فرزند هنر باش نه فرزند پدر             فرزند هنر زنده کند نام پدر را

     قدم که به اطاقش گذاشتم شوکه شدم به طوری که سلام حسین ( سعید ) را نشنیدم . اطاقش را به شکل زیبایی اراسته بود . سازهای مختلفش را در گوشه و کنار اطاق اویزان کرده بود و در گوشه ای دیگر کوزه هایی که با خطوط زیبا مزین شده بودند به چشم می خورد . موسیقی ارامی که ما را با خود به عالمی دیگر می برد . تقدیر نامه هایی که به ترتیب و با طرزی خاص چیده شده بود . عکس حسین در کنار استاد ” بیژن کامکار ” .قوری چینی بر روی منقل زغالی و لیوان های کمر باریک و قندان مسی . نقاشی هایی که بر دیوار الصاق کرده بود . به قول خودش وارد ” خلوت ” ش شده بودم و مرا به معیّت خویش فرا خوانده بود .

     مصاحبه کردن با شخصی که حتی راضی به معرفی خودش نیست واقعا مشکل است اما به هر ترفندی بود حسین را راضی کردم تا خودش را برای من معرفی کند تا شما نیز او را بهتر بشناسید .

     دوشنبه ۱۹ / ۲ / ۹۱ . ساعت ۱۰ شب . مرا به شام مجردی دعوت کرده بود : املت . بعد از خوردن شام و شربت و شیرینی به طبقه ی پایین رفتیم تا با هم گپ و گفتی داشته باشیم .

     اتاقش که انباری منزلشان بوده است توسط خودش تمیز ، سفید کاری و رنگ می شود و ارام ارام به سلیقه ی خودش ان را اذین می بندد .

     حسین در تاریخ ۱۰ / ۶/ ۶۶ از پدری به نام اقای ” حمید مجدیان ” کارمند بانک ملی و خانم ”  اگهی ” خانه دار متولد می شود .

     شیفته ی موسیقی است و این حس را از پدر و مادرش به ارث برده است . به گفته ی مادرش در کوچکی تنها چیزی که او را ارام می کرده است اهنگ ” بی قرار ” شهرام ناظری و یا دف استاد بیژن کامکار و سیاوش بیدکانی بوده است .

    کودکستان را در ” پیشگام ” و ابتدایی را در ” شاهد ” به اتمام رساند . از کودکستان دکلمه های فی البداهه را که بر سر صف خوانده است خوب به یاد دارد همچنین شعرهای گروه سرود دوران ابتدایی . مهمترین دل خوشی دوران ابتدایی اش زنگ ورزش بوده است که از ورزش فرار کرده و در اتاق پرورشی خود را با یک موزیکال مشغول می کرده یا به دیگر فعالیت های هنری می پرداخته   .

     در سن نه سالگی پدر به عنوان کادوی قبولی سال سوم ابتدایی یک ارگ کوچک به حسین هدیه می دهد و جالب اینکه ان ارگ را هنوز به همان طراوت و تازگی حفظ کرده بود .

     دوران راهنمایی را در مدرسه ” شهید سپهری ” طی می کند . در این زمان به تکواندو روی می اورد و در سال ۷۸ در وزن خود در شهرستان دزفول به مقام اول می رسد . در این سن اوقات فراغتش را با مقداری سیم و الومینیوم و یک سوهان سپری می کند و هر زمان کاردستی تازه ای از زیر دستش بیرون می اید . یادگار ان زمان یک تار دست ساز بوده است که با ابتکاری جالب ان را می سازد . می گوید : پدرم هیچگاه جلوی مرا نمی گرفت و علی رغم اینکه مرتبا به وسایل خانه اسیب می رساندم مرا مورد شماتت قرار نمی داد.

     پس از ان ” چاقی ” مفرطی گریبانگیر حسین می شود ولی در سال دوم دبیرستان عزم خود را جزم می کند که این چاقی را از خود دور کند و لذا ورزش را به زندگی روزانه ی خود می افزاید و از ان زمان تاکنون ورزش جزء جدایی ناپذیر زندگی او شده است .

