چهره ای آشنا و صاحب نام است و نیازی به معرفی آن هم به دزفولی ها و خصوصا به خاندان مجدی را ندارد.شروع زندگی مشترک اکثریت قریب به اتفاق ما متاهلین،با آهنگ صدایش عجین است آن هنگام که آرام و با طمانینه کنارمان میخواند:

قال رسول الله النکاح سنتی۰۰۰۰۰

و ما با توکل بر خدا و اجازه بزرگتر ها بله رامیگفتیم و زندگی مشترک را آغاز میکردیم.مردی محترم و خوش سخن که هزاران هزار خاطره تلخ و شیرین در سینه دارد.با تماسی تلفنی خودم را معرفی و از ایشان وقت ملاقاتی خواستم.به گرمی پذیرایم شد و مرا شرمنده محبتش کرد.

دو سه روز بعد به اتفاق خانم فاطمه حلاجی در دفتر کارش حضور یافتیم و دو ساعتی پای سخنان و حکایات شیرینش نشستیم و لذت بردیم.خیلی دقیق سالهای پیش و خاطرات مرتبط با آن سالها را در یاد خود جای داده است.میگویم حاجی دوست داری خاطراتت را به صورت کتاب در بیاوری؟می گوید حوصله ای برای انجام این کار ندارد و من افسوس میخورم که چرا آنان که دستی بر قلم دارند و شیوه و روان می نویسند از چنین گنجینه هایی استفاده نمی کنند؟

در ابتدای گفتگویمان به نیکی از بزرگان خاندان یاد میکند.از احترام بی رنگ و خالصانه ای که جوانان به بزرگان داشتند می گوید و از نبود صمیمیت و یک رنگی در جامعه امروزه با تاسف یاد میکند.

رشته کلام را از دستش میگیرم و می گویم حاجی این شعر راکه زنان برای دخترکان خرد سال خود میخواندند شنیده ای و به یاد داری؟
کِلِ زَنُم بنی نجارَ گووم مَرتَ بُرَ روله دِلُم(کل میکشم و به بنی نجار می گویم مهریه ات را ثبت کند عزیز دلم)
خنده ای شیرین صورتش را می پوشاند و به علامت تایید سر تکان میدهد و خود را این چنین معرفی می نماید
بنده عبدالنبی بنی نجار فرزند مرحوم عبدالمحمد متولد سال ۱۳۱۸ شمسی دزفول و بچه محله قلعه هستم

۲-میزان تحصیلاتتان؟
دیپلمه هستم

۳-چه شد که به شغل محضر داری روی اوردید؟
شغلی بود که از پدرم برایم به ارث ماند.مرحوم پدرم از محضر داران قدیمی دزفول بودند.از بیست سالگی همراه پدر بودم و چهار سال بعد از فوت ایشان،با معرفی آیت الله معزی به تهران،مجوز های لازم را گرفتم و از سال ۱۳۴۴عهده دار دفتر شدم

001
۴-مرحوم پدرتان اولین محضردار دزفول بودند؟
خیر،قبل از ایشان مرحوم سید هبت الله امام به این کار اشتغال داشتند

۴-از فرزندانتان کسی وارد این حرفه شده است؟
خیر؛در حال حاضر لازمه ورود به این کار داشتن مدرک لیسانس حقوق است که نداشتن این مدرک و نبود علاقه ای خاص به این رشته و حرفه در میان فرزندانم باعث شد که آنها به شغل های دیگری گرایش پیدا کنند.البته نا گفته نماند که یکی از پسرانم گاهی اوقات درانجام کارهای دفتری یاریم میکند

۵-حاج آقا،کار شما ثبت عقد و مهریه است.کمترین میزان مهریه ای را که به ثبت رسانده اید چه میزان بوده است؟
بگذار سوالت را اینگونه مطرح کنم که با ارزش ترین مهریه ای را که به ثبت رسانده ام چه بوده؟

