محمودرضا مجدی نسب۱۳۹۱/۶/۱۰ ۱۴:۴۳:۴۰سکانس اول : - ا مار باقر خبر دوری ؟ ( از مادر ( حاج محمد ) باقر خبر داری ؟ ) - بله ، بی خبر نیستم. - دقیقا" خبر داری ؟ - نه - همین الان برو و او را از نزدیک ببین . بلافاصله چادر زدم و از خانه خارج شدم و به منزل عمو باقر رفتم . با نگرانی در زدم . می دانستم نگرانی پدر بی مورد نیست . زنعمو ملکه در را باز کرد و وارد شدم. دیدن بی بی...