چهارم فروردین ۱۳۹۲ خاطره انگیز ، سوال برانگیز و چند انگیز دیگر.
کمی جلوتر از سایر اعضای خانواده و در معیت پدر و همراهی پسرم قصد ورود به مقر جلسه را داشتم.
جلوی درب ورودی به ما ایست دادند، نه کارت شناسایی و نه انگشت نگاری. فقط عکس یادگاری از ما گرفتند که در پایان هم با سایر عکس هایی که از مدعوین به همین منوال گرفته بودند به نمایش در آمد.
نمایشی از ورود ۳ نسل، دوشادوش هم در یک جمع و کمابیش با همین شکل و شمایل.
تا انتهای برنامه به دلیل مهندسی سالن قادر به دید و بازدید اعضای فامیل نبودیم. شاید برگذار کنندگان هم همین را میخواستند تا فقط به حرف های برنامه ریزی شده آنها توجه شود که شد.
به هر حال با انبوهی از اطلاعات ریز و درشت ، و آمار و ارغام امیدوار کننده از اهم فعالیت های تعاونی، از چاشنی هنرنمایی طنزپردازان بومی، ژست های اختصاصی فامیلی، پند و موعضه های جهت دار و… بی بهره نماندیم و انشاالله در صورت دست دادن فرصت به آنها هم خواهم پرداخت.
همه به صرف شام دعوت شدیم و فصل دوم کار بزرگ و ستودنی متصدیان فهیم و بزرگوار که در کل مراسم مشهود بود آغاز شد.
دیدار با شاید چهار نسل از یک خاندان
اشک ذوق و شادی دیدار مجدد
به آغوش کشیدن ها
جیغ های کوتاه دختران از فرط خوشحالی
صداهای بلند مختص بعضی از مردان جوان فامیل که خیلی نمیتوانستند خوشحالی خود را پنهان کنند و…
چه دل انگیز و خوشحال کننده بود.
نگاه های تردید از شناخت طرف مقابل و…
که معرکه ای دیدنی بود.
خیلی ها سراغ خیلی های دیگر را از هم می گرفتند. معلوم است این جمعیت بیش از ۷۰۰ نفری ، قسمتی از جمعیت خاندان است و بقیه هم، نمی دانم.
شما دختر… آره عمو… نه دایی…. من حالا عروسِ… هستم
شما دامادِ… نه عمو من پسر…. هستم ، هنوزم ازدواج نکردم
خلاصه آمار همدیگر را رصد می کردند.
با کمی تامل درمی یابی که ظرفیت بزرگی در قالب خاندان وجود دارد که اگر درایت لازم به کار رود ، کیفیت و کفایت بالایی حاصل می شود.
تصوش هم جالب و تدبیر انگیز است، مجموعه ای از توانایی های رنگارنگ که به هم علاقه ای نهادینه شده دارند. این خصیصه در هیچ دسته و گروهی که امروزه صاحبان قدرت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و… را به جایگاهی رسانده اند به این سادگی قابل حصول نیست.
جمعی که به هم علاقه دارند، همدیگر را قبول دارند. اعضا برای هم ذاتا قابل احترام هستند، در شادی و غم هم احساس اشتراک دارند.
این همه استعداد اگر مدیریت شود ، کولاک می کند.
اینجاست که باید مثل مرحوم ارشمیدوس در کوچه و بازار فک و فامیل دوید و فریاد یافتم یافتم سر داد.
کافیست نخبگان فامیل صدایت را خوب بشنوند.
کافیست از این همه قدرت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آگاه شوند.
کافیست برآیند این همه استعداد را در مسیری جهت دار سازو کار بنمایم.
با نگاهی به قدرت مالی فامیل در یک یا چند مجموعه قَدَر، می توان روال سازندگی فامیل و شهر را تغییر داد.
با بهره گیری ازاین فامیل چه جایگاه های رسمی و اجتماعی و اقتصادی مهمی را که قابل دسترسی را نخواهیم داشت.
