زنی مهربان و دلسوز که مادرمان را خواهر بود

به آخرین ماه خزان سنه 1391 ، بر آن شدیم تا به قصد سفر از کناره های زیبای دز به سوی بادگیرهای کویر رهسپار گردیم. به سبب دوری راه، اراده همایونی بر این شد که بر پرنده آهنین بال نشسته و به مقصد پرواز کنیم اما .... ناگزیر بودیم به اهواز برویم! از دیگر سو به سبب گرانی "بنزین" این بیرنگ مایع گرانبها و کاهش تعداد پروازها و امکان تغییرات "عندالمطالبه" هواپیمایی، عطای طیاره را به لقایش بخشیدیم وبه دهان...