با یک تماس تلفنی باایشان قرار دیدارمان کلیک خورد قرار شد در منزلشان ایشان را ملاقات نمایم فردای آنروز تهران را به مقصد قزوین ترک کردم وساعت یک بعد از ظهر با استقبال گرم ایشان وهمسرش مواجه گردیدم همسرم مرا در این ملاقات همراهی کرده بودند خواهر زن ایشان مهمان او بودند واین سعادت نصیب ما گردید که با ایشان آشنا بشویم از هر دری سخن گفتیم وبعد از صرف ناهار با ایشان مصاحبه را شروع کردم وایشان با حوصله به سوالات من جواب دادند وبعد از اتمام مصاحبه به پروانه گفت شوهرت مرا مانند ساواک سین جین کردند
لطفا خودتان را معرفی نمایید
منوچهر مجدی نسب فرزند مبارک متولد ۱۳۲۴
دوران تحصیلات خود را در کجا سپری نموده اید؟
کلاس اول دبستان را در اهواز دبیرستان امیر کبیر شماره ۱ وافع در باغ شیخ دوم وسوم را در دبستان شادروان شوشتر چهارم در شوشترودزفول پنجم وششم اهواز اول ودوم دبیرستان شوشتر وسوم وچهارم وپنجم وششم را در مسجد سلیمان طی کردم
از چه موقع به استعداد خود در زمینه درس خواندن پی بردید؟
از اواسط کلاس اول دبستان به استعداد خود پی بردم وهمیشه جزء نفرات اول یا دوم بودم ومرحوم پدرم مرا در این کار بسیار یاری دادند مخصوصا در نوشتن دیکته کمکهای شایانی به من نمودند
پدرتان تا چه مقطعی درس خواندند؟
ششم ابتدایی
آیا می دانید که پدرتان وخواجه عبد الرحمان جزء اولین کارمندان دولت در خاندان مجدی بوده اند؟
در مورد پدرم اطلاع دارم ولی در مورد خواجه عبد الرحمان اطلاع نداشته ام تا اینکه یکی از بیماران من که از جنوب آمده بود به این مورد اشاره کرد وگفتند که ایشان با شخصی بنام صفا کیش در اداره غله مشغول کار بوده اند وتعریف وتمجید از ایشان نمودند ویاد آور شدند که خودشان را وقف مردم کرده بودند
در چه سالی در دانشگاه قبول شدید ؟
در سال۱۳۴۴در دو دانشگاه قبول شدم اولی دانشگاه تهران در رشته دندان پزشکی ودومی دانشگاه تبریز در رشته پزشکی وچون پدرم به رشته پزشکی علاقه مند بود به خواسته اش احترام گذاشتم ووارد این رشته شدم البته خودم هم مایل به تحصیل در این رشته بودم ودرسال۱۳۵۱ فارغ التحصیل شدم وبه خدمت سربازی رفتم
وقتی در دانشگاه وارد رشته پزشکی شدید پدرتان چه احساسی داشتند ؟
مسلما خیلی خوشحال بودند ولی پدرم احساسات خود را بروز نمی داد
در چه سالی تخصص خود را گرفتید؟
در سال۱۳۵۶واولین نفر در کشور شدم و۶ماه زودتر مدرک خود را گرفتم
چرا این رشته را انتخاب نمودید؟
در هر رشته ای میتوانستم شرکت نمایم ولی به علت اینکه این رشته را دوست داشتم تخصص خود را در گوش وحلق وبینی انتخاب کردم وهنوز هم این رشته را دوست دارم
آیا می دانید اولین پزشک خاندان مجدی چه کسی است ؟
سکوت کرد ومن به ایشان گفتم دکتر احمد مجدی ولی ایشان گفتند که ایشان داروساز هستند واولین پزشک واولین متخصص خودم میباشم
اگر خاندان مجدی را از نظر شناخت فردی بین اعداد یک تا۱۰۰ قرار دهم به خودتان چه عددی میدهید ؟
