-گِر خُفت دا، ایدَم ماربَگولی میا هان!! (بخواب مادرجان، الان ماربگولی میاد هااا)

-خُفتِ بچون، صدا پا بُمبِرَ ترو بمیا..ولَتی.(بچه ها بخوابید، صدای پای بمبره ترو میاد..ای وای)

– مار، یَ سردوگوش!…مار یَ سَر دوگوش!..بیو ..بیو ..رولَم تلیتاشَه نَمخوره.(ای مار یک سر و دوگوش، بیا سراغ فرزندم چون غذایش را میل نمی کند)

***

اینها نمونه هایی از تکیه کلام های رایج مادران دزفولی تا همین ۳۰ سال قبل بود که با استفاده ی ابزاری از نام شخصیت های موهوم و خیالی، فرزندان خود را کنترل و یا مدیریت می کردند.

هرچند شگردِ های کمکی اینچنینی، در کوتاه مدت، موجب توفیق نسبی بزرگترها در کنترل کوچکترها بود اما باید اذعان داشت که در درازمدت باعث نهادینه شدن ترسی مداوم از تاریکی، جن، پری و ارواح در دل و جان کودک به حدی عمق می یافت که گاهی تا میانسالی نیز فرد را همراهی می کرد.

معماری خاص بافت قدیم و پیچ و خم های تنگ و باریک کوچه ها ی آن در تاریکی شبانگاهی دزفولِ قدیم بر شدت این وهم آلودگی ذهنی کودکان و نوجوانان می افزود.

شاید یکی از نکاتی که پژوهشگران فولکلوریک امروز دزفول کمتر بدان پرداخته اند چرایی و چیستایی قبرستان های محلی در بافت قدیم بود.

اینکه چرا و به چه علت تا همین ۵۰ سال پیش در برخی محلات بافت قدیم، متوفی را فقط به آرامستانهایی همچون آقارودبند که در حاشیه شهر بود نمی بردند بلکه درون محلات و در چند قدمی خانه اش وی را دفن می کردند.

آیا عَلَقه و عُلقه ی خانواده به میت و نبودِ فرصت و امنیت کافی برای رفتن به قبرستان های حاشیه شهر دلیل اینکار بود؟

و آیا برخی بزرگان درست سفته اند که انجام این عمل مکروه (دفن مردگان درون شهر و در مجاورت خانه ها) موجب سنگینی شبهای شهر دزفول است؟

(این یک حقیقت است و با مقایسه با شب های اهواز کاملا قابل درک است)

کاش کسی زحمت بکشد و آمار قبرستان های کوچک و متعدد درون شهر را (که غالبا زیر آسفالت خیابانها دفن شده اند) کلاسه کند.

به هر جهت بحث من در این پُست طولانی است و در چند قسمت تکمیل خواهد شد زیرا وقت بنده برای بارگذاری یکجای بحث ضیق است و از سویی موضوعی جذاب و دلچسب در پیش داریم که حیف است حالت مونولوگ به خود گیرد و مایلم تا دیالوگی چند سویه میان دوسون دیسون کلید بخورد.

شک ندارم که گفتنی نزد بزرگترهای دیسون در این زمینه فراوان و ذایقه شنیدن و خواندن نزد جوانترهای محفل زیاد است.

یکی از سوالاتی که طی ۱۵ سال اخیر ذهن بنده را هر از گاهی بخود مشغول می کند این است که ادبیات رایج جن و پری و بحث های ماورایی میان خانواده ها که تا ۳۰ سال قبل زیاد بدان پرداخته میشد چرا اکنون از فرهنگ روزمره ی خانواده ها محو شده است.؟

آیا باز هم پای رسانه در میان است؟

آیا ژانرهای وحشت سینما و تلویزیون کار و بار شفاهی گوی های بزرگترها را کساد کرده است؟

یا دلیل دیگری؟

توجه داشته باشید عرض بنده ناظر به چرایی! محو نسبی این فرهنگ از ادبیات خانوار دزفولی(و حتی ایرانی) است نه اینکه حتما فرهنگ خوب یا بدی بوده است.

در این خصوص شما نیز اظهار نظر فرمایید لطفا.