راستی ، شما در آن جمع چه دیدید؟
مخلص شما (کمیل)
به صرف شام دعوت شدی ؟؟؟؟اون شام نبودنهاربود
هادی عزیز برنامه چنان تنظیم شده بود که بعد از صرف ناهار خاندان در محوطه جلو سالن جمع شوند وتا ساعت ۵ بعد از ظهر با همدیگر خوش وبش کنند وافراد به همدیگه معرفی بشن ولی تا ناهار را خوردند دانشگاه را ترک کردند من خودم آخرین نفری بودم که آنجا را ترک کردم
محبت و کمی نگاهای عجیب
والا به ما ناهار دادن اگه به شما شام دادن خبر نداریم 😀
به جز صمیمیت و نگاه های اشنا و غریبه چهره های آشنای فیس بوکی و زحمات زیاد دست اندر کاران
احتمالا شما تا شب موندی اونجا بهتون شام دان ،یا دیر رسیدی واسه شام نگهتون داشتن بهر حال خوش شانس بودی؟
برام جالبه/دوس دارم یه بار شرکت کنم/ روسالطفا امسال عمری باقی بود منو دعوت کنین/سپاس
با سلام و عرض خسته نباشید.
با تشکر از تلاش خدمتگذارانه شما در جهت پیشرفت و سربلندی شهرستان دزفول
مطلبی که بنظر نیازمند اقدام فوری میباشد و انصافا آزار دهنده است را ضروری دیدم خدمت شما و همچنین چندین نفردیگر از دلسوزان دزفول برسانم . بدین جهت فضای مجازی اعم از سایت وبلاگ و یا صفحه فیسبوک مرتبط با شهرستان دزفول را مناسب برقراری فوری ارتباط دیدم.از شما دوستدار اعتلای دزفول نیز مصرانه تقاضا دارم تا با انتشار خبر و مطلب مربوطه در فضای مجازی ما را همراهی بفرمایید .
همچنین در صورت دسترسی به بازرسی فرمانداری ویژه دزفول و شخص فرماندار،شهرداری و شورای شهر و نماینده محترم دزفول که احتمالا خودشان ازین موضوع آگاهی دارند،از آنها طلب یاری نمایید
.
“تفکیک اراضی کشاورزی و باغداری شهرستان دزفول به قطعه های کوچک هزار متری تا یک هکتاری و فروش آنها به خریداران متعدد”
متاسفانه چند وقتی است باب شده که صاحبان زمین های کشاورزی و باغداری دزفول، بدون درنظر گرفتن مصلحت، اقدام به حصارکشی و فروش زمینهای خود در قطعه های باغچه مانند میکنند که صرفا قیمت بالا و سود کلان حاصله باعث این رفتار منفعت طلبانه آنها شده است.
این امر علاوه بر نابودی باغات و کشاورزی دزفول بعنوان قطب شناخته شده مرکبات و صیفی جات در کشور
نابودی صنعت کشاورزی دزفول را در پی دارد چراکه دزفول بجز در زمینه کشاورزی تقریبا حرفی برای گفتن ندارد و آن هم از برکت رود زلال دز و خاک حاصلخیز آن است.مردم بسیاری چه بصورت مستقیم و چه غیرمستقیم ازین طریق اشتغال دارند و کسب روزی میکنند.
بعلاوه تبدیل این زمین ها به باغچه هایی که صرفا برای خرید و فروش و سود جویی انجام میشود ، تبدیل شدن آنها به تفریحگاههای آخر هفته مسائل دیگری را بدنبال دارد چراکه شنیده شده اهم خریداران این باغچه ها هم استانیهای عرب و بختیاری ما هستند و انصافا تجربه گرانبهای دزفول در تفریحگاههای ساحلی (علی کله و …) لازم است اینجا بکار گرفته شود و مایه عبرت شود.
از بین رفتن باغات و زمینهای کشاورزی منجر به بیکاری بیشتر جوانان، محدود شدن تولید مرکبات و صیفی جات ناب دزفول بعنوان قطب کشاورزی شمال خوزستان، از بین رفتن خاک حاصلخیز ، ترویج و توسعه مکان های تفریحی متضاد با فرهنگ دزفول و دزفولی خواهد شد .
لطفا دست بجنبانید تا دیرتر نشده
.
با سپاس از شما و پیشاپیش از حسن نظر و همکاری و همراهی شما ممنونم