همواره نامش را در هنر ” عکاسی ” شنیده بودیم و برای خودش شهرتی دست و پا کرده است اما اقا حامد پنهانی در حال تلاش در جهت فتح قله های جدید بوده است و تا حصول نتیجه ، از برملا شدن ان جلوگیری کرده است .
از همان زمانی که نامش به خاطر ” ربات” بر سر زبان ها افتاد در صدد بودم که مصاحبه ای اختصاصی با او ترتیب بدهم اما مشغله ی فراوان این امر را به تاخیر می انداخت .
تولد حامد در روزی بارانی همزمان با اذان ظهر در بیمارستان یا زهرای دزفول به وقوع می پیوندد . این تولد ، در هیجدهمین روز از ماه سرد دی سال اتفاق می افتد و والدین او را ( اقای ناصر مجدی و خانم فروزان مجدی نسب ) غرق در شادی می کند . البته لازم به ذکر است که حامد ، برادر کوچکتری به نام ” عادل ” نیز دارد که زندگی اش در دو چیز خلاصه می شود : درس و فوتبال .
دبستان را در ” شاهد گلستان ” ، راهنمایی در در ” فرهنگ ” و دبیرستان را در ” دکتر عصاریان ” تحصیل می کند و بلافاصله در رشته ی مکانیک دانشگاه ازاد اسلامی دزفول قبول می شود و بهمن ماه امسال برای اخذ فوق لیسانس خود در رشته ی مکانیک – شاخه ی ساخت و تولید – به دانشگاه علوم تحقیقات تهران می رود .
این شمه ای فشرده از گذشته ی اقا حامد بود .
در بدو امر به او گفتم : در مورد ” سایت خاندان مجدی ” نمی خواهم صحبت کنم و ان را به وقت دیگری موکول می کنم . بهرحال مدیریت و راه اندازی این سایت وزین توسط اقا حامد صورت گرفته بود اما چون مقصود من از این مصاحبه ، چگونگی ورود ایشان به فضای ” رباتیک ” بود این مبحث را باز نکردم ولی از هنر ” عکاسی ” اش نتوانستم چشم پوشی کنم و برای ورود به بحث از ایشان خواستم ، گذرا ، در این مورد توضیح دهند .
-از چه زمانی وارد هنر عکاسی شدی ؟
+ این واقعه ، نه سال پیش ، در کنار دریاچه ارومیه ، اتفاق افتاد . به همراه خاله ها و دایی ها ، به مسافرت رفته بودیم و ضمن بازدید از دریاچه ی ارومیه ، قصد داشتیم به یادگاری ، عکسی دسته جمعی بگیریم . نمی دانم دوربین دست چه کسی بود اما رو به من کرد و گفت : حامد تو بیا عکس را بگیر . که با مخالفت جمع روبرو شدو همه گفتند ” حامد عکس را خراب می کند ” و همین مخالفت انچنان شوکی به من وارد کرد که همان زمان تصمیم گرفتم هنر عکاسی را فرا بگیرم و از انجا که در زندگی ام همواره پایبند به دو قانون بوده ام وارد این عرصه شدم .
-چه جالب ! اگر اشکال ندارد دو قانون زندگی ات را برای من و خوانندگان بگو .
+ ۱ – عاشق انجام دادن کارهایی هستم که دیگران می گویند نمی توانی انجام دهی !
2 – اگر پا در راهی نهادم سعی می کنم ان را به بهترین نحو ممکن به سرانجام برسانم !
-درست ! و اولین قانون زندگی ات شمارا در هنر عکاسی بدین جا رساند ؟
+ بله
-اولین دوربینی که خریدی ، چه دوربینی بود ؟
+ خرید اولین دوربین من ، داستان جالبی دارد که تاکنون ان را هیچ جا تعریف نکرده ام .
-حامد جان خودت بهتر می دانی که حُسن این گونه مصاحبه ها در بیان کردن قسمت های پنهان زندگی است . باید این داستان را به خوانندگان سایت هدیه کنی .
مِن و مِنی کرد و با اکراه جواب مثبت داد .
