دو مرتبه رفتنم به بیمارستان نبوی افاقه نکرد تا بالاخره برای سومین بار اقای محمد حسن مجدی نسب واسطه شدند و ملاقات با ریاست بیمارستان اتفاق افتاد .
قصد داشتم گزارشی از کمک های مرحوم حاج غلامرضا مجدی نسب به بیمارستان نبوی تهیه کنم و لذا ملاقاتی با ریاست محترم بیمارستان گذاشتم .
دوشنبه دوم مرداد . ساعت ۹ صبح . دفتر مدیریت بیمارستان ایت الله نبوی .
اقای سید عبدالله ( سید سعید ) نبوی یکی از پنج پسر ایت الله سید محمد نبوی ( حج آ محمدی ) و نوه ی ایت الله سید اسدالله نبوی است .

ملاقات ما بسیار کوتاه بود زیرا اطلاعات دقیقی از کمک های جنسی و غیر جنسی مرحوم حاج غلامرضا مجدی نسب به بیمارستان نداشت و گفتند این گونه کمک ها در جایی ثبت نشده است !!!! و فقط دو عکس از زمان ساخت و افتتاح بیمارستان در اختیار من گذاشت که از ایشان کمال تشکر را دارم .
ملاقات بعدی من با اقای محمد حسن مجدی نسب ( فرزند مرحوم حاج غلامرضا ) بود .
زمین بیمارستان توسط ایت الله سید اسدالله نبوی به قصد ساخت بیمارستان ، خریداری می شود و در سال ۱۳۵۶ کلنگ ساخت ان بر زمین می خورد .


برای ساخت بیمارستان هیات عاملی تشکیل می شود که ” حاج حسین شاهین زاده ” مدیریت ان را به عهده می گیرد و حاج غلامرضا مجدی نسب به عنوان نایب رئیس انتخاب می شوند .


کارخانه اجر توکل تنها کارخانه تولید اجر در منطقه بود که علی رغم تولید کم ، متقاضی بسیار داشت و لذا افراد ، چند ماه قبل ، پول خرید اجر را پرداخت می کردند و در نوبت قرار می گرفتند اما با توجه به اینکه حاج غلامرضا، مدیرعامل کارخانه ی اجر توکل را به عهده داشتند متعهد می شود هر روز ، دو ماشین اجر ، در اختیار بیمارستان قرار دهد و لذا این کار را تا اتمام ساخت بیمارستان ادامه می دهد.
از جمله کمک های دیگری که ان مرحوم به بیمارستان انجام دادند فروش یک دستگاه ماشین ” بیوک ” نو به مبلغ ۵۰۰۰۰۰ ریال ( پنجاه هزار تومان ) و اهدای کامل این مبلغ به بیمارستان بود که این وجه در زمان خود مبلغ قابل ملاحظه ای بوده است .
نصب اسانسورهای بیمارستان را نیز ورثه ی مرحوم حاج محمود روغنی تقبل کرده اند .
گزارش من هنوز ناقص بود و چاره ی کار را در این دیدم که نزد حاج حسین شاهین زاده _ مدیر عامل بیمارستان _ بروم . قرار ملاقات ما در مدرسه ی ایت الله نبوی تعیین شد و سر وقت به دیدارشان رفتم . مرا به گرمی پذیرفت . ابتدا از ایشان خواستم خودشان را معرفی کنند .
حاج حسین متولد سال ۱۳۱۲ شمسی است . چندین سال در کشورهای عربی در کارهای ساختمانی فعالیت داشته است و لذا این کار ، از او معماری چیره دست ساخته است . در سال ۱۳۴۲ به دزفول باز می گردد اما در ابتدا هیچ کس او را به عنوان یک معمار نمی شناسد . کم کم برای خود نامی دست و پا می کند و در سال ۱۳۵۶ در جلسه ای که با حضور اقایان غلامرضا مجدی نسب ، غلامرضا توسلی ، سید محمد رشیدی فرد ، غلامرضا توکلی ، ایت الله سید اسدالله نبوی ، ایت الله سید محمد نبوی ، عبده فرخیان و سلیمانی فر ( از اهواز ) بر پا می شود به عنوان مدیر عامل موسسه خیریه درمانی بهداشتی ایت الله نبوی انتخاب می شود و در همان سال ساخت بیمارستان کلید می خورد .