     جا دارد از دبیرانی که نقش موثری در زندگی من داشته اند یادی بکنم . اقای ” محمود حبیب اللهی ” دبیر پرورشی و اقای ” امیر محمد اردشیر زاده ” دبیر زبان و ادبیات فارسی که اولی در به ثمر رساندن هنر و دومی در سیراب کردن عطش سیری نا پذیر من به ادبیات نقش وافری داشته اند . البته افراد دیگری را نیز نام بردند که از میان انها به اقایان ” وحید تاج و ارش کامور ” باید اشاره کرد که در برداشتن گام های بلند در زندگی  ایشان نقش اساسی ای داشته اند .

    در اردیبهشت ماه سال ۸۷ ، حسین ، دف را به شکل حرفه ای اغاز می کند و از سال ۸۸ تا پایان ۸۹ ، ماهی یک مرتبه به تهران می رفته است و نزد هانا کامکار و مهندس امیر حقیری و بعد از آن استاد بیژن کامکار اصول دف نوازی را می اموزد .هر چند به اذعان خودشان ” برای موسیقی یک عمر هم کم است ” اما در این سال ها سازهای دیگر از جمله سازهای کوبه ای را هم به کار می گیرد تا شاید بتواند گم شده ی خود را بیابد ( لازم به ذکر است که حسین از اینکه بگوید من شاگرد استاد کامکار هستم ابا داشت و علی رغم میل باطنی اش من این مطلب را درج کردم )

     باید اعتراف کنم که زندگی حسین در عشق به زیبایی به خصوص موسیقی خلاصه می شود . به قول خودش ” موسیقی تنها حقیقتی است که می ماند چرا که  انسان اهنگی است که حضرت دوست سروده است ” .

     همچنانکه اشاره شد حسین از سال دوم دبیرستان وارد عرصه ی ورزش می شود و از ان زمان تاکنون تنها وسیله ی نقلیه اش دو چرخه است . ” دوچرخه ” یکی از وسایل نشان دادن خلاقیت های بی شمار حسین  شد . ساخت دوچرخه خورشیدی همچنین ترویج فرهنگ دوچرخه سواری در دزفول کافی بود تا شهردار محترم دزفول ــ اقای مهندس داویی فر ــ را مجاب کند به عنوان قدر دانی از ایشان یک دستگاه دوچرخه به ایشان اهدا کنند و از طرف فرمانداری دزفول به عنوان دانشجوی پژوهشگر نمونه در سال ۱۳۹۰ معرفی شود .

     در همان سال ها ــ سال دوم دبیرستان ــ موفق به ساخت ” دزد گیر الکترونیک ” و ” در باز کن برقی ”  و … می شود .

     پیش دانشگاهی را در ” باهنر ” پشت سر می گذارد و در دانشگاه ازاد اسلامی واحد دزفول در رشته ی مهندسی کشاورزی ــ گرایش اب ــ قبول می شود و در حال حاضر دانشجوی ترم آخر رشته مذکور است .

     حسین ، برای پروژه ی لیسانسش به ” پارک پژوهش و فناوری ” دانشگاه ازاد می رود و تمرکز خود را بر روی پروژه ی ” کنترل هوشمند شیر برقی برای ابیاری تحت فشار ” معطوف می کند و بالاخره پس از تلاش و کار شبانه روزی ان را به بار می نشاند و این همان طرحی است که در استان خوزستان حائز مقام اول می شود و برگ زرینی به موفقیت های حسین می افزاید . ” هزینه ی کم ” و ” استفاده از امکانات اولیه ” دو خصوصیت مهم پروژه بود تا مقام اولی را برای این جوان پر تلاش به ارمغان اورد .

      عشق به سریال ” پرستاران ” حسین را به سمت ” هلال احمر ” می کشاند . دکتر ” مهرداد کلانتریان ” مقدمات کار را اماده می کند و دوره های هلال احمر در دانشگاه ازاد واحد دزفول او را ابدیده می کند به طوری که در سال ۹۰ به مقام اول در استان خوزستان می رسد و در مسابقات کشوری نیز مقام نایب قهرمانی را اخذ می کند و موفقیت دیگری به پیروزی های قبلی خود می افزاید . لازم به یاداوری است که خانم دکتر ” مینا حدادی ” نیز در این موفقیت سهم بسزایی داشته اند و بدین وسیله از ایشان نیز قدر دانی می شود .

