شعر مولوی و انفجار بزرگ نجوم ایران – نجوم در ادبیات
همانطور که می دانید سال ۲۰۰۷ سال مولانا بود و سال ۲۰۰۹ سال نجوم نامگذاری شده. شعر زیبایی از مولانا دیدم که بسیار برایم جالب بود. در این شعر مولانا جهان را طوری به نظم در آورده که انگار از جدیدترین نظریه های کیهان شناسی با خبر بوده. لطفا این شعر رو بخونید و اون رو با اطلاعات خودتون در مورد مه بانگ مقایسه کنید.
هیچ چیزی ثابت و برجای نیست

جمله در تغییر وسیر وسرمدی است
ذره ها پیوسته شد با ذره ها

تا پدید آمد همه ارض و سماء
تا که ما آن جمله را بشناختیم

بهر هر یک اسم و معنی ساختیم
بار دیگر این ذرات آشنا

غرق می گـــــردند در گـــردابها
ذره ها از یکدگر بگسسته شــد

باز بر شکل دگر پیوســته شد
ذره ها بینم که از تر کیبشــان

صد هــزاران آفتــاب آمد عیـان
صد هــزاران نظــم و آئین جـدا

علت صــوری این خــورشیدها
باز این خــورشــیدها آئین هـا

پـو گرفته سـوی گــرداب فـنـا
ای زمین پست بــی قـدر و بها

با تمام بـرها و بـــحر هــا
آنچـه داری در طـریق کهکشـان

از ثواب یا که از سیارگان
جملگی ترکیبتان زین ذره هــا

تا که روزی میشوید از هم جدا
هیچ چیزی ثابت و برجای نیست

جمله درتغییروسیرسرمدی است
آب در یـاهـای ژرف بـیــکــران

در بــخار و مه شوند از مـا نهان
جمله دریـــاهـا همه صحرا شوند

سنگها و ریگــها پیدا شوند
این بـــیابــانها و صحراهـا همــه

باز مبــدل گشته بر دریا همه
بــعد از آن با موجـــهای داس وار

سازد از هر سو خلیجی آشکــار.