سال ۱۳۴۵از طرف سرهنگ سنجری فرمانده وقت پادگان دو کوهه برای ثبت عقد دختر ایشان به مراسم جشن عقد دعوت شدم.داماد ایشان درجه دار و خلبانی بنام از نیروی هوایی بود و سرتا سر مجلس بزرگان و درجه داران ارتش نشسته بودند.ان سالها بالاترین میزان مهریه پنجاه هزار تومان بود و به عنوان مثال در بین خاندان مجدی که همیشه در تعیین مهریه جانب اعتدال را نگه می داشتند بیشتر از بیست هزار تومان مهریه ای نداشتیم.درراه رفتن به پادگان رو به همکار و همراهم کردم و گفتم:فکر کنم امروز هم باید مهریه پنجاه تومانی را ثبت کنیم.خلاصه مجلس در سکوت و ما هم مشغول انجام مقدمات که رو کردم به جناب سرهنگ که اگر در قید حیات هست خداوند عمر با عزت و اگر فوت کرده خداوند درجاتش را عالی کند و گفتم جناب میزان مهریه را بفرمایید.همه سر تا پا گوش بودیم که سرهنگ فرمود یک جلد کلام الله۰دوباره سکوت حاکم شد و من ادامه دادم و بعد؟در نهایت تعجب همگی مهمانان فرمود بعدی نداردمهریه دخترم یک جلد کلام الله است که برایمان بالاترین ارزشها را در دنیا و اخرت دارد.یقین داشته باش مهریه دختر بعدی ام نیز همین خواهد بود.
شنیدن چنین حرف و تعیین چنان مهریه ای آن هم در زمان شاه و آن هم از طرف فرمانده پادگان آنقدر برایم عجیب بود که با گذشت حدود پنجاه سال ان چنان در یاد و خاطرم حک شده که گویی دیروز بوده است

۶- و بالاترین میزان مهریه ای که ثبت فرمودید؟
۱۲۴۰۰۰ سکه که هر چه خواهش کردیم عروس خانم حاضر نشد کوتاه بیاید.جا دارد همین جا از تمامی خوانندگان و بازدیدکنندگان سایت هایی که این مصاحبه در انها درج میشود خواهش کنم در امر تعیین مهریه و بالا بردن سقف ان بدعت و نوآوری نکنند.بیایید به جای مهریه،مهر و همدلی تعیین کنیم.امر ازدواج را سخت نگیریم و از تشریفات و تجملات دوری کنیم.ما تا سال ۵۸ مهریه ۶۰ تا۷۰هزار تومانی بیشتر نداشتیم هیچ گاه عروس، دامادی را برای پرداخت مهریه به دادگاه نمی کشاند و از طلاق خبری نبود،واقعا الان ببینید با وجود مهریه های انچنانی به کجا رسیده ایم؟

۸-آقای بنی نجار عجیب ترین مهریه ای را که شنیده اید؟
اکثر جواب های شما را بنده باید در قالب حکایات جالب و شنیدنی بدهم.

