بغص گلویم را می فشرد . به چشمانس نگاه کردم . لبریز از اشک بود . انچنان با حرارت صحبت می کرد که به گفته ی خودش : تمام سلول های بدنش به او فشار می آوردند . داغ دو برادر دیده بود آن هم به فاصله ی هشت ماه .
از سال ۸۳ که آن اتفاق افتاده بود آمدن به ” سر لوایه ” برایش سخت شده بود و می گفت : احساس می کنم با ورودم به لوایه،نفسم تنگ می سود اما او خودش مرا فرا خوانده بود . برادرم را می گویم :
رضا .
سه سال از من کوچکتر بود و در حادثه ای به سال ۸۳ وفات یافت.در واقع برادرم نبود یار غارم بود.همدمم بود.یار و پشت و پناهم بود و در یک کلام رفیقم بود.با تردید صحبت می کرد و کلمات را از زیر زبانش با اکراه بیرون می کشیدم.تردید او را به یقین تبدیل کردم و از او خواهش کردم صحبت های خود را بیان کند .
هم صحبت امشبم کسی نبود جز اقای ” علی بهینه ” .
می گفت تا سال ۸۳ محرم برای من وبرادرم – رضا – حال و هوای دیگری داشت . برافراشتن پرچم ها ، نصب پرده ها ، آراییدن علم ها و غیره و غیره شور و شوق وصف نا پذیری در ما بوجود می آورد اما آن اتفاق مرا به کلی از لوایه دور کرد . فقط گاه گاهی برای خالی نبودن عریضه سری می زدم و فورا” مکان را ترک می کردم .
اما امسال اقایان حسن مجدی عرب و محمدرضا مجدی نسب و رضا مجدی اصرار بیشتری به حضورم داشتند و می گفتند حتما” باید تعزیه اجرا کنی و من که به هیچ وجه دل و دماغ لوایه رفتن را نداشتم ، نمی دانستم چه جوابی به انها بدهم .
شب دوم محرم بود که رضا به خوابم آمد وگفت : چرا تردید داری ؟ مگر فکر کرده ای با نرفتن تو پرچم امام حسین بر زمین می ماند ؟ مگر فکر کرده ای قلعه پا نمی گیرد ؟ و …….
ناگهان از خواب پریدم . عرق سرتا پایم را فرا گرفته بود . برادرم بود. پس از مدت ها به خوابم آمده بود و مرا به یاری امام حسین فرا خوانده بود .برادرم به من اصرار کرد که این پرچمی را که در محله ی قلعه بر زمین مانده است به اهتزاز درآورم .
صبح فردا با شور و شوقی عجیب به حسن تلفن زدم و اعلام آمادگی کردم . تمام کارها به حول و قوه ی الهی انجام شد و تعزیه ی اول فقط با سه ساعت تمرین ، آن هم با بازیکنانی آماتور ، به روی صحنه رفت و چه بازتاب خوب و وسیعی داشت . بازیگران از دل و جان مایه گذاشتند و لاجرم بازی شان بر دل می نشست .
تعزیه ی اول بسیار مرا به ادامه ی راه دل گرم کرد .
برپایی ماکت انرژی مضاعفی در من دمید و امشب مصادف با شب تاسوعای جسینی دومین اجرای ما به روی صحنه رفت .
استقبال بی نظیری صورت گرفته بود و افرادی پای به محله گذاشته بودند که سال های سال است به اینجا نیامده اند و همین باعث خوشحالی من شده بود .
صحبت هایش که به اینجا رسید نفس راحتی کشید و گفت انگار بار سنگینی را بر زمین نهاده ام . بازی کردن اقای حسن مجدی عرب مرا به یاد برادرم رضا می انداخت و همین امر مرا به ادامه ی کار امیدوار تر می کرد .
بغض گلویم را می فشرد . به چشمانش نگاه کردم . لبریز از اشک بود . او را در آغوش گرفتم و از او بتبت زحمات بی شاءبه اش تشکر و قدر دانی کردم .
موضوع تعزیه صحبت های حضرت رقیه با سر یریده ی امام حسین بود و ورود حرمله و تیر سه شعله .
کارگردان ان اقای ” امین قادری فر ” بود که اسامی بازیگرانش در گزارش شب پنجم آمده است که علاوه بر آنها باید از خانم کیانا غلام زاده در نقش سکینه و خانم سمیه غلامی در نقش رباب نیز قدر دانی کنیم .
قبل از پایان بردن بحث تعزیه ، باید به یک نکته اعتراف کنم و آن اینکه امسال به همت بر پایی تعزیه و ماکت ، هیات عزاداران کوی مجدی نسبت به سال گذشته یک گام به جلو یرداشته بود و این جای تشکر و قدر دانی دارد .
امشب نیز هیات های زنجیر زنی قاسم ابن الحسن ( شاه علقمه ) ، سینه زنی امام حسین و سینه زنی ” محله مسجد ” مهمان محله ی قلعه بودند .
پس از تعزیه ، اقای علی شیخ نجدی ، نوحه ی فردا ( عصر تاسوعا ) را به عنوان تمرین خواند و عزادارن حسینی دستی به سینه ها آشنا کردند .
دقایقی از اتمام برنامه نگذشته بود که اقای ” ابوالقاسم تاج ” مداح با سابقه ی محله ی قلعه وارد شد و به احترام حضور ایشان مجددا” سینه زنی صورت گرفت .
نوحه ی دزفولی ایشان ما را به یاد سال های گذشته برد :
حسین عزیز برارم
جز تو کس ندارم
لحظه ی آخر من
بیو نشین کنارم
اقای ابوالقاسم تاج متولد سال ۱۳۲۹ است و در سن ۶۴ سالگی نیز صدای گرمش ، محفل آراست .
از سال ۱۳۳۹ در حالی که چهار پایه ای زیر پایش قرار داده اند نوحه خوانی را آغاز کرده است و از سال ۱۳۴۰ و در سن یازده سالگی مداح رسمی محله ی قلعه شده است و اولین نوحه ی او با بند تکراری زیر خوانده است :
اصغر من تشنه لب است خدایا چه کنم
طفل من از غصه کباب است خدایا چه کنم .
خداوند این عزیز را که یکی از پیشکسوتان محله ی قلعه است در پناه خود محفوظ بدارد و امیدوارم مجالس حسینی از صدای گرمش خالی نباشد .
فردا تاسوعای حسینی است . از کلیه ی عزادارن حسینی دعوت می شود تا فردا ظهر به صرف ناهار در مسجد آیت الله مفید ( مسجد مجدیان ) حضور به هم رسانند .
ناهار به همت جمعی از عاشقان و بانیان هیات تهیه گردیده است و حضور گرم شما را می طلبد .
هیات قلعه فردا ساعت یک ظهر از فلکه ی امام حرکت می کند.

AU6A0242 AU6A0477 AU6A0518 AU6A0605 AU6A0610 AU6A0619 AU6A0621 AU6A0639 AU6A0640 AU6A0642 AU6A0643 AU6A0644 AU6A0645 AU6A0646 AU6A0647 AU6A0648 AU6A0653 AU6A0654 AU6A0655 AU6A0657 AU6A0665 AU6A0668 AU6A0669