شهید عبدالرحیم مجدی مجدیان در تاریخ ۲۸/۱۲/۲۹ در خانواده‏ای مذهبی و کارگر در شهر آبادان متولد گردید . پدر او کارگر شرکت ملی نفت بود که در آبادان کار می‏کرد اوفردی بسیار متدین و مهمان دوست بود و خانواده خود را بسیار گرامی می‏داشت . وی پس از بازنشستگی به دزفول مهاجرت نمود و بدین‏ترتیب در دزفول سکنا گزید .عبدالرحیم۸ ساله در سال دوم دبستان تحصیل می کرد که پدر خود را از دست داد(سال۱۳۳۷) او با هر مشقت و سختی بود دوره ابتدایی را به اتمام رسانید ولی چون خانواده اش از نظر مالی در سطحی نبود که قادر به تأمین مخارج چند فرزند در دبیرستان و دبستان باشد مجبور شد همه روزه در تابستان و در گرمای شدید ۵۰ درجه که تاب و توان هرکس را از بین می‏برد به کارگری از جمله بنائی و کار در کوره‏های آجرپزی مشغول شود تا با دستمزد خود بتواند در دبیرستان به تحصیل بپردازد و بدین‏سان توانست هزینه‏ های تحصیل خود را به زحمت بازوی خود بدست آورد .اما این یک بعد فقر است از نظر مادی . بعد دیگر این جوان شهید را اگر بخواهیم ، از نظر شخصیتی و معنوی بررسی می‏کنیم باید گفت که جوانی خنده‏رو و دوست‏داشتنی با محبت و با دوستان بسیار صمیمی و مهربان و یاری‏رسان دوستان در هنگام سختیها و مشکلات بود ، بطوری که هیچوقت دوستی از او گلایه نداشت. از خصائص دیگر وی روحیه بلند ورزشکاری و جوانمردی او بود که در صحنه ورزشی همگان ، حتی  بازیکنان تیم حریف با احترام خاصی با او برخورد می‏کردند .او در کلاس داوری فوتبال نیز شرکت کرد و پس از طی دوره آموزشی موفوق به دریافت کارت داوری شد، او در کار داوری نیز بسیار موفق عمل کرد . بطوریکه  کلیه تیمهای فوتبال خواستار داوری عبدالرحیم مجدیان برای خود بودند . و آن چنان این جوان محبوب دلها شد که پس از شهادت وی استادیوم شهر را بنام او نامگذاری نمودند . شهید عبدالرحیم مجدی مجدیان پس از اخذ دیپلم و خدمت سربازی جهت استخدام در سه امتحان ورودی اداره ثبت اسناد و سازمان آب و برق و شرکت ملی نفت ایران شرکت نمود . که پس از مدتی در هر سه امتحان موفق شد و دعوت به کار گردید که پس از مشورت با تنی چند از دوستان و آشنایان استخدام در اداره ثبت اسناد و املاک دزفول را انتخاب نمود تاشاید از این طریق به مردم شهر دزفول خدمت کند .دیری نگذشت که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی آغاز شد و این جوان برومند و آزاد دیگر سرازپای نمی‏ شناخت و تظاهرات و مبارزه با رژیم ستمشاهی را جزء واجبات می‏ شمرد . نامبرده در تاریخ ۵۷/۷/۲۴ در حالی که می‏خواست ماشینهای ساواک را به آتش بکشد از پشت‏ بام ساواک به طرف او شلیک می‏ کنند و او مورد هدف گلوله قرار می‏گ یرد و به شهادت نائل می‏آید .