سال ۵۸ با مرحوم آقای قاضی برای جاری کردن صیغه عقد و ثبت ان به مراسمی دعوت شدیم،باز هم پس از انجام مقدمات کار رو به داماد کردیم و گرفتیم:مهریه عروس خانم چیست؟داماد بدون هیچ تا ملی وبا نوعی غرور خاص گفت:یک قبضه اسلحه کلاشینکف.سعی کردم تعجبم را پنهان کنم و در همان حال به داماد گفتم:فرمایش شما متین اما اگر عروس خانم تمکین از شما را منوط به گرفتن اسلحه کرد از کجا می آوری؟جوابم را نداد و بلند شد و از پشت پر ده اسلحه را در آورد و گفت:این هم مهریه عروس۰به هر ترفندی بود ایشان را از تصمیم شان منصرف کردیم ۰در ابتدای جنگ یعنی سال۱۳۶۰هم مورد عجیب دیگری داشتم که عروس اصرار داشت سفر به بیت المقدس مهریه آش باشد و عجیب تر از همه مهریه هایی شنیدم که یا ثبت شدند و یا نشدند چند سال پیش بود که وقتی سوال کردم میزان مهریه چقدر است عروس خانم فرمود:دست راست داماد.اول فکر کردم اشتباه شنیده ام ولی وقتی سوال مرا مجددا تکرار کردم متوجه شدم درست شنیده ام رو کردم به عروس خانم و گفتم:میدانی دخترم این حرفی که گفتی یعنی چه؟گفت که کاملا میدانم و دوست دارم این مهریه برایم ثبت شود باز هم کلی کلنجار رفتیم و اصرار نمودیم تا ایشان را از تصمیم نا بجا و غلطی که گرفته بود منصرف کردیم.وقتی با این خواسته های نابجا و مهریه های انچنانی روبرو میشوم بی اختیار به یاد مرحوم آیت الله قاضی می افتم که وقتی در مجلسی حضور می یافت و متوجه میشد مهریه عروس بالفرض در زمان خودش از صد هزار تومان بیشتر است بلافاصله به حالت اعتراض مجلس را ترک میکرد.روحش شاد

0001
۹-به یاد دارید از چه زمانی مهریه های بسیار سنگین یا عجیب باب شد؟
ما تاسال۵۸ مهریه بیشتر از هفتاد هزار تومان نداشتیم و بعد از ان بود که کم کم سکه باب شد و مهریه ها بالا رفت

۹-حاجی مهریه همسرتان چقدر است؟آیا مهریه ایشان را پرداخت کرده اید؟
سال ۱۳۳۹مهریه ایشان سیصد تومان بود که به ایشان نداده ام .اما بنا به اعتقادی که دارم تمام اموال منقول و غیر منقول خود را به نام همسرم کرده ام

۱۰-صیغه عقدتان را چه کسی جاری ساخت؟
مرحومین آیت الله معزی و حاج ملا عباس مخبر

۱۱-چند فرزند دارید؟
سه پسر و یک دختر.پسرانم ازدواج کرده اند و دخترم مجرد است

۱۲-صیغه عقدشان را خودتان خوانده اید؟
خیراین کار را به همکار آنم سپرده ام

۱۳-چه احساسی دارید زمانی که صیغه عقد را بین دو جوان جاری می کنید؟
خوب احساس خوشایندی است.ازدواج سنت رسول الله است امد دارم جوانان با عمل به سنت پیامبر روز و روزگاری خوش داشته باشند

۱۴-آقای بنی نجار ،میزان ثبت ازدواج در سالهای اخیر کمتر شده است؟
در مقایسه کشوری بله ولی در سطح شهرستان خودمان دزفول نه.اما سن ازدواج خصوصا برای دختران بالا رفته و به نوعی زنگ خطری است در همه زمینه ها و متاسفانه میزان طلاق هم بخصوص در سه چهار سال اول ازدواج و دوران عقد بالا رفته است

۱۵-چرا دفتر ثبت طلاق دایر نکرده اید؟
چون هر چه از خواندن خطبه عقد لذت می برم شاید صد برابر آن از خواندن خطبه طلاق بیزارم۰طلاق مکروه ترین حلالی که متاسفانه ان چنان بین جوانان امروزی رایج شده که جای هیچ حرفی را باقی نگذاشته است.تعیین مهریه های انچنانی عواقب تلخی دارد که ما به عینه داریم میبینیم،قدیم با مهریه صد تومانی پنجاه سال با هم زندگی می کردند و امروز با مهریه هزار سکه طلایی سه ماه کنار هم دوام نمی اورند.کجا رفت ان همه صفا و صمیمیت؟

۱۶-چه ماه هایی از سال بهار کاریتان محسوب میشود؟
عید نوروز و تعطیلات نوروزی ،ماه شوال و رجب و شعبان و ذی الحجه