+ بزرگترین مشکل من برای خرید دوربین ” پدرم ” بود . او مخالف خرید دوربین بود اما من تصمیمم را گرفته بودم و تمام فصل تابستان را کار کردم و پول هایش را برای خرید دوربین پس انداز کردم و بالاخره با ان پس انداز یک دوربین یاشیکا به قیمت ۳۰۰۰۰۰ تومان خریدم . مهم خرید دوربین نبود مهم ان بود که چگونه ان را به خانه ببرم !!!!
در عالم نوجوانی خود فکر کردم و فکر کردم تا به نتیجه ی جالبی رسیدم !
در ان زمان ” چای محسن ” بابت خرید چای ، جایزه می داد و من از این فرصت – به زعم خودم – استفاده کردم و دوربین را به عنوان جایزه چای محسن به درب منزل خودمان پست کردم ، غافل از اینکه این حقه ی من ، دقایقی بیشتر دوام نیاورد و قضیه لو رفت اما همین کار ، عطش سیری ناپذیر مرا برای تصاحب یک دوربین ، به پدرم ثابت کرد و آبی بود که بر آتش ریخته بودم .
مخالفت ها کم کم رنگ باخت و جای خود را به تشویق داد تا جایی که در خرید دوربین بعدی ام ، پدرم پیش قدم شد.
نکته ی جالب در مورد ان دوربین ، این است که به همراه لباسهایم به ماشین لباسشویی پناه برد و پس از یک شنای یک ساعته ، لاشه اش را تحویل گرفتم .
پس از ان ، یک دوربین ” هندی کم ” گرفتم ولی با این دوربین نیز بیشتر عکس می گرفتم تا فیلم .
در بدو ورود به دانشگاه دوربین کانن D 550 را گرفتم و با این دوربین موفق به کسب مقام اول مسابقه عکس مترو و نیز کسب مقام اول جشنواره ی جهانی آلمان شدم . جایزه ی جشنواره ی جهانی آلمان دوربین ۵ D بود که ان را فروختم و کانن ۷ D خریدم .
در این مدت عکس های بسیاری گرفته ام وعزیزترین چیز نزد من ” ارشیو عکس هایم ” هستند .
-در این مورد خاطره ای داری ؟
+ خاطره بسیار است اما یک بار هارد کامپیوترم سوخت و به هر دری زدم نتوانستم عکس ها را بازگردانم . در ان اثنا شنیدم مرکزی در تهران وجود دارد که این کار را انجام می دهد . کار و بارم را رها کردم و به تهران رفتم و تا بازگرداندن عکس ها و اخذ انها ارامش نداشتم . یک بار هم یکی از عکس هایم در جشنواره ای مقام اول را اورد اما جالب است که عکاس ان را ، شخص دیگری معرفی کردند . این شخص ، عکس مرا ربوده بود و به اسم خود در جشنواره شرکت کرده بود . تلاش هایم برای اثبات حقانیتم به جایی نرسید یعنی ” صدایم بلند بود ” اما انها ” گوش هایشان را گرفته بودند و چشم هایشان را بسته ” .
سی دقیقه از مصاحبه می گذشت و هنوز ما وارد بحث اصلی نشده بودیم .
از اقا حامد خواستم به همین مقدار بسنده کنیم و بیشتر از این خوانندگان را در انتظار نگذاریم .
-چه شد که وارد رباتیک شدید ؟
+ ترم چهارم دانشگاه بودم که مسابقات رباتیکی در دانشگاه برپا شد و از ان بازدید کردم و علیرغم ان که هیچ سر رشته ای از ان نداشتم ، از دیدن ان ربات ها به وجد امدم و تصمیم گرفتم وارد این عرصه بشوم .
طبیعتا” مهمترین مرحله ی هر اختراع ” فکر اولیه ” ی ان است و با توجه به این که ما در کنار رود دز زندگی می کنیم و من ، علاقه ی وافری به شنا دارم و با خطرات غرق شدن در اب اشنایی کامل دارم ، به فکر تهیه ی رباتی افتادم که در هنگام بروز خطر بتواند جای انسان را پر کند و بدین وسیله جان انسانی را نجات بخشد .
