ساعت هشت شب چهارم فروردین ماه زنگ تلفن خونمون به صدا در اومد پیش خودم گفتم حتما کسی میخواد بیاد عید دیدنی پیشمون ولی وقتی صدای مخاطبم را شنیدم که با زبان فارسی سلیس صحبت می کرد دونستم حدسم اشتباهه صدایی بسیار متین ودل نشین که با ادبیاتی بسیار فاخرعرض سلام نمودن وخودشونو را سهراب زاده معرفی کردن وازم پرسید با آقای محمد حسن مجدی نسب صحبت میکنم؟بهشون جواب مثبت دادم بهم گفت کیفی پیدا کردیم که محتوی تمامی مدارک یک نفر به نام ایمان مجدیه آیا ایشونو می شناسی جواب مثبت دادم بهم گفت لطف کنین بهش بگین باهام تماس بگیرن تا آدرس بهشون بدم برا گرفتن کیفشون اولین تماسم با اقای ایمان مجدی عرب بود ایشون گفت که من کارت بانکی ام را گم کردم ولی مطمئن نیستم که گم شده شاید خونه باشه!فهمیدم که مال ایشون نیست پروانه بهم گفت شاید مال پسر آقا پرویز باشه تلفن زدم به شهلا خانم مادرشون جریانو بهش گفتم اظهار بی اطلاعی کردن ولی گفت الان باهاش تماس می گیرم ونتیجه را بهتون میگم گفتمش دزفوله گفت نه تهران هستن تلفن بعدی را خواستم به ایمان پسر نعمت آقا بزنم ولی تلفنشو نداشتم با علیرضاپسر حاج اسماعیل پسر عموش تماس گرفتم جواب ندادن با فروغ خانم همسر پسر عمو دیگشون تماس گرفتم جواب ندادن دنبال تماس بعدی بودم که تلفن خونه به صدا در اومد گوشی را برداشتم صدای لرزان توام با خوشحالی شهلا خانم بود گفت که باهاش تماس گرفتم وگفت که کیف مال منه ولی برا اینکه شماناراحت نشین بهتون نگفتم شماره مورد نظر را بهش دادم که به ایمان بده خلاصه چند دقیقه بعد ایمان باهام تماس گرفت وبا خوشحالی زائد الوصفی گفت سه هفته پیش کیفمو گم کردم ودرین مدت به شدت افسرده بودم آخه تمامی مدارکم تو این کیف بودن کیفمو برادر آین آقا دست یه معتاد می بینه وازش می گیره وبه برادرش میده ولی هیچ آدرس یا تلفنی گیرش نمیاد که از اون طریق کیفو بهم برسونه به اینترنت رو میاره ونام مجدی را سرچ میکنه سایت خاندان مجدی براش باز میشه واولین مطلب که مربوط به حامده را میخونه تلفن شما توی اون نوشته توجهشو جلب میکنه و باقی قضایا که براتون گفتم وبدین سان سایت خاندان مجدی کیف گم شده ایمان جان را بعد از سه هفته به دستش میرسونه جا داره از یابنده این کیف که چنین انسان دوستانه این کار مهم را به سرانجام رسونده تشکر وقدردانی نمایم
حق یارتان باد محمد حسن مجدی نسب
با سلام
ای کاش این آقا که کیف رو پیدا کرده بود رد دعوت میکردید به همایش و ازش یه قدردانی میکردیم
یابنده کیف را در تهران پیدا کرده اند وخودش هم تهرانی است
سلام راست وحسینی میگم برا اولین بار از داشتن سایت به خودم وفامیلم ومجد وعظمتمون بالیدم تااین حد که اشکم دراومد افرین بر جوانان سخت کوشمان
اقای سهراب زادگان به داشتن همنوع وهمشهری چون شما برادر بزرگوا ر میبالم .جزاکم عندالله.همیشه ایام شادوسلامت باشی
ﺑﺎ ﺳﻼﻡ ﺧﺪﻣﺖ ﺧﺎﻧﺪاﻥ ﻣﺠﺪﻱ ﺯاﺩﻩ.ﻭﻇﻴﻔﻪ اﻱ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻳﺎﺭﻱ ﺧﺪا اﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪ.
ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺭﺳﻢ اﻣﺎﻧﺘﺪاﺭﻱ ﺗﺪاﻭﻡ ﻳﺎﺑﺪ.
ﺳﺎﻝ ﺧﻮﺑﻲ ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ.
اﺭاﺩﺗﻤﻨﺪ ﺳﻬﺮاﺏ ﺯاﺩﮔﺎﻥ.
آقای سهراب زادگان عزیز
از طرف تمام خوانندگان سایت خاندان مجدی کمال تشکر را از شما دارم.
خوشحالم که رسم فتوت و جوانمردی هنوزهم رواج عدل دارد
خوشحالم که رسم امنتداری زنده است
شرمنده ی آقاحسن بزرگوارم بخداازدستحانیه گوشیهمراهمدرسکوت مطلقگوشه ای افتاده مگراواخرشب یانیمه شبهابهش سری بزنم
سلام عیدتون مبارک ایشالا سال خوب و پر برکتی داشته باشین.من خیلی دوست دارم شما وفروزان خانمو ببینم امیدوارم عکستون تو گردهمایی باشه.میشه بگین کدوم عکس متعلق به شماس؟
جناب سهراب زادگان عزیز ای کاش تمامی مردم ایران زمین همانند شما حس انسان دوستی در آنها نهادینه شده بود من از صمیم قلبم به شما افتخار میکنم وندیده دستهای پر از مهر ووفایتان را میبوسم
مطلب را که خوندم یکباره به یاد سوره مومنون قرآن افتادم در ابتدای سوره خداوند صفات مومنان را میشمارد و میفرماید (و الذین هم لاماناتهم وعهدهم راعون)و انان که به امانت ها وعهد و پیمان خود کاملا وفا میکنند۰امانتداری و انسان دوستی شما جناب سهراب زادگان قابل تقدیر و ستایش است۰ممنون از لطف و محبت شما۰
سلام عیدتون مبارک امیدوارم سال خوبی داشته باشین.عکس شمام تو گرد همایی هست؟من خیلی دوست دارم چهرتونو ببینم.میشه بگین کدوم عکسه؟
چه جالب خدا رو شکر که کیف اقا ایمان پیدا شد
جالب بود واقعا
دیدی عمو ایمان بالاخره این سایت ی سودی هم برای شما داشت؟ 🙂
خیلی جالب و زیبا قشنگ بود
بهار خانم سلام از اظهار لطفتون ممنونم من وفروزان به خاطر اینکه در گروه تشریفات هستیم نتونستیم عکس بگیریم برا دیدن عکس من در اینترنت اسممو سرچ کنید ویا در آرشیو سایت در گروه عکسها منو ببینیدر باز هم ممنون ایشولا دزفول خدمت میرسیم
سلام با من همسفر شوید همون سفر نامه مالزیه؟یا سنگاپور؟من پیدا نکردم عکس شمارو با همسرتونو.بیشتر راهنمایی کنین ممنون میشم و ببخشین بابته زحمت هایی که میدم
بهار خانم مطلبی در سایت نوشتم تحت عنوان با من همسفر شوید از تو آرشیو پیداش کنید باز هم عکس منو میتونی ببینی با همسرم
سلام با من همسفر شوید همون سفر به مالزی یا سنگا پوره؟من نتونستم پیدا کنم این مطلبو میشه بیشتر راهنمایی کنین؟ببخشین بخاطر زحمت هایی که میدم
بهار خانم آخرین عکس تو نوشته سفر نامه سنگاپور اون کسی که کلاه آبی سرشه منم بغل دستی ام حامده پسر فروزان
خیلی جالب بود
سلام خوبین من میخواستم یه سوال بپرسم ایا میترا خانم در مدرسه معلم کار میکردن خبرا به من بدین منتظرم من از طرف یه شاگردانشون هستم که دنبالشون میگردن