۱۷-پیش آمده که روزهای بخصوصی چون تاسوعا و عاشورا خطبه ی عقدی بخوانید؟
خیر اما شب تاسوعا و یا شب های قدر این کار را انجام داده ایم

۱۸-رکورد بیشترین ثبت عقد شما در یک روز چه میزان بوده است؟
بنده ثبت ۲۶ عقد در یک روز را در روزومه کاری خودم دارم

۱۹-کوچک ترین و مسن ترین عروسی که برایشان خطبه عقد خوانده اید؟
ما عقد عروس نه ساله تا هفتاد ساله را ثبت کرده ایم۰البته برای عروس زیر سیزده سال باید ابتدا از دادگاه حکم بگیرند

۲۰-عروس نه ساله؟
بله اتفاقا ثبت ازدواج دختران کم سن وسال برای مردان مسن اصلا برایم خوشایند نیست.این درسی بود که من از آقای شادپی ،رئیس وقت دادگاه دزفول گرفتم۰ عروسی داشتیم که به لحاظ سن کم باید از دادگاه و پزشکی قانونی مجوز می گرفت ۰ علیرغم آنکه تمام کارها انجام شده بود و هیچ مشکلی وجود نداشت در نهایت دادگاه حکم نداد.وقتی شخصا پیگیر شدم متوجه شدم شخص رئیس دادگاه موافقت نکرده،ایشان به من گفتند این کار نه شرعی است و نه قانونی من این دختر را دختر خودم میدانم و وجدانم اجازه صدور مجوز را نمی دهد و به لحاظ عاطفی امضا نمی کنم.من این درس را از ایشان گرفتم و از ان به بعد بارها پیش آمده به من ایراد گرفته اند ولی من این کار را نمی کنم

۲۰-در طول ۴۹سال کاریتان دامادی را سراغ دارید که پای سفره عقد مهریه همسرش را پرداخت کرده باشد؟
خیر اما نا گفته نماند در بین عرب ها داماد هایی سراغ دارم که مهریه همسر را نه به همسر بلکه به پدر همسر نقدا پرداخت کرده اند

۲۱-آقای بنی نجار حضور روحانی و شاهد در مراسم عقد الزامی است؟
خیر،خطبه عقد را حتی خود دختر و پسرهم می توانند برای هم بخوانند و وجود شاهد هیچ ضرورتی ندارد اما حضور روحانی به سبب احترامی است که مردم نسبت به آنها دارند اما برای خواندن و جاری ساختن خطبه طلاق وجود شاهدین هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ قانونی الزامی و اجباری است

۲۲-خطبه باید حتما به زبان عربی خوانده شود؟
خیر،اجبار و الزامی در این کار نیست و به فارسی نیز میتوان ان را خواند و جاری ساخت ولی سنت است که به صورت عربی ان را بخوانند،جالب است که بدانید حتی خانم ها نیز می توانند این صیغه را بین دو جوان بخوانند

۲۳-صیغه عقد موقت خوانده اید یا میخوانید؟
خیر مگر بین دو جوان که قصد ازدواج دائم دارند و برای انجام مراسم و تشریفات قبل از ازدواج مایلند به هم محرم باشند

۲۴-صیغه عقد دایم با عقد موقت چه فرقی دارد؟
در صیغه عقد موقت که سالهای اخیر باب شده است عمر ازدواجی را که میخواهد صورت بگیرد را مشخص میکنند و معمولا داماد مهریه زن را قبل از ازدواج پرداخت میکند.در دزفول تا چند سال پیش اصلا چنین صیغه ای خوانده نمی شد و رواج نداشت ولی الان۰۰۰۰؟؟؟

۲۵-در مراسمی که عروس یا داماد غایب است چگونه عقد را جاری می کنید؟
ابتدا وکالت رسمی و ثبتی از طرف غایب میگیریم و سپس آنها را به عقد هم در می اوریم