طرح اولیه این ربات را با کمک استاد گرانقدر جناب اقای دکتر ” ابوالفضل پور کیانی ” متخصص نقشه کشی صنعتی در میان نهادم و ان را برای شرکت در مسابقات رباتیک ، به ” مرکز قطب رباتیک ایران ” ارسال کردم . نزدیک به یک سال از این قضیه گذشته بود و من کم کم داشتم ان را به فراموشی می سپردم که به من تلفن زدند و گفتند طرح شما از طرف شورای مرکزی رباتیک ایران به عنوان طرح برگزیده انتخاب شده است و ما امادگی خود را برای خرید ان ، اعلام می کنیم .
من قبول نکردم و مجددا” با مشورت از استاد فوق الذکر ، با استاد گران مایه جناب اقای دکتر ” میر باقری ” دکترای مکانیک از دانشگاه منچستر انگلستان اشنا شدم و با راهنمایی های او گام های بعدی را جلو رفتم .
-در چه زمانی مرکز رباتیک ایران با شما تماس گرفت ؟
+ اردبیهشت ۹۲
-و پس از ان چه کردی ؟
+ پس از اینکه من از فروش امتیاز ربات امتناع کردم گفتند پس شما باید تمام هزینه های ان را متقبل شوی و تنها کاری که ما می توانیم انجام بدهیم کمک در جهت تکمیل طرح ات است که البته همین کمک ، خود ، بسیار شایان توجه و درخور بود .
در اولین دیدار رو در رو در مرکز قطب رباتیک ایران به من اطلاع دادند که طرح شما برای شرکت در مسابقات رباتیک اسیا ارسال خواهد شد و شما چهار ماه فرصت دارید تا طرح ات را کامل کنی !!! در این مدت تیمی شش نفره ( شامل چهار نفر اقا و دو نفر خانم ، که هر کدام متخصص یک قسمت از ربات بود ) طرح را پیش بردیم تا به شهریور ماه رسیدیم .
-راستی بارها خوانده ام که نام این ربات امداد رسان vrx است . این نام مخفف چه کلماتی است و در مورد ان توضیح دهید .
+ بله . این نام را خودم انتخاب کردم و مخفف سه کلمه است که فعلا” از بیان ان ها پوزش می خواهم و قبل از این که مجددا” مرا در معذورات قرار دهید اجازه دهید از این مبحث بگذرم .
این رباتِ عمود پرواز شامل یک مربع است که هر ضلعش یک پروانه دارد که وظیفه ی بلند کردن ربات را دارند . این ربات شامل چهار دوربین ، مغز مرکزی ( cpu ) ، شانزده چنگک برای حمل تیوپ و گیرنده های امواج رادیویی است . وظیفه ی هر کدام از این چنگک ها حمل یک تیوپ است که تا چهار تیوپ قابل افزایش است .
-لطفا” در مورد کاربرد این ربات توضیح دهید .
+ شخصی که در حال غرق شدن است نیاز به کمک دارد و در بهترین شرایط ( یعنی اماده بودن غریق نجات در محل و دیدن به موقع او ) حداقل ۵۲ ثانیه وقت نیاز است تا بتوان به او نزدیک شد . همچنانکه همه می دانیم این امر خطرات زیادی دارد که می توان به مواردی همچون رعایت اصول غریق نجات ، خطرات ناشی از نزدیک شدن به فرد گرفتار ، خستگی ناشی از بیرون اوردن شخص گرفتار ، تبعات منفی ناشی از حمل نادرست شخص گرفتار در اب و … اشاره کرد اما این ربات فقط در ۱۸ ثانیه می تواند بدون موارد منفی فوق به کمک شخص گرفتار بشتابد .
مهمترین امتیاز این ربات ان است که بُردش هفت کیلو متر است ( که البته اگر با ماهواره ارتباط برقرار کند بردش بی نهایت می شود ) و نیاز به حضور فیزیکی شخص نیست و می توان گرفتاران در اب را از راه دور نیز نجات داد .
-در ساخت آن با چه اشکالاتی رویرو شدید ؟
+ موارد بسیار است اما عمده ترین اشکالات بدین قرارند :
1 – جزر و مد دریا
2 – تشخیص ارتفاع امواج دریا : گاه ارتفاع امواج دریا تا چهار متر هم می رسد و با توجه به اینکه این ربات باید برای رها کردن تیوپ ، به شخص گرفتار ، بسیار نزدیک شود ممکن است خودش گرفتار امواج شود .
