خواجه عبدالکریم فخر مجدی
وقتی با آن حال او را دیدم از انسان بودن خود شرم کردم بسیار تکیده ولاغر شده بود وپاهایش قدرت حرکت نداشتند ودوپایش درهم لوله شده بودند وبا دست آنها را از هم جدا میکردند مدت 11روز بود که قدرت راه رفتن از او سلب شده بود واین موضوع باعث ناراحتی های زیادی برای او شده بود به اتفاق 5نفر در خونه ای 50متری بدون هیچ در آمدی زندگی می کند وقتی می توانست راه برود(یا بهتر بگویم پاهایش را روی زمین می کشید) صبحها به هر جان کندنی خودش را به میدان مثلث می رساند وصابون می فروخت درآمدی نداشت ولی حاضر نبود در خانه بنشیند ومی خواست هر طوری شده چرخ خانه را بچرخاند وسر بار زن وبچه هایش نشود خواجه عبد الکریم فخر مجدی فرزند نصرالله وگل که از زمان کودکی به خاطرگذران زندگی مشغول کار گردیده وتا چندی پیش که هنوز قدرت راه رفتن داشت همچنان کار می کرد پیر مردی که در سن 81 سالگی با حداقل امکانات رفاهی زندگی می کند ونگران خانواده اش می باشد
گاهی اوقات به قول صادق هدایت حرفهایی در دل نهفته است که مثل خوره روح انسان را در انزوا می خورد این حرفها را نمی شود بیان نمود چون با گفتن آتها دردی به دردهای دیگران افزون می نماییم بنابر این از خیل حرفها ودرددل هایی که در سینه دارم وسخت مرا آزار می دهند می گذرم حرف زدن در مورد این مرد شریف و زحمت کش که در این سن بایستی دوران کهنسالی خود را باآرامش طی نماید بسیار است ولی گفتن آنها مرا آزار می دهد وممکن است باعث ناراحتی دیگران گردد دیگرانی که می توانستند مرهمی بر ای زخمهای بیشمار این نیک مرد باشند ولی متاسفانه نشدند در این دنیای پر از آشوب اگر خودمان به فریاد هم نرسیم له خواهیم شد وخواجه عبدالکریم واقعا له شده است این را با چشمان خود دیده ام از شما خاندان عزیز مجدی می پرسم آیا برای یکبار شده نزد ایشان بروید واو را در خانه خودش ببینید؟آیا در این چند سال اخیر احوالی خشک وخالی از او پرسیده اید؟آیا می دانید در این اوضاع واحوال بسیار بد اقتصادی از چه راهی امرار معاش می نماید؟ایا پای درددل های او نشسته اید؟ایا این سوال برایتان پیش نیامده که چرا پیر مردی ناتوان وشل در سن 81 سالگی باید در کنار خیابان صابون فروشی نماید؟ایا از بچه های او خبر دارید؟آیا آیا آیا…..؟نمی دانم شاید خبر دارید ولی اگر خبر داشتید الان این چنین نبود که با 40 کیلوگرم وزن مدت 11 روز در بستر بماند وفریاد رسی نداشته باشد خیلی حرفها برای گفتن دارم ولی تقدس خاندان اجازه بازگو کردن آنها را نمی دهد خدا به فریادمان برسد حق یارتان باد

نظرات (3)
قریب دو ماه پیش حواشی میدان مثلث دیدمش واقعا متاسف شدم
خدابه دادمون برسه وقتی ما اینیم برای پدرو مادرامون بچه هامون چی میشن برای ما؟از بچه های اینده گله ای نیست چون الگوهاشون ما بودیم
ایا بهتر نیست خاندان معزز و متمول مجدی بجای تاسف
خوردن کمکهای مالی خود را ماهیانه در صندوقی جمع آوری
نمایند و دو سه نفر بانی امر خیر شده کمکهای مالی را
به خانواده های کم بضاعت فامیل – کمک به ساخت مسجد
مجدی — کمک به تکیه محله قلعه و غیره تقسیم نمایند .