متاسفانه اکثر آنها را نمی شناسم وعدد ۵ را به خودم میدهم
از تعاونی خاندان مجدی چه اطلاعاتی دارید؟
در حد نامه ای که شما برایم ارسال کرده اید
به نظر شما چرا افراد خاندان مجدی از نظر مادی تعاونی را یاری نکردند چون وجهی که جمع آوری گردید مبلغ ناچیزی بود وبا این پول هیچ کاری نتوانستیم انجام بدهیم وعملا این طرح راکد مانده است
علت این کار را گرفتاری مردم میدانم چون مخارج زندگی سرسام آور است والا چه کسی از این کار بدش می آید
در جواب ایشان گفتم آقای دکتر اگر هر خانواده از خاندان مجدی یک میلیون تومان پرداخت مینمود پولی در حدود ۵۰۰میلیون تومان جمع آوری میشد وبا این وجه خیلی کارها میشد در آنزمان انجام داد ولی متاسفانه چنین نشد
چه پیشنهادی برای پیشبردو پیشرفت صندوق قرض الحسنه خاندان مجدی دارید؟
به نظر بنده اگر وجوه حاصله از جمع آوری تعاونی خاندان مجدی را با توجه به صحبت هایی که فرمودید سرمایه صندوق قرض الحسنه خاندان مجدی قرار دهید بهتر است
آیا مایلید در این صندوق سرمایه گداری بنمایید؟
بله
چرا قزوین را برای زندگی انتخاب کردید؟
بعد از اخذ تخصص در دانشگاه تبریز مرا به عنوان استادیار انتخاب کردند ویک سال در آنجا کار کردم ولی چون برادرم عزت الله فعالیت های سیاسی داشت مرا در قسمتی غیر از تدریس در کلاس انتخاب کردند ولی من این کار را قبول نکردم وبه صورت اتفاقی به قزوین آمدم ودر این شهر ماندگار شدم بعد از انقلاب مرا دعوت به کار کردند ولی در
قزوین ماندم ودعوت آنها را رد کردم
تدریس در دانشگاه را بهتر می پسندید یا کار شخصی در مطب را؟
تدریس در دانشگاه را بهتر می ستایم کما اینکه در دانشگاه قزوین به عنوان استاد یار رسمی مشغول تدریس بوده ام
شجره افراد خانواده خود را تا چه حدی می شناسید؟
کاملا می شناسم ممکن است اسامی بعضی از آنها را فراموش کنم ولی تمامی آنها را می شناسم
چند فرزند دارید؟
دو فرزند به نامهای شادی وبهروز دارم شادی لیسانس تغذیه خود را از دانشگاه شهید بهشتی اخذ نموده وبا مسعود حجازی که دندان پزشک میباشد ازدواج نموده واز سال ۱۳۷۶ در آمریکا زندگی میکند ۳۷ ساله است ودو دختر ۷ساله و۱۲ساله دارد وجالب اینکه تمامی افراد خانواده دامادم دندان پزشک هستند وپدر دامادم بنیانگذار پاتولوژیست دندان در کشور ایران میباشد ودر حال حاضر استاد دانشگاه تهران میباشد وبهروز ۳۳ سا له هستند وسال۱۳۹۱ ازدواج کردند لیسانس خود را در رشته کامپیوتر از قبرس وفوق لیسانس خود را از کشور استرالیا گفته اند
از اینکه فرزندانت در کنارت نیستد دلتنگشان نیستید؟
سالی یکبار به دیدنشان میروم وآنها هم سالی یکبار به دیدن ما می آیند
نام همسرتان وچگونه با او آشنا شدید ؟
وحیده محمدی اهل تبریز فوق لیسانس مدیریت بیمارستان والان باز نشسته هستند با ایشان در دانشگاه تبریز آشنا شدم
خواهران وبرادران خود را سالی چند بار می بینید؟
سالی یکبار
از خواهرت رفعت خانم خبر دارید؟
ایشان در کرج زندگی میکنند والان در آمریکا نزد دخترشان هستند ولی از شوهرش صفرعلی بی خبرم
