پیوندی مبارک میان نوادگان خاندان

درخجسته شب جمعه 93/5/10 وصلتی فرخنده صورت گرفت و آقای حسین صادقی فرزند حاجیه خانم ملکه مجدی و دوشیزه انیس رضایی نیک فرزند حاجیه خانم شهلا مجدی نسب پیوندی ابدی والهی صورت یافت و گل شادی در باغ دلهایمان شکفت این وصلت مبارک و فرخنده را به این دو عزیز و نیز خانواده هایشان تبریک میگویم و از خداوند برایشان آرزوی سعادت و عاقبت بخیری دارم و به آقایان عبدالکریم صادقی پدرآقا داماد و ناصر رضایی نیک پدر عروس خانم...

هر کی یادشه دستش بالا

اگه دروغ میگم بیا انگشت بکن تو چشمم . با عمو زاده های خودمم .یا بگو دروغ میگی . خداوکیلی یادتونه رضا عمو میرزاعلی یه اکاردئون داشت دست هیچ کدوم مونم نمیدادش ؟یه سه چرخه هم داشت که چقدر برامون جذاب بودو اونوهم بهمون نمیداد؟ یادتونه خونه ی عمو میرزاعلی یه باغچه ی کوچیک وسطش بود که یه درخت نارنج بی خاصیت و میوه نده داشت وقتی ایام عید میشد زن عمو مهین خوش سلیقه با نخ نارنج به شاخه هاش میبست...

دفترخاطرات من ـ برگ دوم

کتلت با طعم جوراب تازه مستقل شده بودیم و درکنار خانه داری بایست به دبیرستان هم میرفتم آنروزها با آنکه جوان و پر انرژی بودم اما تجربه ی کافی نداشتم و مثل الان نمی توانستم برای عدم تداخل کارهایم با یکدیگر برنامه ریزی دقیقی داشته باشم یادم می آید یک روز سرم حسابی به کار گرم بود و یکهو که سر بلند کردم ونگاهم به ساعت دیواری افتاد مثل برق گرفته ها از جایم پریدم. تارفتنم به دبیرستان وقت زیادی نداشتم...

دفتر خاطرات من – برگ اول

دراین روزگار که روزگار ،بدجوری دمار از روزگارمان درآورده است و دست که به دل هر کس میگذاری آخ وناله اش گوش فلک را کر میکند ،بهتردیدم برای دور شدن از این روزگار بی پیرِِ پیر درآور ،قدری خودمان به خودمان صفا دهیم و وقتمان را خوش کنیم و به اندازه ی ارزنی !!!هم که شده ناخوشیها را بگذاریم و بگذریم و اگر خدا توفیق دهد به اندازه ی ناچیز در حدّبال زدن کفتری تارسیدن لب پاشویه ی حوض ،دلها...