*بسمه تعالی*
ورود به محله مجدی ها،همیشه ضمیرناخوداگاهم را به محرم و عاشورا سوق میدهد.
نه تنها من،بلکه اکثریت ما چشم دلمان عجین شده با این حماسه شگفت.
در سکوت کوچه که قدم میزنی ،در هجوم اوهام آنچه توجه ت را بخود جلب میکند محرم ست و محرم.
چشمانت را که میبندی،گوشه ای حاج رحیم را میبینی در تدارک گروه مارش،سویی دیگر عموی مرحومم حاج محمدکاظم و حاج میرزاو حاج هوشنگ و حاج محمد را میبینی که گرم صحبتند،گوشه ی دیگر عمو پرویز را میبینی که دارد خوشمزه ترین چای دنیا را آماده میکند.
در طرف دیگر جوانترها در تکاپویند،
گروهی دم گرفتند،چلاب میزنند،دسته ای طبل های معیوب را آماده استفاده میکنند.
بچه ها به همراه مادرشان به پشت بام منزل دایی حاج رشید رفته اند و نظاره گر شور حسینی اند.
*بلاشک اینها تجسمات مشترک* هم سن و سالهای من است که با ورود به کوچه در هر زمان از سال،مقابل چشمانشان مجسم میشود.
.
.
بعد از هر عاشورا لحظات را میشمردیم برای سال بعد و همین سیر گردون و تکاپوهای شیرین.
.
.
و اما امسال…..
امسال محرمی بود که محروم شدیم از لذت چشیدن شورٍ شیرینش.
دلها اینجا بود اما،جسم ها…..
بنا به مصالحی توفیق اجباری نصیب خیلی ها شد،که به طرقی دیگر از این مراسم بهره ی معنوی بجویند و حماسه حسینی را به سبکی متفاوت پاس بدارند.
اما بالاخره با تمام محدودیت هایی که امسال داشتیم لازم بود که چراغ حسینیه روشن بماند،
خادمین اباعبدالله پیش از شروع دهه و حتی اعلام رسمی محدودیتها تصمیم گرفتند،مراسمات را با بالاترین ضریب امنیت سلامت،اجرا کنند،تا از سویی هم تکیه برپا باشد و هم به سلامت سایر عزاداران خدشه ای وارد نشود.
به مدد حضرت امیرالمؤمنین و بی بی فاطمه زهرا(س)،امسال نیز مراسمات با شکوه ولی با شکلی نو برگزار گردید،باشد که از تشعشع پرتو آن برکت و گرما بر زندگی تک تکمان گسیل شود.
ان شالله.

حسن مجدی عرب
۱۳محرم الحرام۱۴۴۲