شاید جالب باشد بدانید که نقشه ی بیمارستان ، نقشه ای تکراری بوده است زیرا قبل از این بیمارستانی با همین نقشه در قزوین ساخته شده است و این نقشه را ” گروه مهندسین چهار ” در اختیار بیمارستان قرار می دهند و در ان زمان بغیر از حاج حسین هیچ کس از این نقشه سر در نمی اورده است .
حاج حسین خاطرات جالبی در مورد بیمارستان نقل کرد که به بعضی از انها اشاره می کنم .
1. پس از ساخت بیمارستان ، نوبت به نماکاری رسید . نمای ساختمان هزینه ی هنگفتی می خواست و قصد نداشتیم فعلا ان را انجام دهیم اما حاج غلامرضا مخالفت کرد و گفت نمای بیمارستان ، چشم بیمارستان است و لذا حتما” باید ان را به نحو احسن انجام دهیم . لذا در بحبوحه ی کمبودهای زمان جنگ برای تهیه ی اجر نما به همراه حاج غلامرضا به اصفهان رفتیم . در ان زمان ” حاج شیخ ابوالقاسم انصاری ” در اصفهان بود و با همکاری ایشان نزد امام جمعه ی اصفهان رفتیم و از او نامه ای برای استانداری گرفتیم . از استانداری اصفهان نیز نامه ای به اجر ” محک ” ( که به تولید اجر نما می پرداخت ) گرفتیم و نزد رییس کارخانه رفتیم . تا نامه ی مارا دید ان را به گوشه ای پرتاب کرد و گفت بیهوده وقت خود را تلف نکنید !!! اجر نداریم . گفتم : نامه استاندار است ! پاسخ داد : نامه ی هر کسی که می خواهد باشد و سپس صدها تقاضانامه به ما نشان داد و گفت : اینها را چه کنم .
از انحای صحبتش متوجه شدیم از چیز دیگری ناراحت است و نگو با شروع انقلاب کارخانه اش را مصادره می کنند و به او زیان فراوانی وارد می شود .
دیدیم فایده ای ندارد و باید از راه خودش وارد شویم . صندلی ام را جلوتر کشیدم و ارام گفتم : من هم با اینها کاری ندارم . بحث ساخت یک بیمارستان در منطقه ی جنگی است و مردم نیازمندی که برای درمان خود باید به اهواز بروند و …..انقدر من و حاج غلامرضا در گوشش خواندیم و خواندیم که نرم شد و صدا زد : اقا حبیب بیا و تقاضانامه ی این اقایان را در نوبت سه ماهه بگذار . ما گفتیم سه ماه زمان زیادی است و دوباره شروع به صحبت کردیم و بالاخره تقاضانامه مارا به یک و نیم ماه تقلیل داد و اجر نماها را به دزفول فرستاد .
هزینه ی نصب اجرها نیز در ان زمان شش میلیون تومان بود که اقای توتونچی ان را تقبل کردند.
2.پس از ساخت بیمارستان ، شرکت خانه سازی ( تنها شرکتی که مجوز بیمارستان را صادر می کند ) به ما اعلام کرد که این بیمارستان در مقابل زلزله و توپ و موشک ها مقاوم نیست و باید ان را مقاوم سازی کنید . برای تهیه ی نقشه به تهران رفتیم و با تهیه ی تیر اهن های hp ان را مقاوم تر کردیم . این کار ، مانند ساخت دوباره ی یک بیمارستان برای ما زحمت داشت اما پس از اتمام ، بالاخره مجوز بیمارستان را تایید کرد .
3. در خلال ساخت بیمارستان متوجه شدم جوشکاران ، اهن ها را خوب جوش نمی کنند و واقعیت این بود که اصلا” این نوع جوشکاری را بلد نبودند . با اقای دکتر ” چله مال ” که ریاست شرکت نقت اهواز را به عهده داشت و بعدا” به کانادا نقل مکان کردند صحبت کردیم و ایشان به هزینه ی شرکت نفت دو جوشکار زبردست را در اختیار مار قرار دادند و این دو تن به مدت یک سال و نیم جوشکاری تیر اهن ها را به عهده داشتند .
لازم به ذکر است که دو گاراژ بزرگ ان طرف پل که ما انها را به نام های گاراژ نبوی می شناسیم ، از موقوفات بیمارستان نبوی هستندو کلیه ی درامد های این دو گاراژ خرج بیمارستان نبوی می شود .
به هر حال مرحوم حاج غلامرضا مجدی نسب علاوه بر جانشینی مدیر عامل بیمارستان ، یکی از اعضای هیات امنای بیمارستان محسوب می شدند و تا زمانی که در قید حیات بودند از بذل کمک های خود به بیمارستان نبوی دربغ نکردند و برگ زرین دیگری به کتاب پر افتخار خاندان بزرگ مجدی افزودند . روحش شاد .


به ترتیب از راست: حاج اسماعیل علوی – حاج غلامرضا مجدی نسب – دکتر موسوی (پزشک عراقی) – حجت الاسلام بینا – حجت الاسلام مصطفوی – امین امین السادم – امین زهیر موسوی – آقای بینا – سرهنگ اشرفی ( شخصی که برج های خنک کننده بیمارستان را با بالگرد بر بام بیمارستان قرار داد)

سخنرانی نماینده صلیب سرخ ایتالیا در مراسم افتتاح  بیمارستان