کودکی
شعر استاد شهریار در وصف امیرالمومنین + ویدیو
مولانا حیف ک این مردم قدرت را نمی دانند
بنال ای ساز غمگین نغمه سر کن ز داغ هجر یاران گریه سرکن بیا سنتور، وقت نالیدن توست کنون هنگام بی سامانی توست بخوان گرچه صدایت غرق بغض است بخوان گرچه فلک پشتت شکسته است به یاد پایور، رب النوع سنتور بزن راز و نیاز، در مایه شور ز راز دل برایم گفتگو کن ز […]...
ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺭﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﮔﺬﺭ ﺑﻮﺩ ……. ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺭﻩ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺧﺮ ﺗﻮ ﻧﮕﻮ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﮔﻬﺮ ﺑﻮﺩ …….. ﭼﻮﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ …….. ﻓﺮﻣﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﺿﻊ ﺑﺎﺷﺪ ﻋﺎﻟﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎ ﺧﺮﯼ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ …….. ﺁﺩﻡ ﺷﻮ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺻﻔﺎﮐﻦ ﮔﻔﺘﺎ […]...
این یک خاطره ی واقعی است که در دی ماه ۹۲ اتفاق افتاده است . چند روز پیش یکی از مشتری های پرو پا قرص مغازه که علاوه بر اون دوست و همکار ما محسوب میشه برای خرید یه عینک به مغازه اومد و بعد از قرار و مدار برا تحویل عینک رفت . متاسفانه […]...
این مطلب توسط آقای بهروز عدل (نوه مرحوم حاج نور علی مجدی نسب) فرزند آقای ناصر عدل و خانم امجد مجدی نسب تهیه شده است. برای دیدن عکسها در سایز بزرگتر بر روی آنها کلیک نمایید....
عبارت بالا مجازاً به معنی و مفهوم منتهز و مترصد فرصت بودن است تا افراد دوراندیش و مال اندیش با استفاده از موقع و فرصت به منظور دست یابند و مقصد و مقصود حاصل آید. آنچه نگارنده را به تأمل واداشت که عبارت بالا باید ریشه تاریخی داشته باشد واژه گوش و خوابانیدن گوش است […]...
از آن سفر شگفتانگیز هفتاد سال گذشت، هفتاد سال است که کودکان قصه سفر مسافر کوچک زمین را مرور میکنند و به نسل بعدی منتقل میکنند. داستان سفری که آنکه میخواند و آن که میشنود به یک اندازه از آن لذت میبرند، فرقی هم نمیکند که به چه زبانی باشد و با چه ترجمهای… هفتاد […]...
سخت آشفته و غمگین بودم به خودم می گفتم:بچه ها تنبل و بد اخلاقنددست کم میگیرنددرس ومشق خود را…باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم و نخندم اصلا تا بترسند از منو حسابی ببرند… خط کشی آوردم،درهوا چرخاندم… چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطیدمشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !اولی کامل […]...
پادشاه بزرگ یونان ، اسکندر ، پس از تسخیر کردن حکومت های پادشاهی بسیار ، در حال بازگشت به وطن خود بود . در بین راه ، بیمار شد و به مدت چند ماه بستری گردید . با نزدیک شدن مرگ ، اسکندر دریافت که چقدر پیروزی هایش ، سپاه بزرگش ، شمشیر تیزش و […]...
وقتی راه رفتن آموختی،دویدن بیاموز و دویدن که آموختی پرواز را.راه رفتن بیاموز،زیرا راه هایی که می روی جزیی از تو می شود-دویدن بیاموز،چون هر خیر را که بخواهی دور است و هر قدر که زود باشی دیر،پرواز را یاد بگیر،نه برای اینکه زمین جدا باشی،برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده […]...
کاش…. کاش گا هی درمسیر زندگی باری از دوش نگاهی کم کنیم فاصله های میان خویش را با خطوط دوستی مبهم کنیم کاش مثل آب ،مثل چشمه سار گوشه نیلوفری را تر کنیم ما همه روزی از اینجا می رویم کاش این پرواز را باور کنیم **** گشاده دست و جاری باش و یاری کن […]...
انسانها همه سخت گیرند ، اما انسان بزرگ به خود سخت می گیرد و انسان حقیر به دیگران هر آفرینشی دوبار اتفاق می افتد : یک بار ذهنی و یک بار عینی عدم انتخاب هم نوعی انتخاب کردن است . آدم ها علی رغم تفاوت هایشان خیلی شبیه به هم هستند و همگی خیال می […]...
روزی شاگرد یه راهب پیر هندو از او خواست که بهش یه درس بیاد موندی بده . راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه . شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک […]...
کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه […]...
پدرش به او یک کیسه پر از میخ و یک چکش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، یک میخ به دیوار روبرو بکوب.روز اول پسرک مجبور شد ۳۷ میخ به دیوار روبرو بکوبد. در روزها و هفته ها ی بعد که پسرک توانست خلق و خوی خود را کنترل کند و کمتر عصبانی شود، […]...