با نهایت تاسف درگذشت بانوی فرهیخته خاندان مجدی مرحومه حاجیه فاطمه شیخ نجدی همسر مرحوم حاج حسین مجدی را به اطلاع کلیه عزیزان میرسانم۰مراسم تشییع ان مرحومه روز یکشنبه ۹۴/۱۱/۴راس ساعت ۱۴/۳۰از درب منزل واقع در خیابان وصال روبروی کارخانه یخ سازی افشار به سوی گلزار شهید اباد برگزار میگردد۰
مراسم ختم مردانه از ساعت ۷/۵ الی ۹/۵ بعد از ظهر در مسجد ایت الله مفید و مراسم زنانه همزمان در حسینه خاندان مجدی در محله قلعه منعقد می باشد۰
از طرف خود و به نیابت از خاندان بزرگ مجدی به خانواده این عزیز خصوصا خواهر خوبم فروغ خانم تسلیت گفته و برای بازماندگان بقای عمری با عزت و سلامتی ،از خداوند خواهانم۰
بانوى شعر و ادب خاندان مجدى درگذشت
با نهایت تاسف درگذشت بانوی فرهیخته خاندان مجدی مرحومه حاجیه فاطمه شیخ نجدی همسر مرحوم حاج حسین مجدی را به اطلاع کلیه عزیزان میرسانم۰مراسم تشییع ان مرحومه روز یکشنبه ۹۴/۱۱/۴راس ساعت ۱۴/۳۰از درب منزل واقع در خیابان وصال روبروی کارخانه یخ سازی افشار به سوی گلزار شهید اباد برگزار میگردد۰ مراسم ختم مردانه از ساعت […]
از شنیدن خبر فوت مادربسیار متاثرشدم بنده این واقعه دردناک رو خدمت شما وخانواده محترم تسلیت عرض میکنم واز درگاه خداوندمتعال برای شما صبر مسالت دارم ماروهم در غم عزیز از دست رفته تان شریک بدونید (حاج مهدی همت تبار و خانواده)
در غم از دست دادن عزیزان ب سوگ نشستن صبری میخواهد عظیم برای شما و خانواده محترمتان صبروشکیبایی وبرای ان عزیز درگذشته غفران و رحمت واسعه الهی را خواستارم(فرشادوسولماز)
کاروان بر کاروان زین بادیه میرسد در هر مسا وغادیه
اید وگیرد وثاق ما گرو
که:رسیدم!نوبت ما شد.تو رو
چون پسر چشم خرد را برگشاد
زود بابا رخت بر گردون نهاد!
جاده شاه است ان زین سو روان
وان از ان سو صادران و واردان
نیک بنگر:ما نشسته میرویم!
می نبینی قاصد جای نویم؟
فروغ جان منم شریک غمتان هستم.از مهربان خدا برای همه بازماندگان صبری جمیل ارزو دارم
هیچ وقت شیرینی شعرهایی رو که برام میخوند و از یاد نمیبرم.
خدایش بیامرزد.
تسلیت میگم و از خدا براتون صبر طلب میکنم.
تسلیت ما را پذیرا باشید و در غم خود شریک بدانید ،
با آرزری صبری بی اندازه برای خانواده ی عزیز
فروزان عزیزبهترازاین سروده ی« پروین »چیزی که زبان حال پریشانم باشد ،پیدانکردم
رفتی وروزمراتیره ترازشب کردی
بی تو در ظلمتم ای دیده ی نورانی من
من که قدر گهرپاک تو می دانستم
زچه مفقودشدی ای گهرکانی من
من یکی مرغ غزلخوان توبودم ،چه فتاد
که دگرگوش ندادی به نوا خوانی من
بعضی وقتها کلمه غم رو نمیتونه بگه یا بنویسه فقط توی وجود انسان یک چیزی کم میشه شاید تکه از قلب میبینی جای اون تکه از قلبت خالی شده با رفتن بابا دلم به داشتن و بودنش خیلی خوش بود ولی افسوس که خدا بعضی وقتها با امتحانات سخت درس زندگی میده وقتی که اون تیکه از قلبم خالی شد که شنیدم مامان حجی من هم رفت