زمین سومین سیاره ی منظومه شمسی و ذره ای ناچیز در دل میلیاردها سیاره و ستاره و کهکشان های دیگر است. از دور که نظاره اش میکنی یک توپ آبی بی مثال است ، جادویی ست ، فریبنده و چنان شیفته اش می شوی که دلت می خواهد ساعت های طولانی تماشایش کنی بدون لحظه ای پلک زدن .
هر چقدر نزدیک تر می شوی تصاویر زنده ترمی شوند و همه چیز در اطرافت جان می گیرد به زمین که رسیدی زیبایی ها دو چندان می شوند و میل به بی نهایت و جاودانگی پیدا می کنی . ولی یک چیز فقط یک چیز فضای وجودی ذهنت را می آشوبد . اینکه من ، دیگرانی که دوستشان دارم ، یا نوع بشر ، زیبایی های این سیاره جادویی ، و حتا چیزی که ما کائنات می خوانیم روزی از لوح این کهکشان محو خواهند شد و تمام جهان به نقطه پایان خواهد رسید و این اندکی باعث اندوه و چه بسا به قول‌اگزیستانسیالیست ها موجب دلهره وجودی است. می دانید تخیل گاهی کشنده است ، سرکش است ، و هر کاری بکنی نمیتوانی بالهایش را بچینی و جلوی پرواز کردنش را بگیری فقط
می گوید به آن چیز فکر کن و بنویس. تخیل گاهی اربابت می شود و تو برده اش تخیل باعث می شود ذهنت به سمت تنگناها و حوادث های هولناکی که در آینده رخ خواهد داد سوق پیدا کند، زمین زیبای ما، سیاره ها و کل هستی و متعلقات آن! می دانید چه می خواهم بگویم ؟ تصورش را بکنید روزی تمام دستاوردهای بشر از علم و تکنولوژی گرفته تا شاهکارهای ادبی تمام قرن ها ، و حتی پادشاهان خود خوانده سرزمین های تسخیر شده ، تمام مذهب ها و ایدئولوژی ها ، و از همه زیباتر مستطیل های سبز جادویی فوتبال که بسیار دوستشان می دارم ، تمام زیبایی ها و نازیبایی های این جهان همگی توسط یک سیاه چاله ای عظیم به قعر ناکجایی که نمی دانم اسمش چیست فرو میرود . ولی تنها پافشاری تخیل چنین سرنوشتی را رقم نمی زند ، فیزیک جدید نیز چنین می گوید. فیزیک گاهی انسان را فروتن می کند ، فیزیک گاهی باعث می شود از حرف های سخت و سنگین کسی دلگیر نشوی و فرار نکنی و بدانی که چقدر جهان کوچک است، فیزیک گاهی انسان را بزرگ می کند .
ولی از تمام این تعاریف گذشته مساله اول میل به جاودانگی بشر است! اگر تا ابد جاودانه می ماندیم زندگی ملال آور نبود؟ و چنین سرنوشتی هولناک نبود؟!
و آیا در چنین شرایطی مرگ بشر زیباتر به چشمانمان جلوه نمی کرد؟!
وقتی همه هستی محکوم به مرگی محتوم است جاودانه ماندن ما در این جهان فنا ، یک تصور فاجعه بار خواهد بود .

بنا براین ، با این تصورات تنها یک چیز ما انسان ها و موجودات را در کنار هم قرار می دهد و ما را در وجود خود جاودانه می سازد و آن نامش “دوست داشتن” است که باعث می شود با تمام وجودت عشقی که داری را نثار این زیبایی ها کنی ، بنویسی، بخوانی ، عاشق باشی، شعر بگویی، بیاموزی و با تمام وجودت زندگی کنی. من ایمان دارم که عشق به تمام کائنات ، ما را از بند تمام رنج ها و دلهره ها رها خواهد کرد .