3 – تشخیص صحیح مکان و زمان پرتاب تیوپ : که با قرار دادن دوربین های حرارتی این امر مرتفع می شود . این دوربین ها حرارت بدن انسان را تشخیص می دهند و زمان پرتاب تیوپ را تنظیم می کنند .
-با توجه به این که شما گفتید تمام هزینه های این ربات را خودتان تقبل کرده اید آیا از پس آن ها بر آمده اید ؟
لبخندی معنادار تحویلم می دهد و می گوید : هر کدام از دوربین های به کار رفته در این ربات هفت میلیون تومان است . از قیمت دوربین حرارتی اطلاع ندارم اما می دانم قیمتش بسیار بالاست . از سایر موارد نیز بگذرم . تاکنون بیست و سه میلیون تومان هزینه کرده ام و هنوز اندر خم یک کوچه ام !!!!!!!
-کمک مالی هم گرفته اید ؟
+ تا الان نخیر . تمام دوربین هایم را علیرغم علاقه ی وافری که به ان ها داشته ام فروخته ام و تمام پس اندازم را برای این منظور هزینه کرده ام اما هنوز از شخص یا ارگانی کمک نگرفته ام . البته خیلی از ارگان ها و ادارات قول مساعدت داده اند اما از حرف تا عمل فرسنگ ها فاصله است . ناگفته پیداست که کمک های بی دریغ والدینم در این راه همواره مدد رسان من است .
-شما گفتید مرکز رباتیک ایران یک تیم شش نفره در اختیار شما قرار داد . این افراد چه کمکی به شما کردند ؟
+ این افراد هر کدام متخصص یک قسمت از ربات بود .
یک نفر متخصص مخابرات – دیگری متخصص برق قدرت – سوم برق الکترونیک – چهارمی مکانیک – بعدی خلبان خودکار و آخری گِیمِر ( یا همان هدایت کننده ربات ) بود .
-برای آماده کردن ربات برای شرکت در مسابقات چه مراحلی را طی کردید ؟
+ همچنان که اشاره کردم مرکز رباتیک ایران در اردیبهشت ۹۲ طرح مرا به عنوان شرکت در مسابقات انتخاب کرد و شاید جالب باشد بدانید که ایران پس از چهار سال در این مسابقات شرکت می کرد و علت عدم حضورش ، ارائه نشدن طرحی در خور و شایسته بود .
تیم ما از ماه بعد فعالیت خود را آغاز کرد و در ماه های تیر و مرداد و شهریور به فعالیت خود ادامه داد . برنامه فعالیت ما بدین شکل بود که از اول تا ششم هر ماه دور هم جمع می شدیم و پس از تبادل اطلاعات ، برنامه های ماه بعد را پی ریزی می کردیم و هر کدام ، جداگانه ، تا ماه بعد تحقیق می کردیم .
-تمامی اعضای تیم به مالزی اعزام شدند ؟
+ بله حضور تمامی اعضا الزامی بود .
-از جوّ مسابقات و وقایع ان جا بگویید .
+ همه ی اعضای تیم برای اولین بار بود که از کشور خارج می شدند و بزرگترین مشکلمان ” غذا ” بود !! در آن جا انواع و اقسام حیوانات از سوسک و مگس گرفته تا خوک و کرگدن برای پذیرایی آماده بود اما ذائقه ی ما هیچکدام از این ها را نمی پسندید و اگر سفارت ایران و رستوران آقای حمید استیلی نبود احتمالا” از گرسنگی تلف می شدیم !!!!
32 تیم شرکت کننده ی در این مسابقات در هشت گروه چهار تیمی تقسیم شدند و ازگروه ما ” ایران و کره ” بالا آمدند . از این مرحله به بعد ، مسابقات حذفی بودو ما با عراق مواجه شدیم و آن را از مقابل برداشتیم و به جمع هشت تیم برتر مسابقات رسیدیم . در این مرحله به ” مالزی ” خوردیم که خود میزبان بو اما با اعتماد به نفسی که بچه ها به دست آورده بودند مطمئن بودیم که مالزی را به راحتی می توانیم از پیش رو برداریم . اما به مصداق ضرب المثل معروف ” از ماست که بر ماست ” در مقابل مالزی قافیه را باختیم و عرصه را به حریف واگذار کردیم و این شکست فقط به خاطر قصور و کوتاهی یکی از اعضای تیم صورت گرفت که این اشکال نه فنی و نه گروهی بلکه ………… بگذریم .
