به نام او و با شعری از مولانا سخنم را آغاز میکنم.
نوروز بمانید که ایام شمایید
آغاز شمایید و سرانجام شمایید
خورشید شما،عشق شما،بام شمایید
نوروز کهنسال کجا غیر شمایید.
وقتی قرار شد قلم در دست بگیرم و سطوری را به بهانه نوروز به نگارش در آورم ناخودآگاه ذهنم به نوروز سال ۹۲ پر کشید.
اولین گردهمایی خاندان مجدی
چه شور و شوقی،چه تدارکاتی،هرکسی به سهم خود، به عشق دیدارمان در میعادگاه
یادش بخیر آنقدر مستِ دیدار همدیگر بودیم که دوست داشتیم زمان از حرکت باز بماند .
نوروز هر سال بهانه ای بود برای دید و بازدید و دست دادن و در آغوش کشیدن و فرصتی برای نشاندن بوسه ای بر دستان مادر و گونه های کودک و شانه های پدر.همان دید و بازدید های مکرر هر ساله ای که گاها تکرارش برایمان خستگی می آورد.
و ما چه غافل از دارایی هایمان بودیم. همین دست دادن ها و در آغوش کشیدن ها چه دارایی با ارزشی بودند.گویا همین غفلت ها باعث شد امسال پیش از آمدن نوروز میزبان مهمانی ناخوانده شویم.
مهمانی که هیچکس او را دعوت نکرد.مهمان بد قدم و شومی که آمد تا بگوید
هان! به هوش باشید ای کسانی که از کنار هم بودن مکرر به ستوه آمده بودید. امسال من آمدم و مهر جدایی را بین شما زدم تا اندکی به داشته هایتان بیندیشید و آنها را پاس بدارید.
آمدم تا بگویم نوروز می آید با همه زیبایی هایش؛با عطر شکوفه های بهار نارنجش؛با حاجی فیروزش. با فرش سبزش که دشت و دمن را می پوشاند اماتو شوری برای دیدنش نداری
خانه ات را می تکانی بدون هیچ انگیزه ای.
سفره هفت سینت را بی هیچ شور و شوقی میچینی چون میدانی به جز خود و خانواده ات کسی در کنارت نیست و نوروز روز نویی برایت نخواهد بود چون میزبان من هستی.
من مهمان ناخوانده ای که جای تمام میهمانانت را پر کرده ام.
پس امسال اشکی را که بی اراده هنگام تحویل سال بر گونه هایت فرو میریزد راپاس بدار و از محول الحول حال خوب را طلب کن و حرمت یا مقلب القلوب را با انقلاب درونت نگه دار تا آن احسن الحال را که همان سلامتی روح و روان است را به تو عنایت کند.
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم را به خاطر بسپاریم که هر روزمان نوروزی باشد برای با هم بودن.
سال خوب یعنی با شما خوبان بودن.
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است
در کوچه خاموش زبان کام شمایید.
ایام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایام شمایید.
سال نو بر شما مبارک.
برای دیدن بهاری دیگر به یاری خداوند در خانه می مانیم.
اندکی صبر سحر نزدیک است.