سبک زندگی من
فیس بوک، توییتر، اینستاگرام، لینکدین، گوگل پلاس، گروههای وایبری، همه و همه، با دهانی باز، تشنه و چشمانتظار کاربران تازه هستند. شرکتهای ارائه دهندهی سرویسهای اینترنتی که بقایشان در گرو فروش ترافیک مصرفی به کاربران است، از زندگی آنلاین کاربران استقبال میکنند. شرکتهایی که بستر موبایل را در اختیار دارند، خوشحال میشوند که گوشی تلفن ما، حتی در رختخواب هم از ما جدا نشود. خصوصاً این روزها که هر شکلی از فعالیت آنلاین، میتواند برای آنها درآمدزا باشد. بنابراین هیچکس وقت و علاقه ندارد که برای ما، از خطرهای احتمالی در شبکههای اجتماعی بگوید.
اخیراً نشریات مطرح دنیا به صورت جدی نگران هزینههای ناپیدای حضور ناپخته کاربران در شبکههای اجتماعی هستند. Business Insider فهرست خطاهای احتمالی در شبکههای اجتماعی را منتشر میکند. Time از خطاهایی میگوید که میتوانند شغل ما یا چیزهای مهمتر از شغل را از ما بگیرند. سایت Entrepreneur (کارآفرین) فهرست جداگانهای از خطاهای کاربران در شبکههای اجتماعی را منتشر کرده است. دشوار است نشریه معتبری در فضای آنلاین و مرتبط با محیط کسب و کار یا سبک زندگی را بیابید که تا کنون به این مقوله نپرداخته باشد.
آنچه در ادامه میخوانید، جمعبندی مختصری از منابع فوق و سایر منابع معتبر مشابهی است که به این موضوع پرداختهاند. این موارد به ترتیب اهمیت فهرست نشدهاند. چون معلوم نیست کدامیک از آنها قرار است بزرگترین هزینه را به شما تحمیل کند!
اینجا فضای خودم است. دوست دارم هر جور که میخواهم باشم! هر کسی نمیخواهد به صفحهی من سر نزند!
شاید اگر همین یک نگرش، مورد بازنگری قرار گیرد، لازم نباشد که تمام موارد بعدی در این فهرست را مرور کنیم. نسل سنتی قبل، با هر وقت سر و صدای بحثها و دعواها و عزا و عروسیاش، مغز همسایگان را مستهلک میکرد، در پاسخ به اعتراض دیگران، با چهرهای حق به جانب فریاد میزد: «چاردیواری! اختیاری!». نسل امروز، واژههای جدیدتری را برای فریاد کردن همان حق قدیمی آموخته است: «اینجا حریم شخصی من است». «در مورد من قضاوت نکنید» و «اینجا آنطور هستم که هستم. تو هم در خانهات هر طور که میخواهی باش!» و دهها جملهی شبیه اینها. شاید بتوان برای آن مثال قدیمی «چاردیواری اختیاری» به نوعی دفاعیهای جور کرد، اما این شعار قطعاً در دنیای مجازی و شبکههای اجتماعی مصداقی ندارد. چرا که «دیوار»ی وجود ندارد. آنها که میگویند «زندگی آنلاین، زندگی در خانهای با دیوارهای شیشهای است» درست میگویند اما تمام واقعیت را نمیگویند. زندگی آنلاین، مانند زندگی در خانهای با دیوارهای شیشهای است که جدای از اینکه فیس بوک و توییتر و دیگران، هر روز همسایگان شما را به سرک کشیدن به خانهتان دعوت میکنند، به همه نیز، سنگهایی داده شده (مثل کامنت و لایک و بلاک و …) که برای پر کردن اوقات فراغت، به سمت خانهی شیشهای دیگران پرتاب کنند!
بدیهی است که هر کس بخواهد میتواند هر شکلی که انتخاب میکند – به شرط آسیب نرساندن به دیگران – زندگی کند. اما به خاطر داشته باشیم که هر انتخابی، هزینهای هم دارد و به خاطر داریم که حضور در شبکههای اجتماعی مانند حضور در هر بخش دیگری از جامعه، هزینههای متعددی را برای انتخابهای ما ایجاد میکند.
به اشتراک گذاشتن مطالبی که محتوای آزاردهنده دارند
گاهی باید به خودمان یادآوری کنیم که بسیاری از ما، خبرگزاری نیستیم. آنهایی هم که دوستی ما را در شبکههای اجتماعی پذیرفتهاند یا ما را تعقیب میکنند – اگر حرفه یا علاقه یا تخصص ما خبرنگاری نباشد – احتمالاً فرض کردهاند که با یک «دوست» رابطه برقرار کردهاند و نه یک «خبرنگار». اطلاع یافتن از خبرها و اطلاع دادن خبرها هم، آداب و دانش و تخصص خاص خود را میخواهد. بنابراین پیامهایی که درعکسهای فجیع و سرهای بریده و تنهای سوخته و پیکرهای تکه تکه شده، تحلیلهایی سطحی و عمدتاً خاکستری (ترکیبی از واقعیت و دروغ) را بازنشر میکنند و زیر آن هم ملتمسانه مینویسند که: «اگر مملکت خود را دوست دارید، اطلاعرسانی کنید!» عملاً نه منجر به حرکت خاصی میشوند و نه ارزشی ایجاد میکنند. شبکه اجتماعی میشود یک گروه چند هزار نفره که هر کسی وظیفهی خود میداند که حالا که نمیتواند کار دیگری انجام دهد، لااقل اطلاع رسانی کند. غافل از اینکه نفر بعدی هم همین فکر را میکند و در نهایت گروهی شکل می گیرند که هر اتفاقی در دنیای اطرافشان میافتد، مشغول اطلاع رسانی به هم میشوند تا به تدریج هر خبر، در هیاهوی خبرهای بعدی گم شود. اما قسمت مهم ماجرا اینجا نیست. قسمت مهم اینجاست که صفحهی شخصی شما، انبوهی از عکس و پوستر و جمله و شعار و … خواهد بود که هم برای مخاطب آزاردهنده است و هم استحکام هویت شما را مخدوش میکند. شما را به عنوان یک بازنشرکنندهی تصاویر غمانگیز با صفحهای خاک خورده که تاریخ مصرف بسیاری از عکسها و حرفهایش گذشته است، خواهند شناخت.