-عکس العمل اعضای تیم چه بود ؟
+ خانم های می گریستند و آقایان به خصوص من به سختی ناراحت بودند اما آب رفته را نمی توانسیم به جوی بازگردانیم و در مقابل تیم ضعیف مالزی تن به شکست دادیم و نتوانستیم به جمع چهار تیم برتر راه پیدا کنیم .
تنها چیزی که در این مرحله ما را تسکین داد دعوت شدن هشت تیم اول این مسابقات به مسابقات اسیایی هندوستان در بهمن ۹۲ بود و از آن زمان تاکنون ، تیم ما ( البته بجز ان یک نفر ) با قدرت به کار خود ادامه می دهد و هر ماه طرح ما کامل و کامل تر می شود .
-ایا طرح شما در رسانه ها انعکاس یافت ؟
+ بله تمام رسانه های علمی و خبری اسیا آن را منعکس کردند اما مهمترین سایتی که به تقدیر از آن پرداخت سایت ” ناسا ” بود که طرح مرا به عنوان طرح برتر ماه ” اکتبر ” خود معرفی کرد و همین امر طرح مرا بر سر زبان ها انداخت و چندین پیشنهاد برای خرید آن به سوی من روانه شد .
-این پیشنهادات از چه مراکز یا چه کشورهایی بود ؟
+ استانداری اصفهان – سپاه پاسداران – کشورهای فرانسه و اکراین مهمترین پیشنهادات را به من دادند که از این بین ، پیشنهاد فرانسه از همه بهتر بود زیرا در صورت موافقت من امکانات بسیار گسترده ای در اختیارم قرار می دهد اما من فعلا” قصد دارم با تمام توان آن را تکمیل تر کنم البته مخالفت خانواده هم مزیت بر علت
از زمان مصاحبه بیش از دو ساعت می گذشت و بر اساس عرف مصاحبه می بایست آن را به پایان می بردم اما هنوز سوالات دیگری نیز در ذهنم وجود داشت که بی پاسخ مانده بود و آن را به بعد از مسابقات هندوستان واگذار کردم . پس منتظر ادامه مصاحبه باشید اما زمان آن را نمی توانم تعیین کنم .
-در پایان اگر صحبتی هست که از قلم افتاده است ، بفرمایید .
+ تقریبا” تمامی صحبت ها گفته شد . از شما بابت این مصاحبه ممنونم و از خوانندگان عزیز نیز سپاسگزارم که وقت خود را جهت خواندن این مصاحبه در اختیار بنده قرار دادند.
یک ماه بعد
این مرتبه اقای حامد مجدی و تیم همراهشان حق خود را از مسابقات اسیایی گرفتند و بر بام اسیا ایستادند .
پس از شرکت در مسابقات رباتیک آسیایی در مالزی ، ۸ تیم برتر این مسابقات به مسابقات ” ایندیا کاپ ” در کشور هند دعوت شدند .
این هشت کشور عبارت بودند از : کره جنوبی – ژاپن – مالزی – ارمنستان – قطر – امارات – پاکستان و جمهوری اسلامی ایران که در جزیره ” گُــا” ( goa ) در کشور هندوستان گرد هم امده بودند در پنج مرحله ،ازمون های تخصصی از انها به عمل آمد و جمع امتیازات این پنج مرحله ، تیم اول را مشخص می کرد که دراین میان تیم کشورمان توانست بر سکوی اول بنشیند و مقام های دوم و سوم به کشورهای ژاپن و کره جنوبی برسد .
لازم به ذکر است که اقا حامد طی یک سال گذشته با همت و پشتکار خود و تیم همراهش ( که شامل ۷ جوان برازنده ی ایرانی دیگر است )این طرح را ارتقاء بخشیدند و توانستند از این مسابقات سربلند بیرون بیایند .