بهترین وبدترین خاطره زندگیت؟
قبول شدن در دانشگاه وگرفتن تخصص با بالاترین رتبه از بهترین خاطرات زندگیم هستند ومرگ پدرم وفوت شوهر خواهرم مرحوم خواجه هوشنگ بدترین وتلخ ترین خاطرات من هستند
از پدرتان برایم بگویید
مرد خوبی بود گشاده دستی مهمان نوازی مثبت اندیشی غیرت مندی از صفات نیکشان بود وهر کاری از دستش بر می آمد بدون چشم داشت انجام می داد مخصوصا برای فامیل یادم است برای ثبت خانه خاله شوکت چندین بار به اندیمشک رفتند در ثبت املاک کار می کردند وجزءکارمندان نمونه استان بود ایشان هم از نظر معلومات وهم از نظر تکنیک کار بسیار خبره بودند صداقت ایشان زبانزد بود واهل رشوه واین جور برنامه ها نبود زیاد سیگار می کشیدند وبا سکته قلبی در شهرستان شوشتر فوت نمودند
جناب دکتر قبلا پیپ می کشیدید آیا هنوز هم می کشید؟
عشق قدیمی منه ولی دیگه نمی کشم
خاطره ای از مادرتان بگویید
زندگی کردن با مادر سراسر خاطره است چون عشق مادر بچه هایش هستند یک عمر زحمت وفداکاری او فراموش نشدنی است کلاس دوم یا اول دبیرستان بودم ومبلغ ۴۰ تومان پس انداز کرده بودم مادرم به من گفت پول داری بهم قرض بدی من هم ۴۰ تومانو بهش دادم به شرطی که اونا را پس بده به دزفول اومد ولی تا مدتها پولهامو نداد چندین سال گذشت تا اینکه سال دوم دانشکده تموم شد وتابستون به دزفول اومدم آن موقع دو خواهرم رفعت وبهجت عروسی کرده بودند وپدرم در مضیقه مالی بود مادرم احساس کرد احتیاج به پول دارم واحتیاج هم داشتم رفت ویک النگو برایم آورد وگفت ببرش دزفول وبفروشش از گرفتنش امتناع کردم ولی اصرار او باعث شد آنرا بپذیرم وبهم گفت این النگو بابت آن ۴۰ تومانی که بهم دادی
آیا در گردهمایی سال دیگر شرکت می کنید؟
اگر زنده بودم وبه امریکا نرفتم حتما شرکت میکنم چون تعطیلی مطب من فروردین ماه است
آیا دکتر نسترن مجدی نسب را می شناسید ؟
اسمش را شنیده ام وفکر کنم یکی از بچه های حاج عبد المحمد مجدی باشد
در اینجا دکتر نسترن را برایش شناسایی کردم بعد از من نام پدرش را پرسید گفتم عبد العظیم پدرش را میشناخت وگفت که دوست نزدیک صفرعلی بوده است
ایا می دانید که پسر ایشان نفر دوم کشوری در رشته تجربی شدند؟
خیر ولی مایه مباهات ماست
در مصاحبه ای که با دکتر احمد مجدی داشتم شما را کاملا می شناختند این آشنایی از کجا شروع شد؟
در دانشگاه تبریز با هم اشنا شدیم وهمدوره بودیم البته ایشان چهار سال از من جلوتر وارد دانشگاه شده بودند
غیر از امریکا به چه کشورهایی سفر کرده اید؟
عربستان سعودی حج تمتع در سال ۱۳۵۲آلمان وایتالیا
مقاله های علمی ارائه نموده اید ؟
خیر چون ان زمان این کار مرسوم نیود ولی در مجلات پزشکی خودمان مقاله نوشته ام
از شاهپور برادر ناتنی خود خبر دارید؟
بله ایشان در اصفهان مشغول کار آزاد هستند وبه تازگی دختر خود را شوهر داده است وبرایم مقدور نشد در این مراسم حاضر شوم
چه خصلت های خوبی از پدرتان به ارث برده اید؟
