هنگامی که احساس میکنیم وقت رفتن است و مرگ ما فرا رسیده ناخود آگاه اقدام به یک سری بازنگری از نواری که شکستهایمان روی آن ضبط شده اند میکنیم.معلوم است به همان اندازه که پیرتر میشویم حجم لحظات سخت ترمان بیشتر میشوداما همزمان تجربه ها به کمکمان می آیند و یافتن راهی برای پیشروی در اختیارمان قرار میدهند، پس ضروری است تا نوار دوم را در دستگاه ضبط ویدئویی ذهنمان قرار دهیم اگر فقط به شکستهایمان نظر داشته باشیم از کار افتاده باقی میمانیم و اگر فقط به تماشای موفقیت هایمان بنشینیم خودمان را عاقل تر و فهیم تر از آن حدی که واقعا هستیم متصور می کنیم.پس ضرورتا به هر دو نوار نیازمندیم.
بسیاری از مردم از شادمانی وحشت دارند برای این افراد این کلمات به معنای تغییر و جابه جایی یکسری از عاداتشان و از دست دادن هویت شخصی شان می باشد.
بسیاری از اوقات خودمان را شایسته و لایق اتفاقات خوبی که برای ما رخ میدهند نمیدانیم وآنها را نمی پذیریم.برای آنکه پذیرفتن آنها به ما این احساس را القا میکند که در حال بدهکار شدن برخی چیزها به خداوند هستیم. با خود فکر کنیم بهتر است تا جام شادی را سر نکشیم چرا که وقتی چنین چیزی را کسر داشته باشیم رنج بسیار خواهیم برد از ترس کوچک شدن دست از رشد و نمو و بالندگی برمیداریم. از ترس گریه کردن دیگر نمیخندیم!!!
«اقتباسی از کتاب مکتوب»