بازی های محلی(اشتیتی)
پدرم وقتی از دوران کودکی و بازی های اون زمان میگه یه جورایی حسودیم میشه اینقدر با آب و تاب و خنده از خاطرات و بازی هامیگه که پیش خودم میگم کاش منم از بچه های اون زمان بودم همین طور که پدرم خاطرات زیادی از این بازی داره مطمئنم خیلی از شماها هم از این بازی قشنگ خاطره زیاد دارین بخاطر همین تصمیم گرفتم این بازی قشنگ رو معرفی کنم به دو دلیل یکی اینکه هم سن و سالی من با این بازی آشنا بشن و دوم اینکه برای بزرگترامون تجدید خاطره ای بشه.
می تونید خاطراتت قشنگتون از این بازی رو به صورت دیدگاه بذارید تا ما هم بتونیم از اونها لذت ببریم.
اشتیتی
زميني را با خط كشي به دوقسمت تقسيم مي كردند.دو گروه در دو زمين مي ماند. يك شخص از گروه وارد زمين گروه دو مي شد. وبا گفتن اشتيتي وتكرار ان تا نفس داشت در ميدان مي ماند. وبا يستي افراد گروه مقابل را دست بزند وفرار كند. هر كس را دست مي زد مي سوخت.واگر نمي زد افراد گروه ديگر اورا مي گرفتند. انقدر اورا مي زدند تا صدايش در بيا يد. واگر حرف نمي زد. همينطور اوارا مي زدند واگر حرف نمي زد مي سوخت. اگر نيز مي توانست خود يا انگشت خود را وارد ميدان وزمين گروهش كند برنده بود. لازم به توضيح است اكنون اين بازي جزبازي هاي بين المللي در المپيك شده است. كه با نام كبدي نا ميده مي شود.
نظرات (5)
واقعا بازیه جالبی .
هرچند یکم خطرناکه.
قبل ازنوشتن متنم ابتدفاتحه ای انثارروح دایی عزیزم حاج کاظم دایی جانم ازهمان زمان کودکیمان با من وبچه های فامیل عجین بود راضیه جون دخترم مطبلی که نوشتی مرا به خاطرات کودکی من ومامانت بردی زمانی که بازیهای دور هم بودمون که به قول خودمون مامان بازی مگفتیم رابابساط اسباب بازی راه مینداختیم دایی میونمون میومد میبگفت حالا بیاید منم بازی دوران خودمو باهاتون را بندازم بعد هم بازی راباجمعی که دورهم بودیم باشوروشوق وصف ناپذیر راه می نداخت.وماهم بی نهایت ذوق می کردیم.دایی جانم روحت شاد باد.
خیلی بازی باحالیه
سلام.الان به طور رسمی و بین المللی اسمش هستش.جهت اطلاع
منم تو بچگی تو مدرسه شبیه این بازیو انجام میدادم با دوستام خاطراتم برام زنده شدمرسی