اما بعد..

جن موجودی است که خداوند متعال به موازات انس(انسان) و مَلَک(فرشته) خلق کرده است.

همانطور که ذات انسان از خاک خلق شده ذات جن نیز از آتش است و به قول دکتر عباسی، جن از جنس زبانه های آبی رنگ آتش است.

شاید برخی از مردم ندانند که ابلیس لعین نیز از طایفه ی جن است.

می گویند ۷۰ هزارسال عبادتش به درگاه خدا، وی را در ردیف ملائکه نشاند و نزد پروردگار تقرب خاص یافت و اتفاقا دو چیز او را به ورطه ی سقوط و غرور در فقره ی سجده نکردن به انسان انداخت.

یکی خاکی بودن انسان و آتشین بودن ابلیس و دیگری همان ۷۰ هزار سال عبادت وی و صفر کیلومتر بودن آدم.

یک پرانتز : ( تاکید چند سال اخیر هالیوود بر مثبت نمایی رنگ آبی در فیلم هایش به همین دلیل است چرا که ارباب صهیونیستی هالیوود برای گسترش پایه های مافیای جهانی رسانه ای خویش توسعه شیطان پرستی و تبعیت از ابلیس و شیاطین طایفه ی جن را در دستور کار خود قرار داده است. نگاهی دقیقتر به فیلمهای هالیوود این حقیقت را به شما نمایان خواهد ساخت که اصراری مرموز بر خوب و مثبت نشان دادن رنگ آبی و حتی هیولاهای زشت و کریه المنظر وجود دارد و این چیز نیست جز غلظت حضور ابلیس و سپاهش در دستگاه منحرف شده ی انسانی روی کره ی خاکی و این غلظتِ حضور هر چه بیشتر می شود ما به سمت نبرد نهایی حق و باطل پیش می رویم. منظورم آرماگدون صهیونیست ها نیست بلکه غرض، ظهور منجی است)

بگذریم..

آنچه باید همگان بدانند این است که جن مخلوقی است که همچون انسان از وجوهات اخلاقی مثبت و منفی و دین و ایمان های مختلف و رایج در روی زمین برخوردار است.

کسانی که وجود جن را منکرند به حکم دین مبین، کافر محسوب می شوند چرا که حقیقتی از دین و شرع مبین و فرموده ی قرآن را تکذیب کرده اند.

اما ادعای دیدن و ارتباط با این آفریده ی مرموز خداست که از زبان و بیان هر کسی قابل پذیرش نیست.

اما بوده اند و هستند کسانی که امکان و یا توانایی دیدار با جن را داشته و دارند.

جن ها به لحاظ دینداری همچون انسانند. مسلمان دارند. شیعه و سنی دارند.

مسیحی دارند و قس..

اما به گونه ی خلق جسمی، گفته می شود که یک گونه ی جن مادینه و احتمالا شرور و دست بر قضا «زیبا» را پری می گویند.

یکی از نفرین های دم دستی و رایج مادران دزفولی به دختر بچه ها این بود : «یَ پریِ زَنایات»

ظاهرا دختربچه های زیبا را میگفتند : پری زِ یَ (پری زده) و این کنایه ای بود در خصوص تایید زیبایی آن دخترک.

یکی از گونه های رایج جن های منفی را عمدتاً شبیه بُز به ما کودکان سابق دزفولی معرفی می کردند.

 

 

مرحوم آقاسید صدرالدین کاشف، مشهور ترین دزفولی دو قرن اخیر است که علم تسخیر جن داشته و خدمتکاران و نوکرانی از طایفه ی جن دائما در خدمت ایشان بوده اند.

 

این بنای کاشفیه است که عبادتگاه و تهجدگاه آقاسیدصدرالدین بوده که به احتمال قریب به یقین اجنه بارها در ایوانی که ملاحظه می کنید خدمت ایشان رسیده اند

ادامه دارد..

 

آنچه را که در این پُست قرار است بخوانید کمتر شنیده اید

و آنچه را که قرار است ببینید برای اولین بار در عمرتان شاهد خواهید بود

برگرفته از وبلاگ دیسون به قلم مهران موزون