از طرف خود این موفقیت بزرگ را به تک تک خاندان بزرگ مجدی تبریک می گویم و از اینکه اینچنین جوانان برومندی در خاندان بزرگ مجدی حضور دارند به خود می بالم .
چشم به راه موفقیت های دیگر جوانان فامیل هستیم .
*این مصاحبه علی رغم میل باطنی ایشان در سایت منتشر شده است
ط
مصاحبه ای زیبا و پرمطلب بود.
ممنون محمود جان
به حامد عزیز هم مثل همیشه تبریک میگویم.واقعا باعث سر بلندی ماست.امید دارم همیشه موفق باشی.
واقعا بهت افتخار میکنم حامد جان وموفقیت شما را در تمامی مراحل زندکییت آرزومندم
با سلام از مصاحبه جالبتون .و بایدکه بگم اقا حامد امیدوارم به همه ارزوهات برسی و باعث سربلندی همه خاندان باشی.به امید موفقیت.
سلام اقا حامد من پسر خاله مهری ام شاید اسممو شنیده باشی من همین خانوم قبلی که یه کامنت داده من هم تو هنر عکاسی مهارت دارم و در استان تهران در پایه ی هفتم در استان و منطقه ربطه ی ۱ را در عکس هایم گرفته ام.
خوشحال میشم بیشتر با هم در ارتباط باشیم از طریق ایمل
این ایمیل بندست.
[email protected]
بابت داشتن چنین جوان شایسته در خاندان مجدی بر خود می بالم .
آقا حامد همواره در کارهایت پیروز و موفق باشی .
نمیدانم چرا حامد عزیز سعی میکند موفقیتهایش را که واقعا مایه ی افتخارنه تنها خاندان بلکه مردم ایران است ،مخفی کند ؟این جوان وجوانان شایسته و دانا و دانشمند در خاندان ما کم نیستند به شرط معرفی و شناسایی .حامدعزیز مطمئن باش این افتخارات و این دستاوردهای گرانقدر (گرچه حاصل زحمت و پشتکار و دانش شخص خودتان است ) فقط متعلق به خودت نیست مال همه ی آنهایی است که عشق به سربلندی ایران عزیز و اسلامیمان دارند . جوان ایرانی باید در همه ی عرصه ها بدرخشد . درخشیدنت مبارک و همیشگی .
از جناب آقای محمود رضا هم بسیار سپاسگزارم که این مصاحبهی خواندنی وساده و جذاب رابا این عزیز گرانقدر اجرا کردند واما نکته ی اصلی :
از والدین صالح وشایسته و علی الخصوص مادر مربی و مومن ایشان جز این هم انتظاری نمیرود.
آفرین آقا حامد.
مرسی آقا محمود.
به امید روزی که شاهد نجات انسانهاتوسط vrx باشیم.
انشاا…
پسر عمو جان ایشالادر تمام مراحل زندگیت موفق باشی و باعث افتخارات بیشتری بشی یاعث افتخار ما هستی
دروود بر شمپیت خودم
ایشالا همیشه و همیشه موفق باشی و ما هم همچنان شریک جرمت باشیم تو بععععضییی چیزا 😉 (یادته؟)
واقعا جای خوشحالی و افتخار داره.دوست داریم مش حامد :*
با تشکر از آقای محمودرضا بابت مصاحبه ی جذابشون با آقا حامد جنجالی…….هر چند در زمان کودکی ام ازت خاطره خوشی ندارم..آقا حامد امیدوارم همیشه موفق.سلامت وسرافراز باشی در کنار خانواده ی محترمتون
شاید تو این پست جاش نباشه ولی خیلی وقته آقا حامد بهتون پیشنهاد کنم یه نمایشگاه عکسم توی آّبادان بزنید مطمئن باشید با استقبال زیادی مواجه میشید منم توی بچه های ارشاد آَشناهای زیادی دارم می تونم کمکتون کنم…..موفق تر و پیروز تر باشید……..
حامد جان موفقیت بزرگت مبارک باشد همواره شاهدافتخارات وسریلندیت درهمه عرصه ها باشیم
اول به خودت بعد به خانواده صمیمانه تبریک میگم.موفق وسرفراز باشی
I always spent my half an hour to read this web site’s articles all the time along with a mug of coffee.