     از حسین می پرسم چه زمانی احساس موفقیت می کنی ؟ می گوید : هر زمان که خانواده ام و بخصوص پدر و مادرم از من راضی باشند همچنین موقعی که بتونم باعث لبخند از ته دل انسان ها باشم چون که بیشترین چیزی که به من انرژی می ده “شادمانی و لبخند اطرافیانمه  ” .

     موسیقی را چطور شروع کردی ؟ می گوید :  دف نوازی را با یک کفه ی ترازو شروع کردم و مقداری برنج در ان می ریختم تا صدای خلخال بدهد . در دوران نوجوانی ابزار های مختلفی را در حیاط دور و ور خود جمع می کردم و ” جاز ” راه می انداختم اما اکنون موسیقی را فقط فقط برای دل خودم می نوازم و سازم را بازیچه ی دست دیگران قرار نداده و نمی دهم

. ادامه می دهم چرا تو هر جمعی ندیدمت اجرا داشته باشی ؟ پاسخ می دهد : حرمت امام زاده به خادمش است . موسیقی حرف دل است و حرف دل را …   …  سکوت می کند و بعد از مکثی بلند می گوید ترجیح می دهم  فقط و فقط در اجراهای رسمی حضور داشته باشم  . (لازم به یاداوری است که  همین دیروز ( سه شنبه ۲/۲/۹۱ ) یک اجرای خیر خواهانه با گروه فواد صفدری در دانشگاه جندی شاپور  برای نابینایان داشته اند همچنین  اجراهایی به نفع معلولین ذهنی ، بیماران ام اس و بهزیستی و … )

     از این که جوانی با این استعداد در کنارم قرار گرفته و از جمع بزرگ خاندان مجدی بود به خود می بالیدم .

     در این قسمت شما را به خواندن قسمتی از موفقیت های حسین دعوت می کنم .

 . انتخاب به عنوان پژوهشگر نمونه شهرستان دزفول

 .معرفی به عنوان نخبه ی دزفولی در اذر ماه سال ۱۳۹۰

 . کسب رتبه ی اول امداد و نجات دانشجویی در استان خوزستان در سال ۱۳۹۰

 . کسب عنوان نایب قهرمانی امداد و نجات دانشجویی کل کشور در سال ۱۳۹۰

 . مبتکر برتر دانشگاه ازاد دزفول

 . انتخاب به عنوان اولین هسته فناور دانشگاه ازاد اسلامی واحد دزفول در سال ۱۳۹۰

 . کسب عنوان برتر جشنواره موسیقی استان خوزستان در سال ۱۳۸۹ ( در بخش تک نوازی دف )

 . کسب عنوان برتر جشنواره موسیقی استان خوزستان در سال ۱۳۹۰ ( در بخش گروه نوازی )

 . کسب رتبه ی سوم جشنواره ی موسیقی کشوری (ملی منطقه ی غرب کشور )در سال ۱۳۹۰ ( در بخش گروه نوازی ) به همــراه گروه ” چکـاد ” به سرپرستی اقای ” علی موحدی راد “

     قصد داشتم از اطاقش عکسی به یادگار بگیرم اما انقدر جوگیر شده بودم که حیفم امد ” خلوت ” ش را برملا کنم و از قید عکس گرفتم گذشتم .

     موقع خدا حافظی گفتم صحبت اخرت چیست ؟ با تبختر سر خود را بالا اورد و گفت :

                              افتخار می کنم که برگ کوچکی از درخت تنومند خاندان مجدی هستم

اما چیزی که در مصاحبه با جوانان موفقمون نظرم رو به خودش جلب کرد این بود که به ابراز تواناییها و افتخارات کسب شده خود تمایلی نداشتند

این حس فروتنی(که در تربیت خانوادگی ما ریشه داره) بسیار قابل تقدیره اما یادمون باشه بچه ها، گفتن آنچه که هستیم نه نشان غرور بلکه گویای توان ما در صرف فعل “خواستن” هست. این قدرت باور را به همدیگه منتقل کنیم (محمو رضا)