هرچند چهار فصل بودن کشور پهناورمان، محبت و دوستی بین مردم، عجایب تاریخی و … در نظر ما که ایرانی هستیم، عادی است اما برای گردشگران، جذاب و به قول خودشانwow! (ندای حاکی از شگفتی یا لذت و …) است. با چند گردشگر خارجی از شرق و غرب دنیا که به کشورمان سفر کرده‌اند، در فضای مجازی همکلام می شویم تا ببینیم چه چیزهای جالبی در ایران نظرشان را جلب کرده است.

تنوع جغرافیایی و زباله‌های دریا

«کلویی» ۳۴ ساله، اهل کره جنوبی است. او درباره چیزهای جالبی که در ایران دیده است، می گوید: «اول از همه ایران برای من کشور بزرگی است و شمال ، جنوب ، شرق و غرب این کشور کاملا متفاوت است یعنی از نظر جغرافیایی و فرهنگی گوناگونی بسیاری دارد. از نکات جالب دیگر در ایران این است که می توانید مثلا لبنیات تازه را به طور مستقیم از مغازه ها بخرید. بعضی محصولات تازه از مزرعه به مغازه ها می آید و ای کاش کشور من هم این طور بود!» او درباره ویژگی های مردم ایران هم می گوید: «مردم ایران بسیار مهمان نوازند و به همه تعارف می کنند که مهمان شان بشوند حتی اگر آن ها را نشناسند که این یک مورد برای مردم دیگر کشورها، کمی غیر قابل باور است! در یکی از شهرهای ایران قدم می زدیم که شخصی ما را به منزلش دعوت کرد، و ناهار را در کنار هم خوردیم و هیچ وقت خاطره اش از ذهنم نمی رود.» این گردشگر اهل کره جنوبی درباره مشکلاتی که در ایران دیده است هم می گوید: . نکته منفی که نظرم را به خودش جلب کرد، آلودگی آب بود. مردم زباله های خودشان را در رودخانه ها و دریا می ریختند که باعث تعجب همه گردشگران خارجی بود.»

فرق ریال و تومان گیجم می‌کند

«مکس» اهل آلمان است. او می گوید: «ایران برای من کشور بی نظیری است، در اخبار و رسانه های غربی تصویر نادرستی از آن ارائه می شود اما وقتی با مردمی که به این کشور سفر کرده اند، صحبت می کنم برایم جالب است که عاشق ایران شده اند.» او درباره نکاتی که توجه اش را در ایران جلب کرده است، می گوید: «چیزی که ایران را بین کشورهای دیگر برایم خاص می کند، مردم آن هستند. مردم مهربانی که به کشورشان افتخار می کنند و به نظر گردشگران درباره کشورشان کنجکاوند. این کنجکاوی و حساس بودن مردم برایم جالب است. در ضمن من عاشق نان های ایرانی ام که سنتی پخت می شود. آن ها بهترین نان های جهان اند!» او درباره دردسرهای سفر در ایران هم می گوید: «در ابتدای ورود، فرق بین ریال و تومان را اشتباه می کردم و مجبور بودم از ماشین حساب استفاده کنم که کمی برایم گیج کننده بود و حساب و کتابم را به چالش می کشاند!»

هر هفته در ایران پولدارتر می‌شدم!

«گابریل» از ایتالیا به ایران آمده و ۲۳ ساله است. او درباره سفرش به ایران می گوید: «عجیب ترین و زیباترین چیزی که به عنوان یک گردشگر در ایران دیدم، طرز برخورد ایرانی ها با گردشگران بود. یک بار در پارکی قدم می زدم، ناگهان پیرمرد مهربانی صدایم زد. او در حالی که دستانم را می فشرد، دست و پا شکسته به انگلیسی پرسید: «اهل کجایی؟». من پاسخ دادم؛ ایتالیا و او با لبخند افتخار آمیزی گفت: «به کشور ما خوش آمدی!» «گابریل» به قابل استفاده نبودن کارت های اعتباری کشورهای اروپایی در ایران به عنوان یک دردسر اشاره می کند و ادامه می دهد: «من هر هفته پول هایم را به ریال تبدیل می کردم. خیلی جالب و خنده دار بود چون هر هفته از هفته پیش پولدارتر می شدم!»

پُز دادن ایرانی ها با عمل بینی برایم جالب بود!