نمی توانم از خوبیهای خودم تعریف کنم
خاطره ای از پدرتان بگویید
کلاس چهارم دبستان بودم ومرا با خودش به تهران برد وتمام تابستان با هم بودیم
از هم قطاران خودت چند نفر را در خاندان مجدی می شناسید ؟
دختر مصطفی وبرادرت (شوهر خواهرم را با محمد برادرم اشتیاه گرفته بود)ودیگر کسی را نمی شناسم
اقای دکتر شخصی به نام فروغ مجدی را می شناسید؟ چون ایشان کاملا شما را می شناسند
نه نمی شناسم
در اینجا او را معرفی کردم وگفتم در حدود ۲۵ سال پیش به مطب شما آمده اند واین را به عنوان خاطره ای در سایت نوشته اند
چه پیغامی برای نسل جوان خاندان مجدی دارید؟
در درجه اول به حقیقتی اعتقاد داشته باشند وکارهایی که انجام می دهند در چهار چوب اعتقاداتشان باشد ومسئولیت پذیر باشند وکارهایشان محدودیت داشته باشد وفکر نکنند تمامی کارهای آنها درست است در درجه دوم توکل داشته باشند در درجه سوم پایمردی داشته باشند در درجه چهارم به خودشان اعتقاد داشته باشند
رمز موفقیت یک انسان به چه چیزهایی بستگی دارد؟
پایمردی/ توکل /اعتقاد به انسانیت واصول صحیح چون هر زجری که ما می کشیم از بی اعتقادی ماست با هر دست که بدهی از همان دست می گیری
در اینجا مصاحبه من با اولین متخصص خاندان مجدی به پایان رسید واز ایشان به خاطر پذیرایی وصرف وقتی که برای انجام ای مصاحبه در اختیار من گذاشته بودند تشکر کردم ودر ساعت ۴ بعد از ظهر منزل ایشان را با بدرقه گرمشان ترک کردم جا دارد از همسر مهربان وخوش برخورد ایشان کمال تشکر وقدر دانی را بنمایم
نکته ای که در دو مصاحبه اخیر با دوتن از پزشکان فامیل برخوردم واشتراکات مشابهی داشتند شناخت نا کافی از افراد فامیلشان بود واین نا شناختی تا جایی پیشرفت کرده که دو دختر عموی تنی بعد از۲۷ سال هنوز همدیگر را ندیده اند ویا موارد دیگری که با خواندن این مصاحبه ها به عمق مطلب پی می برید چرا چنین شده ایم ؟شما پاسخ دهید حق یارتان باد محمد حسن مجدی نسب
ایشالا همیشه موفق باشین،همینطور که تا الان بودین.
لذت بردم از این همه افتخار
خیلی زیبا بود واقعا مرسی واسه این همه زحمتی که کشیدین تا مطلبی به این زیبایی بنویسید
جهت اطلاع خاندان محترم مجدی .
اولین پزشک متخصص خاندان مجدی اقای دکتر محمد مجدی فرزند حاج علی مجدی است که در حال حاضر در المان زندگی مینمایند .ایشان در سال هزاروسیصدوسی وهفت در رشته پزشکی در دانشگاه تبریزمشغول تحصیل شد,درسال سوم با توصیه جناب اقای دکتر گنجویان ایران را به مقصد المان برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی ترک واز ان زمان تا کنون در این کشور زندگی می نمایند .ایشان متخصص داخلی و فوق تخصص همین رشته بوده ومدت حداقل چهل سال در المان به شغل پزشکی مشغول بوده اند .نامبرده در المان دارای یک کلینیک مجهز بوده واز معدود پزشکان خارجی بوده اند که مجوز تاسیس مطب وکلینیک پزشکی را دریافت داشته اند .اقای دکتر محمد مجدی سالها در دانشگاه در المان تدریس کرده اند .