چه می خواهی عزیز دلم

بگو اي نازنين جانان! تو از اين جان چه مي‌خواهي؟ چو بيني خانه‌ات ويران شد، از دالان چه مي‌خواهي؟ برايت بنگ و افيون و حشيش و چرس آورده دگر سوقاتي از آواره‌يِ افغان چه مي‌خواهي؟ خودت رو داده‌اي و حال، آزادانه مي‌گردد به غير از گشتنِ تاقچه، تو از مهمان چه مي‌خواهي؟ برايِ توست دانشگاهِ آزاد و پيام‌نور بفرما، مدرك‌ات آماده است، الان چه مي‌خواهي؟ گرفتم نسلِ سوم هستي و آينده‌سازي، خوب! جز اين القاب، تو از جانِ مسؤولان چه مي‌خواهي؟ برايت مي‌دهند هر هفته يك سريالِ تكراري تشكر كن، بگو:...