بچه که بودیم(سال ۱۳۴۲)عشقمان بازی روی آسفالت داغ خیابان بود.ا ش تی تی،فنگ بازی(تیله بازی)،ما-و-ق-تش،گروز گروزاک(قایم باشک بازی)،فیتال(هفت سنگ)،فوتبال،چو گته،

کمی که بزرگتر شدیم کنار رودخانه آب تنی میکردیم و هر چند وقت یکبار با خانواده ها به علی کله می رفتیم، آن زمان علی کله تماما پوشیده از سنگ بود  و روی سنگها کنار آب اتراق می کردیم و چون هوا تاریک بود، از چراغ برق استفاده می کردیم که با نفت و هوای فشرده کار میکرد و نور زیادی داشت.همین و بس.نه پارکی بود و نه مکانی برای تفریح.

تلفنهای آن زمان مغناطیسی بودند و با واسطه اپراتور با همدیگر صحبت می کردیم.وقتی که حال را که با زمان گذشته مقایسه می  کنم در می یابم همه چیز دگرگون شده است.تلفن همراه جای تلفن مغناطیسی را گرفته و کولرهای دو تکه جای شوادان ها را پر کرده اند.کامپیوتر جای خیلی از چیزها را غصب کرده است.فیسبوک جای تمام بازیهایی را که در بالا به آنها اشاره نمودم، اشغال کرده است.برای فردی مانند من که هر دو زمان را تجربه کرده ام، دردناک است که ببینم ماشین جای انسان را اشغال کرده و بجای اینکه آدمیان بر آنها حکومت کنند، برعکس آنها بر آدمیان تسلط یافته اند.

به عنوان مثال: اگر برای چند روز برق نباشد، چه بر سر ما می آید؟برای گریز از گرما به کجا پناه ببریم؟به شوادان هایی که آنها را پر کرده ایم و روی آنها ۵ طبقه ساخته ایم؟از کجا آب خنک بنوشیم؟از حبانه هایی که که در زیر زمین نگهداری می کردیم و الان پارکینگ ماشینمان شده است؟اکنون فست فودها بجای غذاهای سنتی،نوشابه های گازدار بجای دوغ و شربتهای خانگی، نانهای حجیم شده بجای نانهای تنوری سبوس دار،انواع سبزیجات شیمیایی بجای سبزیجات طبیعی،مرغ و تخم مرغ ماشینی بجای مرغ و تخم مرغ محلی بین مردم رایج شده اند و نتیجه آن امراض گوناگونی است که گریبانگیر مردم شده است.آیا هنگام آن نرسیده است که نگاه تازه ای به خود بیاندازیم و تغییراتی در زندگی خود بوجود آوریم؟

در این مورد در آینده بیشتر خواهم گفت.

انشاء الله