محمد حسن مجدی نسب2014-02-10T19:30:23+00:00این حکایت مستندمربوط به75سال پیش می باشد در یکی از شبهای تابستان سارقی به قصد دزدی وارد خانه خواجه مندنی می شود همسر ایشان خاتون دختر خواجه جوهر متوجه ورود او می گردد ومنتظر فرصتی می ماند تا وارد عمل شود سارق مقداری از اثاثیه منزل را جمع اوری میکند وقصد خروج از خانه را می نماید که در این هنگام خاتون مانند باز شکاری در یک لحظه با چالاکی تمام بر شانه های دزد سوار می شود به طوریکه سارق...