«برتراند» ۶۰ ساله طی شش سفری که به ایران داشته، تقریبا به تمام استان های کشور سفر کرده است. او می گوید: «نخستین باری که به طور مستقیم از پاریس به تهران آمدم، ساعت ۲:۳۰ نیمه شب بود و من، مرد تنهایی را دیدم که با جارویی بزرگ تر از خودش مشغول رفت و روب بود، آن هم وقتی که همه مردم در خواب بودند! در کشور ما ماشین های برقی این کار را می کند و این صحنه در ذهنم مانده است.» «برتراند» درباره نکته دیگری که در نظرش قابل تامل آمده است، می گوید: «مردم زیادی را در کوچه و خیابان دیدم که چسب روی بینی هایشان مانند برندی روی صورتشان بود! در اروپا اگر کسی چهره اش را تغییر دهد، تا زمان بهبودی، سعی می کند کمتر در مکان های عمومی رفت و آمد کند اما به نظر می رسد این عمل ها در ایران نشانه پولداری است و فکر می کنم ایرانی ها می خواهند این نکته را به یکدیگر نشان بدهند!

چه کشوری بعد از ایران برایم جذاب خواهد بود؟!

چرا سفر به این کشور را انتخاب کردم در حالی که در آن تابستان قصدسفر به ژاپن را داشتم؟ چه نیرویی در زمین مرا مجبور کرد بلیت تهران را رزرو کنم؟ فقط خدا می داند! «دیوانه شدی؟ ایران؟ اون کشور نزدیک سوریه، عراق و افغانستانه! تا حالا اخبار رو خوندی؟» این ها را مادرم گفت وقتی که فهمیده بود، تصمیم ام سفر به تهران است. پدرم چیزی نمی گفت چون می دانست این موضوع باعث جر و بحث مان می شود اما واقعا من درباره ایران چه می دانستم؟ قبل از این که از کشورم خارج شوم از خود پرسیدم: «کمی با خودت صادق باش. امنیت آن جا چه طور است؟ آیا مادرم راست می گفت؟ آیا ایران همان قدر که در تلویزیون نشان داده می شود، دلهره آور است؟ به سلامت به خانه خواهم رسید؟» زمان گذشت و تقریبا دو ماه بعد، خیلی چیزها درباره این کشور فوق العاده به دست آوردم. روادیدم را تمدید کردم و می خواستم تا می توانم در ایران بیشتر بمانم. من به دلیل اختلاف بین واقعیت ایران و چیزی که رسانه ها نشان می دادند، خیلی سورپرایز شده بودم. این تفاوت بسیار زیاد بود، آن قدر که من را متعجب کرده بود، پشت این تبلیغات رسانه ای چه هدفی دنبال می شود؟ اجازه دهید با شما صادق باشم. من بیست ساله که کوله گردی می کنم و زیبایی های زیادی را در جهان دیده ام؛ از جنگل های کانادا، سواحل تر و تمیز آمریکا، قله های جادویی نپال، معبدهای باستانی چین، صحرای بزرگ آفریقا و … در آخرین روزهایی که در ایران بودم، یک سوال ذهنم را اذیت می کرد که بعد از برگشتنم به خانه، مقصد سفر بعدی ام کجا باشد که همچون ایران برایم جذاب و دیدنی باشد؟ من مردم خوب زیادی در طول سفرهایم در کشورهای مختلف ملاقات کردم. کسانی که واقعا عاشق شان بودم اما چند تا از آن ها چند دقیقه بعد از دیدنم، من را به خانه هایشان دعوت کردند ؟ چند نفر از آن ها از من پرسیدند که گرسنه ای و من را به غذا خوردن دعوت کردند؟ چند نفر از آن ها پیشنهاد کمک به من کردند؟ چند نفر از آن ها واژه مهمان و میزبان را برای من معنی کردند، بهتر از ایرانی ها؟ مطمئن هستم هیچ وقت تجربه خوشامد گویی و مهمان پذیری در ایران را در هیچ کجای دنیا تجربه نکرده و نخواهم کرد. من در تمام این مدت و در تمام وعده های غذایی مهمان بودم و نگرانی از بابت این که امشب کجا اقامت کنم نداشتم، به دلیل این که مطمئن بودم امشب نیز بالای سرم سقفی خواهم داشت. هیچ وقت در یک کشور خارجی این قدر احساس امنیت نکرده بودم. نکته آخرم هم خطاب به همه غیر ایرانی هاست که آن چه درباره ایران می خوانید و می شنوید را باور نکنید، بیایید و تجربه کنید.»