امروز ، روز عاشوراست .
روزی که در پایانش غروب عمر حسین است و طلوع نهضت او . نهضتی که تا انقلاب امام عصر پا بر جاست و تا زمانی که ستمگری بر روی زمین وجود دارد این پرچم بر زمین نخواهد ماند .
ساعت شش صبح ، طبق قرار قبلی پرچم هیات ، دور فلکه مستقر شد اما متاسفانه تعداد حاضرین برای حرکت کم بود .
نیم ساعتی گذشت اما هنوز آن مشکل وجود داشت . ماندن جایز نبود زیرا قلعه ، عصر امروز میزبان بود و می بایست هر چه سریع تر برگردد تا آماده پذیرایی بعد از ظهر شود .
هیات ، با عده ی قلیلی حرکت آغاز کرد و هر چه جلوتر می دفتیم بر تعداد افراد افزوده می شد .
امسال مقداری از مسیرحرکت هیءات عزادار را عوض کرده بودند و لذا تجمع هیات ها به جای چهار راه امام به رود بند منتقل شده بود زیرا از دو مسیر مختلف می آمدند و در رود بند با هم تلاقی پیدا می کردند . همین امر باعث شده بود که هیات بر خلاف دیروز که بدون توقف تا انتهای مسیر را راه پیمود امروز آرام آرام حرکت کند به طوری که ساعت به ۷٫۲۵ صبح نزدیک می شد که از روبروی مقبره ی اقا سبز قبا گذشتیم .
از سه مداح دیروز ، امروز ، یکی کم شده بود و آقای عسگری حضور نداشتند و لذا در ابتدا اقای علی شیخ نجدی نوحه ی خود را با بند تکراری زیر شروع کرد :
نشسته ام منتظر پسرم
تا تو برگردی به حرم
چرا نمی آیی بابا
چرا نمی آیی .
هیات بسیار کند حرکت می کرد و همین امر باعث می شد که مرتبا” در خواندن نوحه وقفه ایجاد شود .
برای بار دوم مداح نوحه را با بند زیر عوض
کرد :
تنهایم عباس
نذار دست بی کسی ام را
بر کمر بزنم
پانزده دقیقه از ساعت هشت می گذشت که مداح دوم ، آقای محمد زمان چنین نوحه ای را از زبان حضرت زینب سر داد :
سری که رفته
به روی نیزه
چگونه باور کنم حسینه
چگونه باور کنم حسینه
یک ساعتی گذشت و همان مشکل قبلی یعنی حرکت نکردن هیات وجود داشت و هیچ راهی برای برون رفت از این مشکل ، وجود نداشت زیرا ازدحام هیءات در رود بند اجازه ی جلو رفتن را سد کرده بود .
اقای شیخ نجدی بخاطر دمیدن روح دوباره ی عزا در هیات ، نوحه را عوض کرد و با نوای زیر به استقبال عزاداران آمد :
مثل عباس
ندیده ام یار با وفایی
بخدا سخت جدایی
بخدا سخت جدایی
عزادارن به نوحه ی مداح جواب می دا دند اما بسته بودن مسیر همچنان ادامه داشت و با آرامی حرکت می کردیم .
مداح چاره ی کار را در نوحه ی شور دید و چنین خواند :
مثل عباس که دیده با وفا برادری
این نوحه با روح عزاداران هیات قلعه سنخیت بیشتری داشت و لذا با شور و حرارت بیشتری به عزا پرداختند و در این میان کم کم راه باز شد و به امام زاده رود بند نزدیک شدیم در حالیکه ساعت به یازده نزدیک می شد .
اقای شیخ نجدی از تجربه خود بهره گرفت و نوحه ی شور دیگری با بند ” یا ابا عبدالله ” را به هیات تزریق کرد و همین امر باعث شد که خستگی از روی عزاداران زدوده شود و با نوای مداح هم نوا شوند و یزله بگیرند .
از امام زاده رود بند که گذشتیم مسیر باز بود و هیات به حرکت خود ادامه داد تا به ” خیمه گاه ” رسیدیم و بر اساس یک سنت پیشین ، نوحه ی هر ساله قراءت شد :
به خیمه گاهم قحط آب است
کجاست کجاست آب آورم .
در این میان از پذیرایی میزبانان در طول مسیر هم یادی بکنیم که سنگ تمام گذاشتند و از صبح زود از هیءات پذیرایی کرده بودند .
کم کم به آخر مسیر رسیدیم .
ساعت به دوازده نزدیک می شد که وارد محله ی قلعه شدیم با این تفاوت که تعدادمان دهها برابر بیشتر شده بود و همگی با ورود به محله ، به تندی پراکنده شدند تا آماده ی پذیرایی شوند .
بی گمان تا کمتر از یک ساعت دیگر اولین هیات وارد محله می شود و باید میزبانی شایسته برای این عزیزان باشیم .
منتظر حضور سرخ شما در عصر عاشورا در محله ی قلعه هستیم .

AU (565) AU (574) AU (581) AU (591) AU (599) AU (560) AU (557) AU (531) AU (510) AU (479) AU (444) _MG_5730 _MG_5719 _MG_5709 _MG_5695