تقدیم به مادران که ماندگارترین سروده خدا بر روی زمین هستند

از نخستین روز خلقت بشر تاکنون هر کجای دنیا و در میان هر قوم و نژاد و ملیتی با هر آدابی و آیینی وقتی نام مادر برده میشودکوچک و بزرگ همه سرشار از شور و حرارت و مهر و الفت میشوند و قلبشان پر تپش تز می زند.اسلام همچنین برای مادر مقام و ارزش فوق العاده ای قائل شده است تا جایی که رسیدن به بهشت با رضای مادر میسر می شود.

مادر ” صفا و صمیمیت و صداقت ” گلابِ گلبرگ های وجود توست.چشمانت چلچراغ محبت است.چشمه های مهربانی از چشمه های  تو سرچشمه گرفته است.قلب تو رود همیشه جاری عشق است.از سایه مهربان دست هایت گل مهر میروید و نسیم،چهره بر گام های تو می سپارد.

میخواهم از مادری بگویم که نامش و یادش تا ابد در قلب هایمان خواهد ماند.همیشه صفا و صمیمیت در چهره و گفتارش هویدا بود.کودکی و نوجوانیش مقارن بود با جنگ جهانی دوم.همواره از آن دوران و اثرات مخرب روحی و روانی که این حادثه تاریخی بر او و هم سن و سالانش میگذاشت با تاسف و ناراحتی یاد میکرد.

وزارت فرهنگ در آن زمان به خوبی در تمام کشور سازماندهی نشده بود و بدین سبب همچون هم سن و سالانش سواد آمالی دست نیافتنی باقی ماند.با این وجود اشعار بسیار زیبایی به زبان مادریش از بَر بود و گاه گاهی نیز می سرود.اشعار و ابیاتی که ب شخصه از لحاظ شیوایی نظیرش را از زبان هیچکس نشنیده ام.سخن از بانو بتول فخر مجدیان است.

در یکم شهریور ماه سال ۱۳۰۹ گلابتون و نصرالله برای اولین بار طعم شیرین پدر و مادر بودن را چشیدند.در کودکی به او آداب نماز و دینداری آموختند و به همراه و کمک مادر , عظیم و عبدالکریم ( دو برادرش ) را بزرگ و تربیت کرد.در سال ۱۳۲۵ با احمد شیخ نجدی ازدواج کرد و صاحب سه پسر و چهار دختر شد.

ارادت خاصی به امام حسین داشت.مهمانی ۵۵ ساله شب عاشورایش گواهی محکم بر این مهم است.گفتنی است در ایام جنگ تحمیلی با وجود حملات موشکی از شوشتر به دزفول آمد تا ادای نذر کند.سرانجام در آذر ماه ۱۳۸۹ و دقیقا مقارن با شب تاسوعای حسینی به ملکوت پیوست.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

*لازم به یادآوری است که این نوشته توسط خانم فیروزه فخر مجدیان , دختر آقای “عظیم فخر مجدیان” تریر شده است که از ایشان متشکریم*