی خواست که در هیچ کجا دست ز امساک و لئامت بکشد ، رفت به درمانگه یک دکتر و زد دست به دامان وی و گفت : من از صحت خود سخت به تردیدم و ترسم مرض قند بگیرم. چه کنم ؟ دکتر فهمیده به وی گفت که : من از پی روشن شدن مسئله باید بکنم تجزیه ادرار {{ ببخشید }} شما را .
رفت بیمار و سه روز دگر اورد یکی کوزه ز ادرار توی محکمه ی دکتر و دکتر چو بدان کوزه ی پر کرد نظر ، شد متعجب که چه سان پر شده این کوزه بدین حجم . ولی هیچ در این باب نزد حرف . فقط گفت به بیمار : فلان روز بیائید در این جا و بگیرید جوابی و امید است که این تجزیه ، هم جان شما شاد کند و هم دل ما را .
مرد بیمار نظر تنگ و کنس در سر موعد چو روان شد به بر دکتر و زو پاسخ ان تجزیه را خواست ، به وی گفت : در ادرار شما از مرض قند نشان نیست . از این حیث نباید نگران بود . شد از مژده ی دکتر ، دل بیمار خسیس و کنس از قید غم ازاد و بسی خرم و دلشاد به پای تلفن رفت و به پشت تلفن خواند زنش را و به وی گفت که : در خدمت اقای پزشکم من و ،زین جا زنم الان تلفن کز نگرانی بدر ارم همگی را و دهم مژده که اصلا” نه تو داری مرض قند و نه من ، نه حسن و احمد و بهرام ، نه فرزانه و شهرام، نه پروین و فرامرز و فریبرز ، نه ناهید و نه جمشید و نه مریم ، نه برادر نه پسر عمه نه خواهر زن و نه مادر من ، نه پدر من ، نه عروس تو ، نه دائی نه عمویت ، نه هبویت ، نه فلان و نه فلان و نه فلان. الغرض اندر بدن هیچیک از جمله ی اقوام اثری از مرض قند نبوده است ، خبر ده به یکایک که از این حیث شود شاد و کند شکر ، خدا را .
همیشه از کارهای طنز پر محتوا لذت برده ام.
توفیق و گل آغا از آثار بسیار خوب تاریخ مطبوعات ایران بوده اند.
لطفن ادامه دهید.ممنون
هرچند قبلا از خوندن تمامی صفحات این کتاب لذت بردم و لی بازهم عالی بود
توفیق را به دستور هویدا بستند چون کاریکاتوری از ایشان چاپ کرده بود که در آن زمان خیلی سروصدا کرد به خاطر حفط شان سایت بیشتر از این نمی توانم چیزی بگویم