۲۷-تا به حال شاهد بر هم خوردن مراسم عقد بوده اید؟

متاسفانه بله.در سالهای اخیر چندین مراسم به خاطر مهریه به هم خورده است.اما خاطره جالبی دارم که مربوط به چند سال پیش است.دامادی داشتیم که در زمان امضا کردن دفتر ها به دلایلی پشیمان شد و پا پس کشید و به هر حال مراسم به هم خورد.مدتی بعد هم عروس و هم داماد با نامزدهای جدید شان در یک روز در دفتر حضور یافتند که عقدشان را به ثبت برساند البته ما هم تمام سعی و تلاش مان را کردیم که بانامزدهای سابقشان روبرو نشوند.

۲۸-اولین ازدواجی را که به سر دفتری خودتان را به ثبت کردید به یاد دارید؟
کاملا در یاد و خاطرم باقی است۱۶ اردیبهشت سال ۱۳۴۴ بود و اتفاقا هر سال سالگرد ازدواجشان را تبریک می گویم

۲۹-حاج آقا از سخنانی که بین مصاحبه می گویید به این نتیجه رسیده ام ارتباطی تنگاتنگ با بسیاری از افراد خاندان دارید،حدسم درست است؟
نه تنها ارتباطی تنگاتنگ بلکه تعصبی خاص هم روی این خاندان دارم،باز هم اجازه دهید حکایتی برایتان بگویم تا بهتر متوجه حرفم شوید.برای مراسم عقد یکی از دختران مجدی به همراه مرحوم عالم شاه و روحانی دیگری رفته بودیم.وصلت طبق معمول وصلتی فامیلی بود و هنگام تعیین مهریه بین خانواده داماد و عروس بحثی لفظی پیش آمد که کم کم به در گیری فیزیکی منجر شد۰سعی در آرام کردن اوضاع داشتیم که مرحوم عالم شاه و روحانی همراهش از ترس برخورد های فیزیکی مجلس را ترک کردند ۰روحانی همراه مرحوم عالم شاه روبه من کرد و گفت :بلند شو بریم که در همین حال مرحوم عالم شاه در حالی که کفش هایش را به پا میکرد گفت:(ای یَ هِل مَنَ ای اَ خوشونَ) بگذا ر این بماند از خودشان است

۳۰- چند درصد عقد های افراد خاندان مجدی را به ثبت رسانده اید؟
به جرات می گویم بیش از ۹۸ درصد عقد های افراد خاندان را که در دزفول ساکن بوده یا هستند را به ثبت رسانده ام

۳۱-خاطره ای از این عقد ها در ذهن تان هست؟
بله به عنوان مثال عقد مرحوم عبدالحمید مجدی نسب با ایران خانم که دقیقا در یادم باقی مانده است.نهم دی ماه سال ۱۳۳۹ که مصادف با فردای روز عروسی خودم بود و تا زمانی که مرحوم حمید در قید حیات بودند هر سال سالگرد عقدش را تبریک می گفتم یا عقد علیرضا مجدی نسب با خانم حلاج که وقوع اتفاقی خاص ان را در ذهنم ماندگار کرد

۳۲-آقای بنی نجار به عنوان آخرین سوال بفرمایید اگر زمان به عقب باز گردد چه می کنید؟
ابتدا سکوت میکند و بعد بعضی را که در گلویش جا خوش کرده با ریختن اشک سبک میکند و می گوید :خیلی کارها را انجام میدهم و جلوی بسیاری از کارهایم را میگیرم۰سعی میکنم دل کسی را نسوزانم۰تا پی به علت انجام کاری نبرده ام عامل را زیر سوال نمی برم وای کاش زمان به عقب بازگردد اما بگذارند در این عقب گرد کوله بار تجربیات مان را با خود ببریم۰

ممنون و سپاسگزارم از این که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید

01