چندین سال پیش  در محله قلعه دختری لال  زندگی می کرد که متاسفانه روزی مورچه ای به طرز عجیبی وارد چشم او می شود و در آنجا لانه می کند و هر روز از چشم آن دختر مورچه خارج می شده و این باعث آذار و اذیت او گشته است . از قضا در همسایگی آن دختر زنی مهربان زندگی می کرده که هر روز سر آن دختر را روی زانوی خود قرار می داده و با حوصله تمام یکی یکی مورچه ها رو از چشم او خارج می ساخته و این کار تا چندین روز ادامه داشته تا بالاخره تمامی مورچه ها رو از چشم او خارج کرده و آن دختر دوباره به آسایش رسیده است و این راحتی و آسایش را مدیون آن زن مهربان همسایه بوده است . این زن مهربان کسی نبوده جز بانو حاجیه خانم شوکت فتحی  زوجه مرحوم حاج نورعلی مجدی نسب که یکی از بهترین زنانی است که وارد خاندان مجدی شده و حضور ایشان باعث افتخار خاندان شده است . بدون شک یکی از با محبت ترین و بی نظیز ترین و خوش اخلاق ترین  زنان خاندان مجدی می باشد که وقتی کسی را میبیند با صبر و حوصله تمام احوال پرسی می نماید و همیشه خنده بر لبانشان و دعا ورد زبانشان می باشد که بنده هر چه از ایشان تعریف و تمجید نمایم باز هم کم است . این خاطره را همیشه پدرم حاج محمد مجدی برایمان تعریف میکرد و  همیشه از محبت های ایشان برایمان صحبت می کرد و بنده و خانواده ام  ایشان را نیز بسیار دوست می داریم و من هم تعریف ایشان را از سایر افراد خاندان بسیار شنیده ام.

انشااله خداوند به ایشان  سلامتی و خوشنودی و عمری با عزت عنایت فرماید و همیشه سایه اش بالا سر فرزندانش باشد .